جهان تناقضات دراماتیک
«ابد و یک روز» ساخته سعید روستایی، فیلمی است بر پایه تناقض و این تناقض است که آرا متفاوتی نسبت به آن پدید میآورد.
باشگاه خبرنگاران تسنیم "پویا" - احسان زیورعالم
نخست آشنایی نگارنده با سعید روستایی به فیلم «مراسم» او و حضورش در جشنواره فیلم دانشجویی نهال بازمیگردد. «مراسم» داستان خانوادهای است که در آستانه مراسم عروسی یکی از برادرها، مادر قصد دارد به شکل صوری از جانب خانوادهاش به عروس و داماد هدیه دهد. پسر و دختر - با بازی عباس جمالی و فرانک کلانتری - خانواده با این تصمیم مادر - فرشته صدرعرفایی - مخالف هستند. فیلم مملو از دیالوگهای پینگپونگی و دوربین روی دست سیالی است. کل فیلم یک برداشت بلند است. خانه ساده خانواده - که اشاره به موقعیت اجتماعی خانواده دارد - با آنکه فشرده و کوچک است، روستایی دوربین را آزادانه به حرکت درمیآورد. «مراسم» اثر موفق آن جشنواره نهال بود. عباس جمالی و فرانک کلانتری که اکنون بازیگران شناخته شدهای در عرصه تئاتر هستند، جوایز بازیگری را از آن خود کردند و این سعید روستایی بود که در نهایت برنده نهایی جشنواره شد.
جایزه نهال، یک جایزه مستقل دانشجویی سکوی پرتابی بود برای برندگانش. پیش از سعید روستایی، این آناهیتا قزوینیزاده با «وقتی بچه، بچه بود» در همین جشنواره درخشید و سال بعدش در کن، با فیلم «سوزن» نامش سر زبانها افتاد. اگر ستاره اقبال قزوینیزاده در فرانسه میدرخشید؛ ولی سعید روستایی جهان خود را در ایران جستجو میکرد.
دوم «ابد و یک روز» در همان مسیر «مراسم» ساخته شده است. همه چیز در یک خانواده به نمایش گذاشته میشود. البته برخی این خانواده را نماد ایران میدانند؛ ولی با دیدن «مراسم» این نظرگاه به شدت ضعیف میشود. خانواده برای سعید روستایی یک مفهوم خاص است. مفهومی که آن را در بستر یک رئالیسم اجتماعی به منصه ظهور میگذارد. روستایی برای رسیدن به سرحد واقعگرایی، تنها به صحنهپردازی بسنده نمیکند؛ رویهای که رسانه ملی در ساخت سریالهای سطحی بهره میبرد. روستایی با علم به ارزش صحنه، زبان را برجسته میکند. آنچه «ابد و یک روز» و البته «مراسم» را از آثار مشابه اخیر - همانند «کوچه بینام» - متفاوت میکند، سطح زبانی است که از آن بهره میبرد.
در زمان اکران «مراسم» در جشنواره نهال، در تب و تاب «جدایی نادر و سیمین» اصغر فرهادی، دانشجویان اثر روستایی را با موفقیت فرهادی مقایسه میکردند. دوربین کنجکاو در آن فیلم، با آن حرکتهای سریع و عصبی، ذهن را به سوی دوربین محمود کلاری معطوف میساخت؛ ولی داستان سعید روستایی چیز دیگری بود. اگر فیلم فرهادی درباره وجوه زندگی مدرن، تفاوت طبقاتی، قضاوت، تغییر ارزشها و ... است؛ فیلم روستایی جوان داستان بدعت است یا بهتر است بگوییم نقدی بر شیوه زندگی یک طبقه است. این نقد از «مراسم» به «ابد و یک روز» منتقل شده است؛ اما «ابد و یک روز»، «مراسم» نیست.
مهمترین تفاوت این است که «ابد و یک روز» یک فیلم بلند است. دیگر خبری از آن سرعت انتقال داستان وجود ندارد. جهان دراماتیک وسیع شده است. شخصیتها تکثیر شدهاند؛ ولو میتوان برخی از شخصیتها را با اغماض با پرسوناژهای «مراسم» برابر دانست. برای مثال خانه فاقد پدر است و این مادر است که نقش مرکز ثقل را بازی میکند و در نهایت درمییابیم مرکز ثقل مادر نیست و یکی از فرزندان است. این نکته سرنخی است که چگونه روستایی یک فرم برای آثارش برگزیده است و این فرم تبدیل به محتوا شده است. این مورد چیزی است که منتقدان «ابد و یک روز» آن را نادیده گرفتهاند. همه نگاهشان را به سمت محتوا میبرند؛ در حالی که فرم - که باید از گذر آثار روستایی استخراج شود - همه تصویر را به عنوان نشانه صریح - و نه ضمنی - خوانش نمیشود.
سوم «ابد و یک روز» بیش از آنکه استعارهای از ایران باشد، تصویری از رفتار ایرانی است. تمام این فیلم نسبتاً طولانی، در جهت رسیدن به یک نقطه عطف و یک تصمیمگیری نهایی است. نقطه عطف زمانی است که خانواده بیشتر از هر زمان دیگری کنار یکدیگر جمع شده و ناگهان لیلا، عاصی از وضعیت کنونی خانه، هدایای خواستگار سمیه را روی زمین میریزد و انتقادی تند میکند. انتقادی که حکایت از تمایل به تغییر دارد؛ اما با شروع روز با همان آش و همان کاسه به زندگی ادامه میدهند.
سمیه که در نقش خواهر دلسوز و تنها شخصیت پویای فیلم - که به نظر نگارنده این گونه نیست و وجوه شخصیتی دو برادر به مراتب پویاتر از سمیه است - تصمیم بزرگی میگیرد. او در قامت قهرمان تصمیم به شکستن رویه ثابت زندگی میکند. اگرچه ازدواج با یک افغانی هم می تواند تغییر به حساب آید؛ ولی تغییر بزرگ فکر کردن به خود است. این هم یک حدس است و قابل رد. سمیه پس از دیدن برادر کوچکترش - در مقام تنها عضو خانواده که میتواند آیندهای روشن داشته باشد - تصمیم به بازگشت میگیرد و برخلاف دیدگاه منتقدان که پایان فیلم خوشایند است، به نظر میرسد باز به یک تناقض میرسیم. این تناقض از آنجاست که تغییری رخ نداده و آش و کاسه همان است.
به کلمه مهمی رسیدم: تناقض. تناقض در تک تک اجزای فیلم سعید روستایی دیده میشود. نمونه بارز تناقض شخصیت مادر است. مادر در مواجه با پسر معتادش میخواهد پسر ترک کند؛ اما برایش مواد جاساز میکند. معلوم نیست او در نهایت قصد دارد پسر درمان شود یا خیر. حتی در یک دیالوگ جذاب از تمایلش به مصرف مواد در منزل میگوید تا مبادا همسایهها بویی ببرند. یا مثلاً شخصیت اعظم، خواهری که خانه و زندگی مجزایی دارد و به نظر از خانواده کنده شده است؛ ولی در نهایت مشمول امر غیاب نمیشود. انگار آنچه میخواهند با آنچه میکنند در تناقض است.
درباره تناقض در «ابد و یک روز» بیشتر از اینها میشود صحبت کرد. آنچه ظاهر فیلم تداعی میکند، جنس خاصی از فقر است که برای طبقه بورژوا ناآشناست. اگر چند عکس از فیلم را نشان کسی داده شود، بیگمان ذهن مخاطب به سمت نوعی از فقر کشانده میشود که در آن نان برای خوردن هم وجود ندارد. ولی شخصیتهای در فیلم چیز دیگری نمایش میدهند. به نظر زندگی از لحاظ معیشتی معمولی است. آن قدر معمولی است که برادر تازه بازگشته از کمپ توانایی خرید مواد برای فروش دارد. با وجود از دست دادن مواد، در صحنه بعد با میزان قابل تاملی مواد اعلام موجودیت میکنند. این مساله درباره تک تک افراد مشهود است. برای این تناقض روستایی آگاهانه حرکت کرده است. نمونه خوب تناقض شخصیت لیلاست. لیلا یک شخصیت وسواسی به معنای بیماری است. لیلا به نوعی وسواس تمیزی دارد؛ اما ناگهان برای رسیدن به هدفش از گربهها پرستاری میکند. این با وجوه شخصیتی او در تناقض است.
حتی تناقض را میتوان در شخصیت برادرها نیز پیگیر بود. از یک طرف محسن، برادر معتاد که در ظاهر باید نسبت به وضعیت خانه بیتفاوت باشد، قصدش حمایت از سمیه است و دیگری مجتبی که سالم است و به نوعی اراده خود برای ترک مواد را نشان داده است، به نظر قصد قربانی کردن اعضا را دارد. ولی اگر نقطه عطف را همان برخورد سمیه بدانیم، این برادر بزرگ است که توانسته تغییر ایجاد کند و شکل و شمایل زندگیش را دگرگون کند. شاید این بحث پیش آید که او به واسطه سوءاستفاده از خواهرش به تغییر دست یافته است؛ اما رفتارش نسبت به چه رفتاری قضاوت میشود؟ آیا رفتار مثبتی از دیگران میتواند دید که مجتبی را شخصیت منفور فیلم خواند؟ به نظر جواب چندان مثبت نیست؛ چرا که باز درگیر تناقض است.
این تناقض موجود در فیلم به نگاه مخاطبانش تسری پیدا کرده است. یکی از آن تمجید میکند که جهانی واقعی خلق کرده است و دیگری آن را سیاهنمایی میخواند. شخصی آن را ابزاری برای اهداف رسانههای غربی میپندارد و شخصی دیگر آن را مثالی برای هشدار به مسئولان از وضعیت اجتماعی ایران. «ابد و یک روز» موفق به خلق چنین تناقضی شده است که به جذب مخاطبش نیز کمک کرده است. برای حسن ختام درباره تناقض «ابد و یک روز» همانا که فیلم در طرشت فیلمبرداری شده است و در دیالوگها محل زندگی خانواده پاسگاه نعمت آباد است. یکی در منطقه دو و دیگری در منطقه بیست. شمال و جنوب یک شهر نیز در این تناقض شریک میشوند.
انتهای پیام/