«اژدها وارد می شود» برلین، متفاوت با تهران/ بهنود به فیلم اضافه شده
به بهانه اکران فیلم خوش ساخت مانی حقیقی نگاهی انداخته ایم به دو نسخه متفاوت فیلم در تهران و برلین.
خبرگزاری تسنیم: مهدی مافی
تهران:
«اژدها وارد می شود» یکی از پر سر و صدا ترین و پر حاشیه ترین فیلم های امسال جشنواره بین المللی فیلم فجر بود. اثری که توسط یک کمپانی آلمانی تهیه شده و حتی قبل جشنواره فجر خودمان هم اعلام شد که برای بخش مسابقه جشنواره بین المللی فیلم برلین پذیرفته شده است. بعد از «کارگردان مشغول کارند»، «آبادان»، «کنعان» و «پذیرایی ساده»، «اژدها وارد می شود» پنجمین اثر سینمایی مانی حقیقی به حساب می آید.
«اژدها وارد می شود» با ادعای شکل گیری «بر اساس یک داستان واقعی» آغاز می شود. ادعایی که هر چه جلوتر رفتیم به نظر عجیب تر می آمد. سمبولیزم های ساخته جدید حقیقی اصلا چیزی نبود که به چشم نیاید و بیننده ای با کمترین آگاهی در مورد حوادث تاریخی کشورمان در چند ده سال اخیر می توانست بخش اعظمی از این نماد ها را شناسایی کند. با این حال آقای کارگردان در نشست خبری «اژدها وارد می شود» در جشنواره فجر، با اشاره به واقعی بودن حوادث فیلم اعلام کرد: «من اساسا چیزی که از آن بیزارم سمبولیسم است و فیلمهای من هیچگاه استعاری نبوده اند. اما مشکل اینجاست که بقیه از سمبولیک بودن کارهای من کاملا مطمئن بوده اند و بدون شک در این باره صحبت میکنند و هیچ نظر دیگری را هم قبول نمی کنند! به نظر من این یک تنبلی ذهنی در منتقدین است که دایره امکانات معنای یک فیلم را به تخیل ذهن خودشان محدود میکنند و یک ایراد بزرگ در منتقدان است.» او همین طور ادامه داد: «در واقع اگر این فیلم خیالی بود، میتوانست نمادین باشد اما این فیلم بر اساس داستان واقعی است. اما اگر این فیلم را با دقت نگاه کنید و تا انتهای تیتراژ پایانی آن را ببینید به پاسخ سوالات تان خواهید رسید.» چندی بعد اما صادق زیبا کلام گفت:« آقای حقیقی ناراحت بودند که بهخاطر بهنود نمیتوانند در جشنواره شرکت کنند. گفتند دست به دامان شما شدهام، چون روی شما حساسیت نیست بیایید و این حرفها را بگویید. فردا هم که آقای حجاریان اینها را خواهد گفت. من قبول کردم و این کار را برایشان انجام دادم. این اتفاق برای من فیلم بازی در فیلم بازی شد. من قبل از ضبط دو سه بار تمرین کردم، ولی بعد از ضبط گفتند خوب نشده. من هم مقداری خسته و عصبی شده بودم؛ احساس میکردم بابت انجام یک کار دیگر به آنجا رفته بودم و الان کار دیگری از من خواسته بودند. ولی سرانجام آنها راضی بودند و میگفتند فیلمهایی که گرفتهاند خیلی خوب شده. زمان اکران در جشنواره هم آقای حقیقی با من تماس گرفتند و دعوتم کردند که فیلم را ببینم، اما حقیقتش را بخواهید من نرفتم. از نظر اخلاقی این کار کمی برایم سخت بود، چون یک چیزی را که حقیقت نداشت گفته بودم.»
اما در این نوشتار من باز هم به صحبت های مانی حقیقی احترام می گذارم و بحث سمبول را وارد مطلب نمی کنم. حتی با این که به نظرم نماد در این فیلم حرف اول را می زند و اکران چنین فیلمی در جشنواره فجر انقلاب اسلامی حکم «خر برفت و خر برفت و خر برفت» را دارد و حتی با وجود این که با در نظر گرفتن نمادها ساخته مانی حقیقی تبدیل به یک فیلم قدرتمند از لحاظ ساختار می شود و با خالی کردن فیلم از مفاهیم تمثیلی چیز جدیدی برای ارائه ندارد.
اگر معتقد باشیم فیلم هیچ معنایی به جز این معنای ظاهریش ندارد، با یک اثر خیلی معمولی مواجه می شویم. با توجه به پیش فرض باید «اژدها وارد می شود» را یک فیلم جنایی- تاریخی دانست که حتی در گره افکنی مشکل دارد. داستان از جایی آغاز می شود که یک مجرم تبعیدی مارکسیست اقدام به خود کشی می کند. کاراگاه حفیظی به منطقه اعزام می شود تا از چگونگی اوضاع سر در بیاورد و متوجه می شود که این اتفاق، خود کشی نبوده بلکه یک قتل است. درست اما در لحظاتی که مخاطبین منتظر گره افکنی های فیلمساز هستند، مانی حقیقی را می بینیم و او از داستانی پرده برداری می کند که برایش خیلی هیجان انگیز بوده؛ گم شدن افراد در حین فیلمسازی برای ابراهیم گلستان و باز شدن پای ساواک به ماجرا و... . در واقع به جای این که علاقه مخاطب به موضوع با فضا سازی تحریک شود، سعی می شود با جو دادن های حقیقی و دیگر مصاحبه شوندگان در بخش مستند فیلم، اتفاق افتد. روایت در داستان پردازی می ماند و شخصیت هایی که در ذهن فیلمساز ما به ازای خارجی دارند برای مخاطب ها بعضا در حد تیپ هم شکل نمی گیرند. همه این ها باعث می شود «اژدها وارد می شود» فیلمنامه قدرتمندی نداشته باشد. باز هم با شرط در نظر نگرفتن سمبولیزم. چرا که معتقدم اگر سمبولیزم را در نظر بگیریم، بسیاری از این اشکالات بر طرف می شوند و ساخته جدید مانی حقیقی از یک فیلم ساده جنایی تبدیل به یک اثر پست مدرن و اتفاقا قابل اعتنا می شود. اما چه کنیم که فیلمساز ما روی سمبولیک نبودن فیلمش پا فشاری می کند. از سوی دیگر در زمان گره گشایی هم «اژدها وارد می شود» نا توان می ماند. در طول فیلم رفته رفته داستان قتل جای خودش را به رمز و رازهای پیرامون قبرستان طلسم شده می دهد. با توجه به این که فیلم نمادین نیست، چه اتفاقی در پایان رخ می دهد؟ آیا اساسا گره گشایی صورت می گیرد؟! یا وقتی به پایان می رسیم دوباره داستان به جای قبرستان طلسم شده روی بحث های پلیسی و ساواکی متمرکز می شود و به صورت فیلم های تریلر سعی در گره گشایی دارد؟! اما این فیلمنامه ضعیف که هم در داستان مشکل دارد و هم در شخصیت پردازی، با یک کارگردانی نسبتا قابل قبول احیا و با جلوه های بصری مختلف، شامل طراحی صحنه و لباس و حتی جلوه های ویژه بزک شده که اگر آنها را با موسیقی تلفیقی خوب کریستوف رضاعی و فیلمبرداری زیبای هومن بهمنش جمع ببندیم، می شود گفت که «اژدها وارد می شود» فیلم ضعیفی نیست. فقط همین.
برلین:
اما نسخه ای که در جشنواره برلین نمایش داده شد با آنچه ما در تهران دیدیم متفاوت بود. خبرنگار بخش فارسی دویچه ووله از حضور مسعود بهنود در نسخه نمایش داده شده برلین گزارش داده است. هنوز مطمئن نیستیم نسخه برلینی ها دیگر چه چیزهای جدیدی داشته اما با فشار مسئولین داخلی در نسخه تهران، جای مسعود بهنود، سعید حجاریان حاضر می شود و در مورد «هزوارش» صحبت می کند. گروهی در درون ساواک که اطلاعات را به همه گروه های اپوزیسیون اول انقلاب به صورت مساوی می داده. هر چند وجود چنین گروهی توسط هیچ مورخ معتبری تایید نشده و با جست و جو در گوگل هم چیز خاصی پیدا نمی کنیم. بلکه به بخش های دیگری از صحبت های صادق زیبا کلام می رسیم که می گوید:« ایشان (مانی حقیقی) گفتند ما میخواهیم راجع به گروه هزاوه (هُزوارِش /hozvaaresh) صحبت کنیم. گفتند اینها دو سه نفری بودند که به ساواک پیوستند. آنها زندانی نبودند و فقط با ساواک همکاری میکردند. اطلاعات را بیرون میآوردند و به گروههای سیاسی میدادند. به ایشان گفتم که من نه در سالهای حضورم در زندان و نه خارج از زندان تاکنون با چنین گروهی مواجه نشدهام. چنین چیزی هم نشدنی بود چون کسانی که وارد ساواک میشدند کاملا مورد شناسایی قرار میگرفتند و کلا فقط یکبار میتوانستند چنین کاری را انجام دهند. در غیر این صورت ساواک بو میبرد و لو میرفتند. به هرحال گفتند که ما یک مشکلی پیدا کردهایم. مانی حقیقی داستان فیلم را برای من تعریف کرد. گفتند ما همه چیزمان درست شده بود و قرار بود مسعود بهنود در فیلم باشد و بگوید این گروه بیرون میآمد و اطلاعات را به مخالفین رژیم شاه میداد. کارگردان البته این را متوجه شد که من داستان را باور نمیکنم. بعد آن قسمت مربوط به بهنود را برای من پخش کرد. آن زمان که پیش مانی حقیقی رفته بودم اواخر دی ماه بود و چند روز بیشتر به جشنواره نمانده بود. بعد ایشان گفت من فردا با آقای حجاریان هم قرار دارم و ایشان میخواهند آن حرفهایی را که آقای بهنود گفتهاند برای ما تکرار کنند. حالا مشکل اینجاست که متاسفانه در دقیقه 90 ایراد گرفتهاند که چون مسعود بهنود این حرفها را زده، فیلم نمیتواند در جشنواره شرکت کند. آقای حقیقی ناراحت بودند که بهخاطر بهنود نمیتوانند در جشنواره شرکت کنند. گفتند دست به دامان شما شدهام، چون روی شما حساسیت نیست بیایید و این حرفها را بگویید. فردا هم که آقای حجاریان اینها را خواهد گفت. من قبول کردم و این کار را برایشان انجام دادم.»
در مطلبی که از دبورا یانگ در هالیوود ریپورتر کار شده، این منتقد سرشناس ساخته جدید مانی حقیقی را چیزی بین «ماکیومنتری»، «یک داستان جنی» و «یک داستان محکم جنایی» دانسته است.( در تعریف ماکیومنتری باید گفت به بیان ساده این عنوان به گونه ای از فیلم ها گفته می شود که داستانی خیالی را به سبک فیلم های مستند روایت می کنند.) جالب اینجاست که دبورا یانگ هم برداشت های سمبولیک از فیلم دارد. او می نویسد:« از بین تمامی سوالاتی که ایجاد می شودسخت ترین سوال برای پاسخ دادن این است که آیا پشت همه این ها معانی دیگری مستتر است؟ سیاست؟ نفت؟ ظهور اسلام؟ زبان تمثیلی فیلم به همان اندازه که در ایران پوشیده است، در فیلم هم هست. پس شاید بهتر باشد تکیه بدهیم و از سواری در ایمپالای نارنجی روشن کاراگاه حفیظی لذت ببریم.» جالب این که یانگ از راویان فیلم هم در نقدش با عنوان «راویان غیر قابل اعتماد» نام برده است. یانگ که بیشتر مطلبش به توضیح داستان فیلم گذشته در پایان از طراحی صحنه، موسیقی و فیلمبرداری «اژدها وارد می شود» تقدیر می کند. جالب این که او هم دنبال تاریخ های فیلم رفته و متوجه شده که هیچ نخست وزیری روز 23 ژانویه 1965 در برابر مجلس ترور نشده است. بر خلاف آنچه فیلم در مورد حسنعلی منصور ادعا می کند.
لی مارشال منتقد اسکرین دیلی هم جلوه های بصری و موسیقی فیلم را می ستاید و می گوید گاهی چیزهایی که می بینیم باعث می شود حواسمان از خط اصلی داستان پرت شود.
برای همین ممکن است 10 بیننده این فیلم، 10 نظر متفاوت در مورد وقایع آن داشته باشند. مارشال هم معتقد است این فیلم می تواند بیانی تمثیلی داشته باشد. جالب است او در مورد دو کاراکتر بابک حفیظی با بازی امیر جدیدی و کیوان حداد با بازی احسان گودرزی هم نظرات متفاوتی دارد. در مورد اولی معتقد است وی یکی از کاراگاهان فیلم های گودار است و در مورد دومی به مو و شکل و شمایل هیپی وارش اشاره می کند و می گوید این ظاهر در آن مقطع تاریخی (دهه 60 میلادی و دهه 40 شمسی) حتی در آمریکا هم جدید به شمار می رفته. مارشال در ادامه یادداشت کوتاهش شیفته جلوه های بصری فیلم شده و آن را ستوده است. او همین طور بخشی از داستان فیلم را هم روایت کرده.
سابقه نشان می دهد اکران «اژدها وارد می شود» در روز پایانی جشنواره بین المللی فیلم برلین برای بردن خرس طلایی نشانه خوبی نیست. خصوصا که ایران سال گذشته هم با «تاکسی» جعفر پناهی برنده این جایزه شده است. هر چند شاید مریل استریپ و همکارانش در هیئت داوران این فیلم را دست خالی هم نگذارند.
انتهای پیام/