کاهش فقر بزرگترین دروغ است/ بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول ماسک فریبکاری هستند
استاد بازنشسته دانشگاه گوئلف در مقالهای به واقعیتهای پنهانشده شعار "مبارزه با فقر جهانی" میپردازد؛ شعاری که طی پنج سال نیمی از داراییهای عمومی جامعه را به جیب اقلیت ثروتمند ریخت.
به گزارش خبرنگار اقتصادی باشگاه خبرنگاران تسنیم (پویا)، پروفسور جان مکمرتری، استاد بازنشسته دانشگاه گوئلف و از همکاران انجمن سلطنتی کانادا در مقالهای که در سایت مرکز مطالعاتی "گلوبال ریسرچ" منتشر شد به بررسی واقعیت فقر در جامعه سرمایه داری پرداخت.
مکمرتری در ابتدای مقاله خود به گزارشی از آکسفام اشاره میکند و مینویسد: آکسفام بهتازگی گزارشی را منتشر ساخت که البته بهطور چشمگیری رسانههای جمعی جهان آن را نادیده گرفتند. این گزارش نشان میدهد که تنها 62 نفر ــ 388 نفر در سال 2010 ــ بیش از 50 درصد ثروت جهان را در اختیار دارند. زمانی این گزارش تکان دهندهتر میشود که بفهمیم که این ثروت عمومی، طی پنج سال گذشته سقوطی 40درصدی را تجربه کرده است. با این حال، دروغ بزرگ همچنان باقی است، حتی زمانی که گفته شود "پیشرفت و توسعه، در مقابل دنیای فقر ایستاده است" و "فقر شدید از سال 1990 نصف شده است".
وی ادامه میدهد: ادعای بیپایان و مکرر اینکه "فقرا گام بزرگی در خروج از فقر وسیع و دامنگیر همگانی برداشتهاند" حتی با وجود شواهد مشخصی که دال بر این حقیقت است که نیمه فقیرتر جامعه جهانی تقریباً نیمی از ثروت خود را فقط در پنج سال گذشته از دست دادهاند، همچنان ادامه دارد. این دروغ بزرگ در پیامدهای آن قابل توجه است، زیرا نهتنها ادعایی فراگیر را در دستاوردهای فرآیند جهانی شدن مطرح میکند که در واقعیت، امکان پذیر نیست، بلکه هیچکس متوجه این موضوع نمیشود.
نویسنده دوره سهجلدی "فلسفه و مشکلات جهانی یونسکو" فروریختن مرزهای عقیدتی را بهعنوان نتیجهای از نظریه بازار عمومی بیان و تصریح میکند: نهتنها این موضوع غیرواقعی است، بلکه ادعاهای مکرری که بهعنوان یکی از مزایای تناسب بازار جهانی برای جهانیان نشان داده میشود نیز خلاف واقعیت است. چهمعنی دارد که از تقسیم ثروت اقلیت بهنفع اکثریت سخن بگوییم در حالی که صدها میلیارد دلار به جیب ثروتمندان ریخته میشود و فقیران و نیازمندان روز به روز فقیرتر میشوند؟
وی ادامه میدهد: شواهد ثابت میکند، در زمان کوتاهی ادعاهای اخلاقی و اقتصادی توجیهگر کارایی بازار جهانی، به دروغ بسیار بزرگ تبدیل شدهاند که هرچقدر زمان میگذرد آنها هم بزرگتر میشوند.
مرتری به محرومیت بیش از پیش مردم پرداخته و مینویسد: بدتر از وهم و خیال، واقعیت زندهای است که فقر میلیاردها نفر را وارونه نشان میدهد، قربانیانی که بهطور مستمر به آنها گفته میشود که قرار است در این نظام جدید شرایط بهتری را تجربه کنند اما بهطور فزاینده آنها را از آنچه مستحق آن هستند بیشتر محروم میکنند. میلیاردها دلاری که میتوانست برای رنج فقر بشریت مرهمی باشد تنها در پنج سال گم میشود و بهعوض جیب ثروتمندان را پر میکند.
او از دروغهای بزرگتری مینویسد که توجیهگر نظام جهانی هستند و ادامه میدهد: بهانهای بهنام "بهبود فقر" بیش از پیش دهانش را برای بلعیدن فقیران زنده باز میکند. هنوز همان سیاستهای انباشت ثروت از طریق سلب مالکیت توجیه میشود و با نامهایی مثل "ریاضت"، یا حتی فراتر "کاهش هزینههای رفاهی" و "انعطاف پذیری نیروی کار" و در یک کلام، گرسنگی بیشتر و شکار مردم و زندگی آنها به کار میرود و بهعنوان "آزادی و رفاه بیشتر برای همه" بیشتر مردم را چپاول و جیب ثروتمندان را انباشتهتر میکند.
نویسنده کتاب "درک فلسفی جنگ" بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و دیگر سازمانها را ماسکی معرفی میکند که وظیفه پوشاندن واقعیت را دارند و مینویسد: این سازمانها و نهادها تلاش کردهاند تا چهرهای بانشاط از فقرا و فقر را در سراسر جهان نمایش دهند. در این میان رسانههایی مانند گاردین و نیویورک تایمز در گزارشهای خود درصدد این بودند که نشان دهند همه چیز در بهترین شرایط خود قرار دارد و فقر در زندگی واقعی و کار و زندگی کاهش یافته است. بنابراین دروغ بسیار بزرگ بهشکل حقیقت زندهای به مردم تحویل داده شد که اقتصاددانان و دانشمندان علوم اجتماعی در چشم به هم زدنی به انتشار آن کمک کردند.
در واقع، این دستاوردهای بزرگ ادعا میکنند که فقیران را از فقر خارج میکنند و تنها کافی است که مشاهدهگر برای نخستین بار با این موضوع برخورد کند، چرا که او نمیتواند به حقیقتهای آن پی ببرد. بنابراین هیپنوتیزم از دروغ بزرگ و پایدار استفاده کرده و بندهای مطیع را میسازد، در حالی که هیچ زندگی دیگر پشتیبانی این سیستم نیست. من و اقتصاددانان و مصاحبه شوندگان وقتی این یادداشتها را مینوشتیم از شدت خشم به خود میلرزیدیم، چرا که اگر اجازه بدهند باید فقرا را روشن ساخت و پرده از این دروغ بزرگ برکشید. در این روش، میبینیم که این دروغ بزرگ ماسکی را بهروی عمق اندیشه متخصصان و اذهان عمومی انداخته است که آن روی جهان واقعی زندگی، دیگر نمیتواند درگیر شود. این دروغ بزرگ در پسزمینهای قرار میگیرد و درگیریهای خارجی بیپایان و جنگهایی با شعار "دفاع از جهان آزاد" آن را میپوشاند.
او شعار نجات جهان از فقر را بازیچه عنوان و تأکید میکند: به نظر میرسد هیچکس نمیتواند مشاهدهگر دستاوردهای درآمدی باشد که ادعا میکند "نجات دهنده فقرا از فقر" است. این واقعیت بیشتر دامنگیر کسانی میشود که بهطور معمول از روستا به شهرهای آلوده آمدهاند و شرایط ناامن و غیرانسانی را تجربه میکنند و یا زندگی قبلی آنها از حداقل یک خانواده، خانه، هوا و آب پاک به جایگزینهای امروزی جامعه سرمایه داری بدل شده است.
انتهای پیام/*