در باب رابطه مستقیم «آرمان» و وضعیت زندگی مهاجرین افغانستانی در ایران
هراس، ثمره مستقیم حذف آرمان و ایدئولوژی است.واضح است که به محض این که ایدئولوژیها و آرمانهای بزرگ را باطل بشماریم، تنها چیزی که باقی میماند، اداره کارآمد زندگی است و آن وقت، چه چیز قرار است ما را منسجم کند؟ پاسخ یک کلمهای است: هراس.
خبرگزاری تسنیم:حمیدرضا بوالی
1. ما امروز در وضعیت پساسیاسی هستیم. این روندی است که از دوران پس از جنگ در تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران آغاز شده است و امروز به اوج رسیده است. دوران سیاست زیستی، پایان آرمانها و ایدئولوژیهای مزاحم زندگی، سپردن مدیریت و اداره امور به نخبگان و متخصصان، سامان دادن به امنیت و دغدغههای محیط زیستی و نهایتا محدود کردن همه سیاستها و برنامهریزیها و تلاشها به این گزاره: «شهروندان جامعه به راحتی زندگی کنند». مدیریت سیاستزدایی شده است و هر مانعی برای زندگی راحت از قبیل یک آرمان جمعی و مشترک، ایدئولوژی که بخواهد روند زندگی راحت و خوش و حرم را به مشقت و سختی بیندازد، به راحتی به کنار گذاشته خواهد شد. این دو بعد به راحتی همدیگر را خواهند پوشاند. واضح است که به محض این که ایدئولوژیها و آرمانهای بزرگ را باطل بشماریم، تنها چیزی که باقی میماند، اداره کارآمد زندگی است.
و واضح است که در این صورت، در شرایطی که همه راههای انسجام و شوربخشیدن به جامعه به کناری رفته است و ایدئولوژیها و آرمانهای قوامبخش و تحرکبرانگیز جامعه مردود شمرده شده است، تنها راه شوربخشیدن به جامعهای که تحقق منافع عینی جامعه، سرلوحهاش است، سیاست «هراس» است. ترس از جنگ، ترس از رکود اقتصادی، ترس از یک فاجعه زیست محیطی، ترس از شهرستانها و روستانشینان، ترس از بزهکاری، سرقت و آزار و اذیتهای خیابانی فرودستان و سرانجام ترس از «دیگری»، اقلیت و اینجا مهاجرین.
وهراس، ثمره مستقیم حذف آرمان و ایدئولوژی است.
2.یک «دیگری» بزرگ وضعیت پساسیاسی ایران در تمام این سالها، مهاجرین افغانستانی هستند.اما ماجرا کمی متفاوت است. در شرایط وضعیت فشل مدیریتی، در وضعیتی که دولتها توانایی تحقق وعده بزرگ نهفته در استراتژی «پساسیاسی»؛ بهبود وضعیت زندگی مردم را ندارند، این دیگری، مانع بزرگ امیال ما معرفی میشود و همه موانع میل ما باید به آن کمانه کند و باید از او ترسید. اتهام دامن زدن به مشکل بیکاری، امنیت، کمبود آب، قاچاق، نیروهای افراطی مذهبی و... به مهاجرین افغانستانی، اتهامات جدیدی نیست، در طول این سالها بارها تکرار شده است و سرانجامش به نماینده مجلسی ختم شده است که میخواهد شرایط زندگی برای افغانستانیها را آنقدر سخت کرد که مجبور شوند آنجا را ترک کنند؛ به گزارشی در سایتی منتهی میشود که با تعجب میگوید مهاجرین افغانستانی جرات پیدا کردند که در سالنهای ورزشی شهر رفت و آمد کنند آن هم با مچبند پرچم افغانستان...و به سر در یک مدرسه و یک پارک که مانع حضور مهاجرین میشود.
گزارشها و آمارهایی که پیش از این بارها به صورت رسمی و مستند منتشر شده است نشان داده است که حضور مهاجرین افغانستانی اساسا هیچ ارتباطی مستقیمی با این عوامل ترس ندارد؛ اما به طرز تعجببرانگیزی این گزارهها به صورت مداومی همچنان در حال تکرار است.این تلاش ویژه برای ساخت یک «دیگری» که قرار است مسئول ناکامی امیال ما باشد، البته در بستر این سیاست هراسافکنی کاملا قابلتوجیه است.اما یک سعی بیهوده نیز در هویتزدایی از مهاجرین افغانستانی ساکن ایران و طبقهبندی خود آنها نیز وجود دارد که نه تنها در نوع خود به شدت ناباورانه است، بلکه بعضا به شناخت شیوه جدیدی از ترجیح نژادی نیز منجر میشود.همه مهاجرین افغانستانی تجربههای متفاوتی از باز کردن حساب بانکی در سالهای گذشته دارند. وقتی با موجودی اندک خواستهاند حساب باز کنند و با ممانعت مواجه شدهاند و در نوبههای بعد وقتی با جیبی پر از پول به همان بانک مراجعه کردهاند برای باز کردن حساب با برخوردی متفاوت و گرم مواجه شدهاند. تفاوتی که دیگر نه طبیعتباورانه است و نه فرهنگ باورانه، بلکه یک خودپرستی اقتصادی، همان توجه به منافع عینی جامعه توجیهگر آن است. مهاجرینی که در حوزه شکوفایی اقتصادی فعال هستند متفاوتند.
دوباره به ابتدای متن برمیگردیم. این ماجرا، ماجرایی جدید است. مهاجرین افغانستانی خاطرات خوشی از دوران انقلاب و جنگ، دوران اوج آرمانگرایی غلیظ اداره جامعه ایرانی دارند. در دورانی که آرمانهای برزگی چون «اسلام بدون مرز»، «مقاومت در برابر سلطه جهانی»، «برابری و برادری جامعه اسلامی» بر مدیران دولتی حکومت میکرد، مهاجرین افغانستانی؛ «دیگری» نبودند و حالا در دوران کنار رفتن این ایدئولوژیها، زندگی تفاوت پیدا کرده است.
اما ماجرای ما به اینجا هم ختم نمیشود، درست در میانه اوج گرفتن این دوران، مطالبهای از رهبر انقلاب منتشر میشود مبنی بر تحصیل کودکان مهاجر غیرقانونی در ایران و این شوک بزرگ آرمانگرایان به عصر بیآرمانی است. واضح است که با اعتقاد به استراتژی پساسیاسی، مهاجر غیرقانونی، اساسی هویتی انسانی نخواهد داشت، چنانچه در همین دوران خبری منتشر شد مبنی بر ممنوعیت فروش موارد غذایی به مهاجرین غیرقانونی و اگر این دو اتفاق در کنار یکدیگر قرار بگیرد، شاید با نمادینترین دوگانه تاریخ حضور مهاجرین روبرو شویم. سیاستی که آرمانها و ایدئولوژیها را پایان یافته میداند و طبق سیاست هراس از دیگری، هراس از مهاجرین افغانستانی اداره میشود و سیاستی که همچنان بعد از گذشت سالها از انقلاب سال 57، با اعتقاد به آرمان بزرگ برابری، به شکلی کاملا متفاوت به مهاجرین نگاه میکند.
چارهای نمانده است جز ایمان آوردن به این گزاره که چیزی جز آرمان، وضعیت مهاجرین افغانستانی ساکن ایران را نجات نخواهد داد. آرمان بزرگ انسانیت.
انتهای پیام/