همه چیز درباره طرح آمریکا در عراق
اوضاع سیاسی عراق در حالی این روزها وارد بن بست شده که ترافیک سفر مقام های آمریکا به عراق در دو هفته اخیر حکایت از کلید خوردن مجدد توطه قدیم- جدید کاخ سفید در عراق دارد.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم؛ پنجشنبه گذشته جو بایدن، معاون رئیس جمهور آمریکا که پیشقراول طرح تجزیه عراق در آمریکا است، در سفری اعلام نشده و غیرمنتظره، به بغداد رفت. این سفر و وقایع پیش از آن در عرصه داخلی این کشور، بار دیگر سؤالاتی را درباره چشم انداز افق سیاسی عراق مطرح کرده و همزمان، سبب طرح دوباره بحثهایی درباره تجزیه این کشور شده است.این موضوع زمانی حساس تر می شود که می بینیم سه مقام ارشد آمریکایی یعنی اشتون کارتر وزیر جنگ، جان کری وزیر خارجه و جو بایدن معاون رئیس جمهور آمرکیا در کمتر از دو هفته به صورت ناگهانی به عراق سفر کردند.
علی خدری، یکی از مقامات سابق آمریکایی در عراق که به عنوان دستیار چندین سفیر ایالات متحده در این کشور فعالیت کرده، در این زمینه میگوید: «من به طور کلی بر این باورم که در شرایط کنونی، عراق قابل اداره کردن نیست». وی مدعی است که برقراری یک نظام فدرالی و یا حتی تجزیه عراق، تنها راهی است که میتواند کشور را از دردسر نجات دهد. وی این ایده را «یک راهکار ناکامل برای یک جهان ناکامل» میخواند.
بستر سازی آمریکا برای خشونت مزمن و تجزیه عراق
آمریکا که در اوایل هزاره سوم میلادی خود را تنها ابرقدرت نظام بینالملل میدانست، به بهانه مبارزه با تهدیدات تروریستی خشونت و وحشت، سعی میکند فرصتهای جدیدی از حضور ماشین نظامی خود در منطقه حساس خاورمیانه ایجاد کند. در همین چارچوب بسیاری از تحلیلگران واقعگرا در عرصه روابط بینالملل هدف اساسی آمریکا از حمله به عراق را نه مبارزه با سلاحهای کشتارجمعی رژیم بعث صدام حسین، بلکه تقویت یکجانبهگرایی و تعریف نظم جهانی جدید بر اساس هژمونی آمریکا میدانند و معتقدند آمریکاییها به این ترتیب سعی کردند نظام بینالملل را به سمت تقویت رویکردهای تکقطبی پیش بروند. آمریکا با استفاده از زور و خشونت و ضمن نادیده گرفتن پدیده تروریسم منطقهای، در عمل به عاملی بستر ساز برای گسترش تروریسم در دوره پس از اشغال عراق تبدیل شد.
الف- زندان و خشونت: زندان ابو غریب را که بازداشتگاه ارتش آمریکا طی سالهای 2003 تا 2006 بود و اسرای عراقی در آن شکنجه و بازداشت شدند، میتوان یکی از نمادهای خشونت آشکار هژمونی آمریکا در عراق ارزیابی کرد. این زندان در زمان اشغالگری آمریکا مرکز بازجویی مردم عراق و اکثر افرادی بود که به نحوی از سوی نظامیان آمریکایی مظنون شناخته میشدند . زندانبانان در زندان ابو غریب براساس مجوز وزیر وقت جنگ آمریکا و بر مبنای برنامه دسترسی ویژه اختیار داشتند هر نوع شکنجه ای را بر ضد مظنونان و زندانیان انجام دهند. انجام شکنجههای نامتعارف نظیر غرق مصنوعی، برهنه کردن زندانیان، تجاوز جنسی، انواع خشونتهای جنسی، متصل کردن سیمهای برق به بدن برهنه زندانیان، شکنجه مظنونان عریان شده با سگهای شکاری، فرو بردن سر پوشیده شده با کیسه نایلونی در ظرف بزرگ آب داغ و متعفن به همراه تهدید به اعدام و کشتن خانواده از جمله روشهایی بود که در چارچوب این برنامه علیه مظنونان اجرایی میشد. اقدامات قهرآمیز علیه زندانیان را میتوان عامل مؤثری برای افزایش گرایشهای انتقامجویانه در بین بازداشتشدگان و خانوادههای آنها تصور کرد. انگیزههایی که شرایط دوره جدید اقدامات خشونتطلبانه متقابل را فراهم میکند. از این منظر میبینیم که بسیاری از سرکردگان گروهکهای تروریستی منطقهای از افرادی هستند که از زندانهای آمریکایی آزاد شدند.
ب- کشتار غیرنظامیان: با توجه به اینکه غیرنظامیان هیچگونه مشارکت و نقشی در مخاصمات مسلحانه ندارند ، در نتیجه انجام حملات بدون تفکیک نظامیان و غیرنظامیان ممنوع و غیرقانونی است . با این وجود نیروهای نظامی آمریکا به بهانه وجود سلاحهای کشتار جمعی و حمایت رژیم صدام حسین از گروههای تروریستی به اقدامات خشونتآمیز علیه مردم این کشور دست زد و اصل مهم تفکیک نظامیان از اهداف غیرنظامی را با اقدامات خشونتآمیز خود نادیده گرفت. بمباران شهرها و مناطق مسکونی و مجروح یا کشته شدن غیرنظامیان به ویژه زنان و کودکان عراق گواهی بر این مدعا است. استفاده آمریکا از بمبهای خوشهای از جمله موارد نقض به کارگیری تسلیحات متعارف در جنگ عراق است. از سوی دیگر نیروهای آمریکایی و انگلیسی به دلیل فشار افکار عمومی مردم خود همواره میکوشیدند تلفات انسانی کمتری داشته باشند، لذا از ارتفاعات بالا و دور شهرهای عراق را مورد حمله هوایی قرار میدادند که تحت چنین شرایطی عملاً شناسایی دقیق هدف مشکل و تفکیک نظامیان از غیر نظامیان غیر ممکن خواهد بود. کشتار افراد غیرنظامی در عراق به روندی عادی برای نظامیان آمریکا تبدیل شده بود. تا جایی که آمارها از کشته شدن بیش از یک میلیون نفر در جریان حمله آمریکا به عراق و دوره اشغالگری این کشور خبر می دهد. همان طور که در مورد بالا به آن اشاره شد فشارهای روحی و روانی ناشی از اقدامات و جنایتهای آمریکا و انگلیس در عراق بستر مناسبی برای ایجاد رویکردهای انتقامجویانه براساس افراطگرایی فراهم آورد که در ادامه عاملی برای جذب این عناصر و انحراف دیدگاه ها و ایدئولوژی آنها برای بهره گیری در مسیر ایجاد کشتار داخلی در میان مسلمانان شد.
ج- تخریب اماکن: با توجه به اصل ضرورت در ماده 23 کنوانسیون چهارم ژنو و ماده 53 کنوانسیونهای چهارگانه ژنو محدودیتهایی برای کشور متخاصم در نظر گرفته شده و تصریح شده که اموال دشمن نباید تخریب شود ، مگر اینکه ضرورت نظامی تخریب آنها را توجیه کند. با این وصف طی حمله آمریکا به عراق زیرساختهای عراق و اماکن مقدس و باستانی این کشور تخریب شد. در این راستا پیتر ون بورن یکی از کارمندان سابق وزارت امور خارجه آمریکا طی گزارشی مقیاس تخریب آثار تاریخی عراق را در جریان اشغال این کشور به دست نیروهای آمریکایی فاجعهبار توصیف و تصریح میکند: داعش تنها عامل مخرب اماکن و آثار باستانی عراق نیست ، بلکه آمریکایی ها نیز در دوران جنگ همین کار را با میراث تاریخی عراق کردند. وی که در سال 2009 در کنار ارتش آمریکا در عراق بود، ضمن تهیه گزارشهایی تأکید کرد که آمریکا در تخریب اماکن باستانی این کشور نقش داشته است.
د- قاچاق و غارت اموال عمومی: اموال عمومی و دولتی کشور اشغال شده از هرگونه تعرض از جانب دولت اشغالگر مسئول است و باید مورد احترام و مراقبت کامل دولت اشغالگر باشد. ماده 55 مقررات 1907 لاهه در این باره بر نظریه حق انتفاع از مال غیر صحه گذاشته و تأکید میکند که دولت اشغالگر فقط میتواند بهعنوان مدیر و دارنده حق انتفاع از بناهای عمومی ، اموال غیرمنقول، جنگلها و زمینهای کشاورزی متعلق به کشور اشغال شده استفاده نماید، ولی حق انهدام و از بین بردن آنها را ندارد. بر اساس این قانون حتی اموال منقول دولتی و عمومی که غیر نظامی هستند، از مصونیت کامل برخوردارند و دولت اشغالگر نمیتواند آنها را تحت هیچ شرایطی حتی پرداخت غرامت مصادره یا تصرف کند، یا تغییر در مالکیت آنها به وجود آورد. با وجود این قوانین بینالمللی آمریکا طی حضور خود در عراق ، اماکن مقدس را بارها مورد حملات هوایی قرار داده و بسیاری از اموال و موزههای این کشور در طی حضور آمریکا در عراق غارت شد. آشوبهای عراق طی سالهای 2003 به بعد بستر مناسبی بود تا آثار باستانی و اکتشافی آن ناپدید شده و در بازارهای کشورهای غربی و آمریکا به مزایده گذاشته شود. تقریباً بلافاصله پس از اشغال کامل عراق و سقوط رژیم صدام حسین هر دو پایگاه باستانشناسی عراق غارت شد. بزرگترین موزه ملی عراق در بغداد که در موقعیت صحنه نبرد قرار داشت برای پیشبرد نیروهای آمریکایی به گلوله و آرپیجی بسته شد . افزون بر سرقت و چپاول اموال موزه ها، مواد خام عراق نظیر نفت و مس در مقیاس گستردهای از مرزها این کشور خارج و قاچاق شد.
ه- نقض تمامیت ارضی: آمریکا با این استدلال که حق حاکمیت از آن مردم است و کشورهایی که به خاطر نداشتن پایه مردمی اشکال حکومت دموکراتیک را رد میکنند یا با زور و خشونت بر مردم حکومت میکنند، میتوانند مورد مداخله قانونی سایر کشورها قرار گیرند و به بهانه داشتن سلاح کشتار جمعی و ارتباط با سازمانهای تروریستی تمامیت ارضی عراق را نادیده گرفته و با طیف وسیعی از ادعاهای گوناگون به مداخله نظامی در عراق پرداخت. این در حالی است که بر اساس ماده 51 منشور سازمان ملل متحد حمله آمریکا به عراق یک جنگ تجاوزکارانه و نقض فاحش بند 4 ماده 2 منشور سازمان ملل بود.
حمله آمریکا به عراق در واقع با هدف تسلط بیشتر بر منطقه برای تأمین امنیت اسرائیل و تسلط بر نفت و تضمین جریان نفت برای آمریکا و همچنین در جهت ایجاد بسترهای سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی متناسب با اهداف مذکور در منطقه انجام شد. آمریکا برای مخفی نگه داشتن اهداف واقعی خود از این حمله همواره میکوشید تا از گفتمانهای مورد قبول در نزد افکار عمومی استفاده کند. اما اشغال افغانستان و عراق و اعمال خشونتهای پنهان و آشکار در این کشورها تغییرات اساسی را در منطقه خاورمیانه موجب شده و به تدریج چهره تازهای را به منطقه بخشیده است که میتواند مبین سیطره ایالات متحده از طریق اعمال خشونتآمیز در پشت پرده باشد.
و- نفوذ و تسلط سیاسی: در سایه نظام تکقطبی تنها خلأ ژئو پلتیک موجود در مسیر بهرهبرداریهای استعماری آمریکا در روابط بینالملل ، وجود یک دشمن خارجی بود که آمریکا بتواند در برابر آن موضعگیری کند. در چنین شرایطی بهترین منطقه استراتژیک خاورمیانه بود، زیرا این منطقه به لحاظ پتانسیلهای استراتژیک در دنیا همواره حائز اهمیت بوده و بیشتر نظریههای جغرافیای سیاسی از آن به عنوان جغرافیای ثروت و فرصت یاد میکنند. نگاهی به تحولات اخیر منطقه خاورمیانه نشان میدهد که حوادثی نظیر جنگ های اول و دوم خلیج فارس، جنگ در افغانستان ، طرح نقشه راه فلسطین ، گسترش دموکراسی در خاورمیانه و سرانجام جنگ تمام عیار در عراق با محوریت آمریکاییها انجام شده است. به این ترتیب میتوان گفت که هدف آمریکاییها از حضور گسترده در عراق توسعه و تکمیل سیاستهای توسعهطلبانه این کشور بوده است.
ز- تضمین امنیت اسرائیل: یکی دیگر از اهداف پنهان آمریکا در منطقه خاورمیانه که در چارچوب خشونت پنهان اجرا میشد تلاش آمریکا برای ایجاد و تضمین امنیت اسرائیل بدون توجه به سیاستهای خشونتآمیز این رژیم در منطقه است. اسرائیل همواره در منطقه خاورمیانه منادی نقطه بحران و درگیری با مسلمانان شناخته میشود. این رژیم طی سالها درگیری با اطراف، خشونتهای گستردهای را علیه آنها رقم زده و این منطقه را به یک منطقه بحرانی تبدیل کرده است. با این وجود آمریکا با ادعای ترویج حقوق بشر ضمن چشمپوشی از جنایتها و سرکوبگری های رژیم صهیونیستی سعی دارد بر روی خون مردم منطقه امنیت این رژیم را تامین کند. اقدامات و طرحهای اصلاحگرایانه آمریکا در خاورمیانه که با موضوع حفظ منافع اسرائیل دنبال میشود، خود عامل مهمی برای ناامنی و خشونت در منطقه است. حمله به عراق را میتوان یکی از مهمترین ابعاد این اقدامات توصیف کرد. با حمله به عراق خطر صدام حسین به عنوان یکی از مهمترین دشمنان اسرائیل از میان رفت و بسترهای لازم در جهت تجزیه این کشور برای خشنودی اسرائیل فراهم شد.
ح- کنترل اسلامگرایی: روند رو به رشد اسلامگرایی در غرب و آمریکا طی سالهای اول هزاره سوم میلادی به یکی از مهمترین نگرانیهای دولتهای استعماری غربی تبدیل شده بود. یکی از اهداف حضور نظامی آمریکا در قالب خشونت پنهان در خاورمیانه را میتوان کنترل جریان اسلامگرایی دانست. آمریکا با حمله به عراق و تقویت رویکردهای افراطگرایانه دینی در بستر فقر و بیسوادی موجود در منطقه، چهرهای واژگون از اسلام رحمانی به دنیا معرفی کرد تا روند رو به رشد اسلام گرایی با تبلیغ این چهره نادرست از اسلام متوقف گردد. در این راستا گروههای وحشی انسان نما نظیر داعش و جبهه النصره پدید آمده و با حمایتهای لجستیک و تبلیغاتی امپراتوری رسانههای غربی به اوج بالندگی رسیدند.
همانطورکه گفته شد ابعاد آشکار و پنهان خشونت آمریکا در عراق به همراه فرصت ناشی از خلأ قدرت و بیثباتی سیاسی در این کشور به بروز و ظهور گروههای نوظهور تروریستی منجر شد که هر کدام از گروههای مذکور از طریق تولید وحشت صرف نظر از محدودیتهای اخلاقی دینی و قانونی به فعالیت علیه جامعه مسلمانان یا دولت عراق مشغول شدند. از مهمترین این گروهها میتوان به شاخه سازمان القاعده در عراق به رهبری ابومصعب الزرقاوی اشاره کرد که در ادامه با توسعه فعالیتهای تروریستی خود در ابعاد بینالمللی هسته های اصلی داعش را تشکیل داد. اشغالگری آمریکا در عراق، جامعه این کشور و افکار عمومی را افراطگرا و مستعد عضوگیری برای اقدامات خشونتآمیز ساخت.
نقش و مواضع طرفهای منطقهای در راهبرد تجزیه عراق
با توجه به آنچه که گفته شد مشخصه ویژه عراق بعد از اشغال این کشور توسط آمریکا برجسته شدن تنشهای قومی و مذهبی بود که در نتیجه آن منازعات خشونتبار سیاسی بین کردها و اعراب از یک طرف و شیعیان و سنیها از طرف دیگر به وجود آمد. میزان تنشهای قومی و مذهبی در عراق در پی تحولات سیاسی داخلی این کشور و موضعگیریها و مداخله دولتهای منطقهای و فرامنطقهای شدت گرفت.
تلاشهای زیادی برای گسترش منازعات فرقه ای و سوءاستفاده از پدیده تروریسم برای تجزیه عراق صورت گرفته است، به نظر میرسد ساختار اجتماعی این کشور از زمان شکلگیری تاکنون مبتنی بر شکافهای قومی فرقه ای بوده و این موضوع مشکلات زیادی را در عرصه مدیریتی و امنیت عراق ایجاد کرده است. فرقه گرایی به عنوان اصلیترین موانع امنیتسازی در عراق جدید به این دوره محدود میشود، گرچه در دوره رژیم سابق بعث صدام نیز اعمال تبعیض و کشتار علیه شیعیان و کردها به شدت در این کشور مشاهده میشد.
با حضور آمریکا، گرچه مردم عراق از ترس حاکم ستمگری چون صدام حسین رهایی یافتند، اما اشغالگری آمریکایی بسترهای لازم برای منازعات و درگیریهای داخلی بین گروههای مختلف سیاسی و مذهبی عراق را فراهم کرد تا اختلافات شدید بین این گروهها زمینههای لازم برای طرح کاخ سفید در راستای تجزیه عراق را فراهم کند.
مواضع و رویکردهای طرفهای داخلی، منطقهای و بینالمللی در خصوص تجزیه یا انسجام عراق را میتوان به صورت جداگانه در موارد زیر بررسی کرد:
1- مواضع طرفهای داخلی نسبت به تجزیه عراق
الف: کردها:
کردها بسیار کمتر از حد لازم ، به استقلال و تمامیت ارضی عراق میاندیشند. آنها آمریکا را مهمترین متحد در قبال دولتهای منطقه میدانند. مطالبات تاریخی کردها که از آن به خودمختاری یا فدرالیسم تعبیر شده است ، شامل استقلال امور نواحی کردنشین در ابعاد اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است. در حوزه فرهنگی وآزادیهای مدنی، رسمیت و پذیرش زبان کردی و تدریس آن در مقاطع مختلف تحصیلی ، در حوزه اقتصادی، دستیابی کردها به دست کم در صدی از درآمد نفت یا دستیابی به همه درآمد نفت شمال عراق مطرح بوده است.
کردها در شرایط کنونی از حمایت آمریکا و تا حدی افکار عمومی غرب برخوردار هستند. این حمایت پس از نقش آفرینی آن ها در سقوط صدام حسین و بویژه مبارزات آنها بر ضد گروههای تروریستی در عراق و سوریه افزایش قابل توجهی یافته است. در حال حاضر آمریکا به عنوان نیروهای پیاده خود در مبارزه بر ضد داعش از کردها استفاده میکنند و این جریان نیز به دنبال رسیدن به سهمیه خود از نقشه های جدید منطقه ای است. اعتماد متقابل بین کردها و آمریکا در سالهای اخیر برای این جریان معایب و محاسنی دارد، گرچه کردها برای رسیدن به آرمان تاریخی خود یعنی تشکیل دولت خودمختار یا مستقل کرد به حمایت آمریکا چشم دوختهاند ، اما این وابستگی میتواند در چشم افکار عمومی و دولتهای منطقه آنها را عامل آمریکا معرفی نماید. همچنین چرخش اولویتهای آمریکا بر اساس منافع راهبردی در منطقه از دیگر نگرانیهای کردهای عراق است که می تواند آن ها را از رسیدن به اهداف خود بازدارد.
از سوی دیگر منطقه تحت حاکمیت کردها در صورت رهایی این کشور از دست گروه های تروریستی دارای محدودیت ژئو پلتیک بود و کردها به خوبی میدانند که در صورت تجزیه عراق و تشکیل دولت مستقل کردی ، مشکلات ژئو پلتیک عراق با عمقی بیشتر به این کشور تازه تأسیس سرایت خواهد کرد. آنها به خوبی میدانند که در صورت تشکیل کشور مستقل کرد با سه کشور همسایه خود یعنی ترکیه، ایران و سوریه و همچنین کشورهای عرب و سنی که از تجزیه حاصل خواهند شد، به مشکل بر میخورند و احتمال این که این همسایگان از صدور نفت منطقه کردستان به خارج جلوگیری کنند، زیاد است. به این ترتیب همواره کردها به مقوله تجزیه عراق و استقلال منطقه کردنشین با احتیاط نگاه می کنند.
ب: شیعیان:
شیعیان در سقوط صدام از وضعیت فلاکت بار گذشته رهایی یافته و روزنههای امید در زندگی سیاسی آنها پیدا شد. آنها اکنون به قدرت مسلط در عرصه سیاسی عراق تبدیل شده و ادامه روند دموکراتیک موجود این کشور را خواستار هستند. شیعیان 60% جمعیت عراق را تشکیل میدهند ، لذا طبیعی است که آنها ترجیح دهند در عراق متحد و یکپارچه زندگی کنند تا در یک جامعه شیعی صرف.
مهمترین خواسته شیعیان در مورد آینده عراق را میتوان به شرح زیر خلاصه کرد:
- تقسیم عادلانه و دموکراتیک قدرت در عراق که تا حدی بعد از سقوط رژیم صدام عمل شده است.
- جلوگیری از تجزیه عراق. بنا به دلایل استراتژیک و ژئو پلتیک تجزیه عراق برای شیعیان گزینهای غیر قابل قبول است.
- برقراری ثبات و امنیت آرامش در عراق و ریشه کن شدن گروههای رادیکال و تروریستی عمدتاً سلفی و وهابی که ناامنی و جنگ داخلی را در عراق تداوم میبخشند.
ج: اهل تسنن:
اهل تسنن عراق در قسمتهای خشک و بیابانی و عاری از منابع طبیعی این کشور زندگی میکنند. آنها میدانند که در صورت تجزیه، منبعی برای کسب درآمد نخواهد داشت. آنان رسالت تاریخی خود را حاکم بر سرزمین عراق میدانند و نمیخواهند حتی یک وجب از آن را از دست بدهند. اهل تسنن حتی حاضر نیستند عراق به صورت فدرالی اداره شود. این گروه کوشیدهاند در فرآیند دموکراتیک این کشور وارد شده و از همه امکانات و پتانسیلهای خویش برای به حداکثر رساندن منافع و امتیازات اهل تسنن استفاده کنند. گرچه گرایشهای رادیکالی در پی بروز پدیده تروریسم داعش در عراق تا حدی در میان اهل تسنن افزایش پیدا کرده، اما آنها این موضوع را به خوبی میدانند که بازنده اصلی تجزیه عراق خود آن ها هستند. مهمترین اهداف و آمال جریان اهل سنت عراق را میتوان در موارد زیر برشمرد:
- رسیدن به حداکثر امتیازات دوران گذشته، آنها معتقدند گرچه اعاده کامل این امتیازات متصور نیست، اما تلاش خود را برای احیای بخش اعظم آن در برنامه خویش دارند.
- جلوگیری از تجزیه عراق: تجزیه عراق به سه منطقه شیعهنشین ، کردنشین و سنینشین به معنای محرومیت اهل تسنن از نفت و دیگر درآمدهای سرشار عراق است و آنها را در منطقهای خشک و بیابانی محصور میکند.
اهل تسنن در کنار نقاط ضعفی نظیر استراتژیک نبودن محل سکونتشان و اقلیت بودنشان در عراق دو حامی قابل توجه دارند، اول کشورهای عربی به ویژه عربستان و اردن و دوم جریانهای رادیکالیسم سنی در اقصی نقاط جهان که گرایشهای ضد شیعی داشته و با توسل به خشونت سعی در مستأصل کردن حکومت پیشین عراق دارند. در همین رابطه بود که بخشی از افکار عمومی اهل تسنن در ابتدای حمله گروه تروریستی داعش به استان های سنی نشین از آن استقبال کردند، اما رفته رفته چهره واقعی داعش برای آنها مشخص شده و تمایلات ضد افراطی در سال های اخیر بین آن ها افزایش قابل توجهی یافته است.
2- مواضع طرف های خارجی نسبت به تجزیه عراق
الف: آمریکا
پس از 11 سپتامبر و فراهم شدن زمینه تحقق افکار استراتژیستهای نو محافظهکار آمریکا، دکترین تشکیل خاورمیانه جدید و نظم نوین جهانی برای حذف حکومت های چالشگر در برابر هژمونی آمریکا در دستور کار امنیت ملی واشنگتن قرار گرفت. آنها ضمن حذف دولتهای متخاصم سعی داشتند ایجاد دولت الگوی جانشین را در کشورهای هدف دنبال کنند. این رویکرد مرحله نخست خود را در افغانستان ، با موفقیت نسبی پشت سر گذاشت، اما شاخصها و ویژگیهای عراق متفاوت از افغانستان بود. این تفاوت در نحوه هدفگذاری آمریکا نسبت به کشور عراق و رویکرد مردمشناختی این کشور در برابر مهاجمان خارجی قابل بررسی است.
منافع آمریکا در هر دولت خاورمیانهای به واسطه نفت و نحوه مناسبات با اسرائیل تعیین میشود، موضع اصولی آمریکا در موفقیت در هر دوی این شاخصها میطلبید که آنها بسترهای لازم برای نهادینه سازی روند تجزیه عراق با استفاده از اختلافات فرقهای و قومی را در دستور کار قرار دهند. همان طور که قبلاً بدان اشاره شد، مجموعهای از اقدامات خشونتآمیز و سرکوبگرایانه زمینه لازم برای بروز خشونت و تنفر مذهبی در میان اقوام مختلف عراق را فراهم کرده تا با شکلگیری این جریانهای رادیکال، از یک سو رویکردهای واگرایانه در جهت تخریب و کشتار جامعه اسلامی فراهم شود و از سوی دیگر زمینههای تجزیه این کشور در آینده را مهیا کند.
ب: ایران
در طول دهههای گذشته عراق همواره برای ایران یک تهدید امنیتی به شمار رفته است، اما فروپاشی رژیم صدام حسین و شکلگیری نظام سیاسی دموکراتیک و مبتنی بر مشارکت تمامی گروههای عراقی در ساختار قدرت شرایط جدیدی را ایجاد کرده که ممکن است به پایان یافتن تهدیدات امنیتی موجود در مرزهای عراق منجر شده و این دو کشور را به شرکای اقتصادی و سیاسی یکدیگر تبدیل کند. این فرصت تاریخی آن را به سمت حمایت همهجانبه از دولت متحد و فراگیر عراق رهنمون کرده است.
تلاش برای رفع اختلافات گروههای عراقی از جمله راهبردهای ایران برای کمک به ایجاد ثبات و امنیت در عراق محسوب میشود. مواضع ایران در قبال تجزیه و انسجام عراق را میتوان در رابطه با نوع برداشت این کشور از آینده حکومتهای مستقل کرد، شیعه و سنی که از تجزیه حاصل میشود، تشریح کرد. ایران در رابطه با حکومت کرد که در شمال عراق به وجود میآید، با مشکلاتی مواجه خواهد شد که تا حدودی ترکیه و سوریه نیز دچار آن خواهند شد. عراق یکپارچه و امن بدون وجود دولتهای کوچک واگرا و متخاصم قطعاً مرزهای ایران را به سمت امنیت پایدار سوق میدهد.
ج: عربستان:
عربستان از زمان سقوط رژیم بعث صدام، با انتقال عناصر تروریست به این کشور و تأمین مالی ، تسلیحاتی و ایدئولوژیک گروههای تروریستی نقش اساسی در روند ناآرامیهای عراق داشته است. عربستان تأسیس حکومتی با اکثریت شیعه در همسایگی خود را برنمیتابد و شکست و تضعیف و تجزیه آن را جزو برنامه اساسی سیاست خارجی خود در قبال این کشور قرار داده است.
بازی با برگه کردستان عراق که از جمله اهداف پشت پرده افتتاح سفارت عربستان در بغداد و رویای تشکیل سرکنسولگری این کشور در کردستان عراق است، به معنای فراهم کردن زمینه تشکیل دو دولت دیگر یعنی دولتی شیعی و دولتی سنی در عراق و تقسیم طایفهای این کشور است تا کوچکترین تهدیدی از سوی عراق متوجه امنیت «اسرائیل» نباشد.
نشانههای حمایت عربستان از تقسیم عراق را در اظهارات سفیر عربستان در بغداد در انتقاد از نیروهای داوطلب مردمی عراق موسوم به «حشد الشعبی» میتوان مشاهده کرد. وی تلاش دارد به فتنه طایفه در این کشور دامن بزند و با تحریک اهل سنت عراق مانع مشارکت الحشد الشعبی در آزادسازی نینوا شود.
احداث پایگاههای نظامی بر اساس قطببندیهای طایفهای و قومی هم اکنون مهمترین راهبرد عربستان درعراق پس از شکست راهبرد گروههای تروریستی است تا طی همان روزهای اول افتتاح سفارت عربستان در بغداد که از سال 1991 مسدود شده بود، شاهد فتنهانگیزیهای ریاض باشیم. نقش ریال های سعودی در حمایت از دولت خودمختار کردها در عراق را نمی توان از روند کلی این تلاش ها جدا دانست.
د: ترکیه
موضوع کردها همواره به عنوان اصلیترین دغدغه امنیتی مقامات سیاسی ترکیه مطرح بوده است. تلاش کردهای عراق برای خودمختاری یکی از مهمترین تهدیدات فراروی آن، به شمار میرود. این وضعیت برای ترکیه که بیش از 20% از جمعیت آن را کردها تشکیل میدهند، ممکن است به عنوان تهدیدی برای امنیت و منافع ملی محسوب شود، چرا که وجود یک دولت مستقل کرد در مرزهای ترکیه، کردهای این کشور را به سمت گرایشهای جداییطلبانه سوق میدهد. بنابراین ترکیه با استفاده از دیپلماسی فعال و نقشآفرینی سیاسی اجتماعی در بحران این کشور به دنبال مدیریت این بحران در جهت اهداف و منافع ملی خود است.
گر چه آنکارا با استقلال کردها و تشکیل دولت مستقل کردی مخالف است، اما به نظر می رسد با دریافت سهمیه ای از کیک عراق، طرح تجزیه این کشور را پذیرفته است. ترکیه همواره به شمال عراق و بخصوص شهر موصل و دیگر شهرهای استان نینوا چشم طمع داشته است. آنکارا به دنبال الحاق بخشی از خاک عراق و سوریه به ترکیه است. رجب طیب اردوغان رئیس جمهور این کشور هنوز به فکر احیای امپراطوری عثمانی است، بنابراین با چراغ سبز واشنگتن از بحرانهای عراق و سوریه برای کسب آنچه که میخواهد تلاش میکند.
نتیجهگیری
گرچه تلاشهای سیاسی و امنیتی آمریکا و تعدادی از متحدانش در مسیر اجرای پروژه تجزیه عراق ادامه پیدا میکند ، اما تحلیلگران مسائل سیاسی اعتقاد دارند که احتمالاً تجزیة عراق در کنار جنگ داخلی تمام عیاری است که دامنههای آن به کشورهای همسایه نیز خواهد کشید. علاوه بر این که تجزیه این کشور آسیبهای فراوانی برای همسایگان عراق و کشورهای اروپایی به ویژه در زمینه بحران آوارگان خواهد داشت که باعث میشود آنها در برابر سیاستهای تجزیهطلبانه در عراق مقاومت کنند. گسترش بیش از پیش تروریسم ، موج فزاینده افراطگرایی و خشونت قابل سرایت به اروپا و بالا رفتن قیمت جهانی نفت و انرژی از دیگر آسیبهای تجزیه احتمالی عراق خواهد بود. بنابراین به نظر میرسد آنچه که غرب و آمریکا در کوتاه مدت در عراق به دنبال آن هستند، اجرای طرح فدرالی کردن عراق و دادن خودمختاری محدود به برخی اقلیم های آن است تا در صورت ایجاد بسترهای لازم برای تجزیه در آینده از این روند بهره جست.
این همان چیزی بود که در تماس تلفنی جو بایدن با حیدر العبادی و مسعود بارزانی پیش از عزیمت وی به بغداد خود را نشان داد. کاخ سفید خبر این مکالمه تلفنی را اینگونه مخابره کرد: بایدن در تماس تلفنی جداگانه با حیدر العبادی و مسعود بارزانی، بر لزوم یک عراق فدرال، یکپارچه و دموکراتیک تاکید کرد. بایدن هنگامی که سناتور ایالت دلاویر در آمریکا بود، طرح تجزیه عراق به سه منطقه سنی نشین، شیعه نشین و کرد نشین را به صورت علنی طرح کرده بود.بایدن طی دورانی که به عنوان معاون در کاخ سفید حضور داشته، مسئله تجزیه عراق را با جدیت مورد پیگیری قرار داده و بارها بر آن تاکید کرده است.
بر این اساس؛ تناقض موجود در عبارت های «فدرال» و «یکپارچه» در خبر تنظیمی کاخ سفید را می توان رونمایی از «فدرالیسم» به عنوان اسم رمز بایدن برای تجزیه عملی عراق دانست. موضوعی که در سوریه نیز دنبال می شود.
انتهای پیام/