«اودیسه» درباره اودیسه نیست، درباره خودمان است

«اودیسه» درباره اودیسه نیست، درباره خودمان است

آرش دادگر، کارگردان نمایش «اودیسه» که فروردین آن را در تالار حافظ روی صحنه می‌برد، اثر جدیدش را نمایشی می‌داند درباره‌ها ترس‌ها و نیازها و آرزوها و می‌گوید: « اودیسه درباره اودیسه نیست، درباره خودمان است.»

باشگاه خبرنگاران تسینم "پویا" - احسان زیورعالم

سرد است، گویی بیست هزار فرسنگ زیر اقیانوس منجمد جنوبی به خواب رفته باشید. فضای بسته بدون هیچ گرمایشی، لرزه بر تمام بدن می‌اندازد؛ ولی گویی سردی هوا یارای این ملوانان ندارد. در این تلاطم نامریی که اولیس به همراه ملوان ترشرویش سپری می‌کنند، سردی هوا رنگ می‌بازد.

مکان یک سوله، جایی به نام کارگاه دکور تالار رودکی، مکانی برای یک تمرین، تمرین نمایشی که چند روز بعد میزبان سازه همسایه است. سازه‌ای که نامش تالار حافظ است و میزبان «اودیسه»؛ پس از یک تعطیلی اودیسه‌وار بهاری.

«اودیسه» تازه‌ترین اثر گروه کوانتوم است، گروهی که سال‌هاست با نمایش‌های چشمگیر، تک تک اعضایش به نام‌های آشنا در جهان جذاب تئاتر ایران تبدیل شده‌اند. سرآمد این نام‌ها کسی نیست جز آرش دادگر که در قامت کارگردان، سال گذشته با «هملت» و «کالون و قیام کاستلیون» در تماشاخانه ایرانشهر دو نمایش هیجان‌انگیز بر صحنه برد.

شیوه کار آرش دادگر بوی سختی می‌دهد. برای آنان که با کارهای دادگر آشنایی دارند، آنچه بازیگران بر صحنه نمایش به مخاطب هبه می‌کند، آمیزه‌ای است از یک مشقت‌های ذنیسم و ماراتونی تئاتر. بازیگران آثار دادگر بر صحنه نمایش به گونه‌ای بازی می‌کنند که گویی قصد شکنجه نقششان را دارند. آن را به درد می‌آورند تا صدا دهند، فریاد زنند و رو به مخاطب اعتراف کنند و راز این درک مشقت از کجاست؟

جواب سوال را باید این روزها در کارگاه دکور رودکی یافت، جایی که بازیگران برای شروع نمایش زمانی طولانی به تمرین‌های ورزشی سپری می‌کنند. از فوتبال و والیبال گرفته تا عنوان حرکات دشوار نردبان‌نوردی. گاه زیگزاگ‌های ریز لازم است و گاه حرکت بر لبه باریک یک سوی نردبان. مهم تعادل است و ریتم و این همان چیزی است که در آثار دادگر هویدا می‌شود. زمانی که قرار است یک بازی والیبال ساختگی میان بازیگران تمرین شود، دادگر با اعداد 60 ضربه بدون نقص و پشت هم را ناچیز می‌شمارد و از یک رکورد 250 تایی سخن می‌گوید. برایش اعداد بزرگ مهم است. شاید همه چیز از اسم گروه ناشی شده باشد: «کوانتوم».

دادگر این شیوه تمرین را راهی برای رسیدن به جنگندگی بازیگران می‌داند و این شیوه تمرین یک اسلوب همیشگی در کارهایش معرفی می‌کند.

«اودیسه» پروگه تازه آرش دادگر است به قلم امین طباطبایی. امین که تا چند روز پیش روی پاهایش تمرین می‌کرد، اکنون با پای در گچ، نشسته بر ویلچر، نقش ملوان بدقلقی را بازی می‌کند که مدام اولیس داستان را با پوب نقدش می‌نوازد. بماند که این اولیس چه شکلی است و اصلاً اولیسی در کار است یا نه. البته اولیس در کار است و نه آن اولیس مکار، یکی از نوادگان سیزیف که غول یک چشم و سیرن‌ها و ناوسیکائا عاشق را قال می‌گذارد تا اودیسه‌وار به داد همسرش رسد.

اینجا همه چیز طولانی است. در نقش مخاطب یک تمرین از خودم می‌پرسم در این تمرین چهار ساعته بدون هر گونه استراحتی، خستگی کجای ماجراست. بازیگران نمایش دو دسته هستند؛ تعدادی چون حسام منظور و امین طباطبایی از قدما و چند جوان سرحال از نسل متاخر. چای می‌نوشم تا کمی گرم شوم و آن سرمای اقیانوس منجمد جنوبی از تنم دور شود.

نمایش «اودیسه» دو اجرا در جشنواره فجر داشت که حکم دست‌گرمی برای گروه بود؛ اما همین دست‌گرمی با فروش تمام بلیت‌های نمایش منجر گشت. استقبال به قدری بود که آرش دادگر برای میهمانان خود هم بلیت کافی نداشت. همه چیز از برند شدن یکی از خلاق‌ترین کارگردان این سال‌های تئاتر خبر می‌دهد.

برای مخاطبان ثابت دادگر «اودیسه» می‌تواند یک غافلگیری باشد. فضای نمایش با دو اثر پیشین متفاوت است. هملت که تک دکور عظیمی داشت و «کالون و قیام کاستلیون» خالی، در مقابل «اودیسه» مملو از آکسسوار است. تا همین جا به نظر کفایت می‌کند و لیست‌برداری از تجهیزات صحنه بماند برای روزهای اجرا.

تمرین تمام می‌شود؛ اما نمایش تمام نمی‌شود. چند ساعت تمرین تنها برای بخشی از نمایش، نمایشی که از اجرای فجرش کوتاه‌تر شده است. این را آرش دادگر به من می‌گوید. «سال 90 ایده نمایش به ذهنم خطور کرد. در این میان که چه کسی بنویسد، آقای طباطبایی در سال 92 شروع کردن به نوشتن متن و دو سال نوشتنش طول کشید. متن بسیار سختی بود. گذر کردیم از تمام داستان‌ها و نمایشنامه‌ها و بیشتر بر پایه موقعیت. داستان، داستان اولیس است که هنوز روی آب است و هنوز به خانه نرسیده است. از همه کشتی‌ها یک کشتی مانده، از همه ملوان‌ها یک ملوان برایش مانده است. هر روز می‌خواهد به ایتاکا برسد ولی نمی‌رسد. کشتی را تکه تکه می‌فروشد و زندگی جدید و چیزهای که به دردش نمی‌خورد را می‌خرد. ما به یک جهان موازی رسیدیم. یک اولیسی که اسطوره شده است، اولیسی که رسیده و نمی‌داند رسیده است. تصاویر جنگ را نمی‌تواند فراموش کند. در حال دیوانه شدن است. اولیس به دنبال مقصر است.»

این نمایش شش ماه پیش از فجر تمرین شده است. اکنون در حال تصحیح ریتم نمایش است. شرایط گروه کمی سخت است. پای یک بازیگر شکسته است و نمایش قرار است کوتاه شود. «اولیس» برخلاف دو نمایش پیشین که دیالوگ‌ها جدلی و بیرونی دارد؛ کمی درونی‌تر است اما کماکان همانند دیگر آثار دادگر اثری است نقادانه. خودش می‌گوید:«تمام این متن نقادانه است ولی قرار نیست مثل هملت و کالون باشد. چیزی که بارز و مشخص است را مورد سوال قرار می‌دهیم و نقد می‌کنیم. این دفعه چیزی است که وجود دارد و فراموشش کردیم. چیزی هست که وجود دارد و می‌گوییم ان شا الله گربه است. چیزی است که چون ما را به وحشت می‌اندازد سعی می‌کنیم نبینیم. باید کل مجموعه را ببینید تا بفهمید.»

کارگردان هملت معتقد است: «هیچگاه به ایده‌آل ذهنی خود نمی‌رسی؛ چون آن سخت افزار وجود ندارد، آن چیزی که مطلوبت است روی نمی‌دهد. سعی می‌کنیم با داشته‌هایمان کار کنیم، با هر آنچه که داریم، سالن، ساخت، سازه، هزینه. داشته‌های ما بچه‌هایمان هستند.»

نمایش «اودیسه» برای گروه زمان‌بر است و دادگر این خلق جدیدش را این گونه معرفی می‌کند:«اودیسه نمایشی است درباره‌ها ترس‌ها و نیازها و آروزها و خواهش‌ها. درباره گذشته است، گذشته‌ای که پنهانش می‌کنیم. درباره گذشته‌ای که حال ما را دچار دگرگونی می‌کند. گذشته‌ای که آینده ما را مبهم می‌کند. گذشته‌ای که نمی‌توانیم از شرش راحت شویم. گذشته‌ای که نمی‌توانیم فراموشش کنیم. سراغمان می‌آید. اودیسه درباره اودیسه نیست، درباره خودمان است.»

ادامه می‌دهد:«ما ملت فراموشکاری هستیم و وقتی کسی یادآوری می‌کند از او بدمان می‌آید. یادمان می‌رود که این گذشته است که باعث می‌شود آینده‌مان را بسازیم. در گذشته حتماً کاری کردیم  که نمی‌خواهیم به یاد آوریم. در حالی که هر چی انرژی می‌گیریم از گذشته است. این مثال ما در این کار بوده است که خواننده‌های این گزارش بدانند، تماشاگرانی که به تماشای نمایش می‌آیند، بدانند. وقتی به آسمان نگاه می‌کنیم، احساس می‌کنیم همین الآن است. وقتی یک ستاره می‌بینیم آرزو می‌کنیم که این ستاره من است. یک شهاب که رد می‌شود آرزو می‌کنیم. پهنه آسمان را که می‌بینیم فکر می‌کنیم چقدر جهان گسترده است و همین الآن. فاصله زمین تا ماه 320000 کیلومتر است. نور در 300٬000 کیلومتر بر ثانیه حرکت می‌کند. پس تصویری که ما از ماه می‌بینیم متعلق به یک ثانیه پیش است و تصویری که از خورشید می بینیم متعلق به هشت دقیقه پیش است. تصویری که از مریخ می‌بینیم متعلق به یک ماه پیش است. تصویری که از کهکشان آندرومدآ می‌بینیم متعلق به 2٫5 میلیون سال نوری پیش است. پس وقتی به اسمان نگاه می‌کنیم به گذشته نگاه می‌کنیم. ستاره‌ای که به ما چشمک می‌زند میلیاردها سال نوری پیش مرده است. وجود ندارد. ما داریم به گذشته نگاه می‌کنیم و حالمان را می‌سازیم و آینده‌مان را پیش‌بینی می‌کنیم. آن چیزی که فکر می‌کنیم زنده و پویاست، سال‌ها پیش، قرن‌ها پیش، میلیاردها سال پیش مرده است. نور آن به ما می‌رسید.»

اودیسه دو ساعت از گذشته تاریخ است از چیزهایی که انسان به دست آورده یا از دست داده است.

از او درباره سه نقش کارگردان، نویسنده و دراماتورژ می‌پرسم که در «اودیسه» تفکیک شده است و دادگر جواب می‌دهد:«برای من دراماتورژ کسی است که زیرمتن‌های این جهان را کشف می‌کند. جهان‌های دیگری از آن بیرون می‌کشد. راستای کار را اگر به انحراف می‌رود به سر جایش بازگرداند. من خودم همین کار را انجام می‌دهم. هر دو تخصص را دارم. اما در این کار تصمیم گرفتم آقای تاج‌الدین باشند و ما مواد دیگری به دست آوریم. او مواد دیگری برای ما می‌آورد. او محاسبات متن را انجام می‌دهد، چیزهایی که شاید ما نبینیم. ما درگیر اجرایات شویم، درگیر شخصیت، میزانسن چیدمان شویم. او سعی می‌کند به آن سمت و سویی پیش برد که تماشاگر بتواند درگیر شود، تنها درگیر متن نشود. جهانی را در برگیرد.»

«اودیسه» از دوشنبه 16 فروردین 1395 با بازی بازیگران حسام منظور، کامبیز امینی، امین طباطبایی، عمار عاشوری، فرید قبادی، آرش دادگر، نگارعابدی و سیاوش دادگر در تالار حافظ روی صحنه می‌رود.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
triboon
گوشتیران