حامد زمانی: من سلبریتی‌ام، پس هستم

حامد زمانی: من سلبریتی‌ام، پس هستم

مگه ما حرف از «هنر متعهد» نمی‌زدیم؟ مگه ما محتوامحوری و جریان‌سازی فرهنگی رو دم ازش نمی‌زدیم؟ مگه بنا نبود از تز هنر برای هنر عبور کنیم؟ مگه...

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، این روزها برنامه «سه‌ستاره» از شبکه 3 سیما هر شب به‌روی آنتن می‌رود. این برنامه می‌خواهد بهترین‌های تلویزیون در سال 1394 را از دیدگاه مردم انتخاب کند و برای این کار کاندیداهایی معرفی کرده است. در بخش خوانندگی تیتراژ سریال‌ها هم نام 8 خواننده به چشم می‌خورد تا مردم از میان آنان بهترین خواننده تلویزیون در سال 93 را انتخاب کنند.

میان کاندیداهای بهترین خواننده نام کسانی چون علیرضا قربانی، احسان خواجه‌امیری، سالار عقیلی، رضا صادقی، علی زندوکیلی، مهدی یغمایی، رضا یزدانی و میثم ابراهیمی به چشم می‌خورد.

در این میان نام برخی از خوانندگان دیگر هم می‌توانست جای داشته باشد که این‌گونه نشده است. حامد زمانی یکی از خوانندگانی است که تیتراژ برخی از برنامه‌های تلویزیون در سال 94 را خوانده و به نبود نامش میان کاندیداهای بهترین خواننده، اعتراض دارد. زمانی این اعتراض را با نوشتن نامه‌ای ابراز کرده که متن این نامه در ادامه می‌آید:

می‌خوام حرف بزنم اما نمی‌دونم به کی!! توی زمونهٔ شونه خالی کردنا!
همون کسی که بهم یاد داد و اذن داد این‌جوری بخونم! و پای حرفم وایستم! همونم بهم یاد داد که حرف حق رو باید زد
فقط دو تا گوش می‌خوام! دو تا همدرد! دو تا مرد!
نه صدتا! نه صدهزارتا!
والله اونروزی که شروع کردم و یه جوون یه‌لاقبای پاپتی بودم با هزار تا گناه هیچی نداشتم جز خودت،
همینو داشتم و این چیز کمی نبود!

امروز هزار بار همه چیزو مرور کردم! همهٔ این پنج سالو، منی که با خودت اومدم با خودتم جلو میرم، ننگه برام اگه دل خوش کنم به دو تا سایت و مجله و شبکه!
برای این چیزا نیومدم پس اگه هیچ‌کدوم اینا هم نباشه باز ادامه میدم!
عقیده‌ام رو با این چیزا به دست نیووردم که به‌خیال کسی با یه نظرسنجی خراب بشه!
نمونش همین پارسال:
پارسال هم با وجود این‌همه تیتراژ و آهنگ‌های موفق و تأثیرگذار وقتی حتی اسمم بین کاندیدا‌ها نبود! کلمه‌ای حرف زدم؟ نزدم!
اما الآن می‌گم چون اینجا دیگه مسئله شخص و حامد زمانی و... نیست، مسئلهٔ اصلی اینه که ما کی‌ایم؟ کجا وایسادیم؟ هدفمون چی بود؟ رسانه‌مون مال کیاس؟ و صدتا سؤال دیگه...

همیشه فکر می‌کردم چرا فلسفه هنر توی رسانه‌های ما مترادف با محبوبیت و مخاطب‌محوری صرفه، چرا از خیلی فاکتور‌ها به‌نفع این محبوبیته کناره می‌گیریم!
واقعاً الآن برا من مسئله‌ست که چرا اسم و رسم خواننده و بازیگر و... این‌قدر برامون مهم شده؟ چرا به‌سبک هنر مدرن خیلی راحت به سلبریتی‌گری تن دادیم، سلبریتی‌گری‌ای که کلاً خودشو داره با فلسفه‌اش تعریف می‌کنه، این گزاره داره خودشو به ما و فرهنگمون تحمیل می‌کنه که «من سلبریتی‌ام، پس هستم»...!

مگه ما حرف از «هنر متعهد» نمی‌زدیم؟ مگه ما محتوامحوری و جریان سازی فرهنگی رو دم ازش نمی‌زدیم؟ مگه بنا نبود از تز هنر برای هنر عبور کنیم؟ مگه...

الآن که نگاه می‌کنیم گویا نه‌تنها این اتفاقات نیفتاده بلکه خیلی راحت داریم در قالب محبوبیت‌محوری و سلبریتی‌گرایی ادعای خنثی بودن هنر رو فریاد می‌کشیم...
فریادی که صرفاً شعاره و واقعیتش اینه که اصلاً این‌جوری نمی‌تونه باشه که هنر «جهت‌دار» نباشه.
هنر جهت داره چون داره حرف می‌زنه، چون زنده‌اس، چون داره حرکت می‌کنه...
اصلاً نمی‌تونه جهت نداشته باشه...

گناه تک تکتون گردن من اگر ذره‌ای نظرسنجی‌ها و تعداد رأی‌ها و فالوور‌ها برام مهم باشه! چه پارسال! چه امسال و چه صد سال دیگه!
چه جشنوارهٔ موسیقی به‌ظاهر فجر!! و چه جشنوارهٔ موسیقی به‌ظاهر مقاومت!!!

برای من یه چیز مهمه و همین باعث شده که امروز به‌پشتوانهٔ انقلابی که سی و هفت سال ازش می‌گذره و خون‌ها براش ریخته شده! فریاد بزنم!
برای من یه چیز مهمه! و این همون چیزیه که انگار برای خیلیا مهم نیست!!!

محتوا عقیده و جهاد در راه اون.

یه روزی برای ما عار و ننگ بود که واردات موسیقی لس‌آنجلسی داشته باشیم، اما امروزه افتخارمون اینه که موسیقی خودمان رو صادر کردیم به قلب لس‌آنجلس!!!
آیا فرقی هست بین آن موسیقی #لس_آنجلسی و این موسیقی #تهرانجلسی؟

تکلیفمون با ارشاد که مشخصه! اما آهای رسانهٔ ملی!
رسانه‌ای که رسانهٔ همه هستی! حتی اونی که یک ماه پیش روی صندلی‌های من و تو نشسته بود و حالا روی صندلی‌های تو! آفرین! این خیلی خوبه!
برای همه مادری! اما برای ما...؟!!
این چه تعاملیه؟

که روزهایی که هیچ‌کس جرأت خوندن از اصول انقلاب و اصول شهدا رو نداره، دهه فجر، روز قدس، جنگ غزه، انتخابات و... و روزهایی که همهٔ آقایونی که توی اعیاد و روزای گل و بلبل پیداشون می‌شه به‌خاطر ترس از ریزش مخاطب تو هفتا سوراخ قایم میشن نوبت استفاده از موسیقی ارزشی می‌شه!

اما بعد از گذشت پنج سال! حتی یک بار در یکی از اعیاد، و برنامه‌های آن چنانی‌تان جایی ندارد؟ اینها بماند حتی در سریال‌ها و فیلم‌هایی که مختص این ژانر است هم این موسیقی جایگاهی ندارد؟ و اینجا هم اتفاقاً چون بحث سریال است و تعداد مخاطب بالا باز هم نصیب این موسیقی جز «هیچ» نیست...

گفتم تکلیف ارشاد و مجله‌ها و روزنامه‌ها بماند که هرکدام از سلبریتی‌ها ده‌ها بار از روی جلدی به جلد دیگر می‌روند و از سایتی به سایت دیگر!
خیلی‌هایشان که رادیو جوان را دارند، «من و تو» را دارند، «بی‌بی‌سی فارسی» و «جم تی‌وی» و کلیپ روی پی‌ام‌سی را دارند!! ما چه کنیم که فقط رسانهٔ ملی را داریم و نداریم؟!!!

رسانهٔ ملی تکلیف خودش را مشخص کند! آیا با هنر جهت‌دار موافق است یا با هنر خنثی و سکولار؟ هنری که حتی اگر از وطن هم بخواند حتی اپسیلونی بوی آرمان انقلاب و شهدا را نمی‌دهد!!

اگر با هنر جهت‌دار موافق است پس بیاید جهت خودش را مشخص کند!! اگر ما داریم اشتباه می‌کنیم پدرانه بیاید بگوید!
اگر خط موسیقی ارزشی مشکل دارد پس چرا صداوسیما در مواقعی گذرا از آن حمایت می‌کند و اگر این‌گونه نیست چرا در بزنگاه‌های مهمی آن را تنها می‌گذارد؟

بیاید بگوید بلد نیستی جوری حرف بزنی که به هیچ‌کس برنخورد و همه دوسنت داشته باشند!
و اگر نه! اگر داعیه‌دار اسلام ناب محمدی(ص)، اسلام مستضعفین و پابرهنه‌های تاریخ است پس این رفتار‌ها و این موضع‌ها دیگر چیست؟!

بله رسانهٔ ملی است! مال همه است! ولی آیا نمی‌بینید این‌همه مردمی رو که توی هر شهر، توی هر اجرا همه رو با حضور و تکرار آهنگ‌ها شگفت‌زده می‌کنند؟
نمی‌بینید این‌همه مردمی که عاشقانه طرفدار موسیقی انقلابی‌اند؟ نمی‌بینید این‌همه مردمی که آزادانه اعلام می‌کنند از این موسیقی چه تأثیر‌ها که نگرفته‌اند!!
آقای رسانهٔ ملی!! ملاکتان چیست؟

قرار بود «من و تو» را از مردم بگیرید و به‌جایش «من و تو» تحویلشان دهید؟!

چرا خیلی چیز‌هایمان با آن‌ور آبی‌ها یکی شده است؟
حتی بعضاً آهنگ‌هایمان! گزینه‌های توی نظرسنجی‌هایمان با آنها یک سمت و سو دارد؟

اگر رسانه این روز‌ها فقط دنبال فرم و مخاطب است! و در هنر‌‌ همان سیاستی را دنبال می‌کند که در فوتبال دنبال می‌کند که این روز‌ها حتی بین تیم‌های اروپایی هم نظرسنجی برگزار می‌کند پس در موسیقی هم همین سیاست را دنبال کند! و به گزینه‌هایش جاستین بی‌بر و لیدی گاگا را هم اضافه کند!

هیچ‌کس منکر کار قوی و شاد و سرگرمی و دکور زیبا و حضور همهٔ اقشار در رسانهٔ ملی نیست!
اما آیا ما یک‌دهم هنرمندان و جامعهٔ مخاطب تلویزیون هم نیستیم؟

وقتی همهٔ شبکه‌ها اختیار و عنان کار برای نظرسنجی یک سال کار رسانه را در اختیار یک برنامه قرار می‌دهند!
وقتی این برنامه ادعا می‌کند که کار‌شناس دارد و کار دقیق و کار‌شناسی شده است که حتی از شبکه‌های پنج‌گانه هم نه! که از شبکه‌های دیگر هم کاندیدا دارد!
شما و کارشناس‌هایتان دو سال است نمی‌بینید این‌همه آهنگ و تیتراژ را؟ واقعاً نمی‌بینید؟

من این حرف‌هایم را به کجا ببرم؟ به مسئولینی که حتی بعد از پنج سال با هیچ‌کدامشان حتی یک بار سر میزی ننشسته‌ام که از من حتی احوالپرسی کنند که در این پنج سال چه می‌کنی؟! به مسئولینی که حتی شمارهٔ هیچ‌کدامشان را نداشتم که امروز با آنها حرف بزنم؟
از اولش خدا بود و شما ایستاده‌ها... الآن هم به شما حرفم را می‌زنم...

از یک چیز توی این ماجرا می‌ترسم، اون اینکه در آستانه پایان دهه چهارم انقلاب، قرار بر این بشه که امروز شاگردان آوینی داغ توقیف «خنجر و شقایق»‌ها و ترشرویی مدعیان «سازندگی» در برابر «روایت فتح» رو دوباره ببینن و خون دل بخورن...
داستان همون داستانه و جبهه همون جبهه‌ست... .

انتهای پیام/*

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
میهن
طبیعت
triboon
گوشتیران