خط انحرافی اقتصاد، از محسن نوربخش تا فرهاد نیلی

خط انحرافی اقتصاد، از محسن نوربخش تا فرهاد نیلی

حضور دانش آموختگان ایرانی از دانشگاه‌های غربی در راس بانک مرکزی باعث اصلی گرفتاریهای اقتصادی ایران در تاریخ انقلاب و انحراف اقتصادی کشور است.

خبرها از برنامه دولت برای فرستادن فرهاد نیلی برادر مشاور اقتصادی حسن روحانی یعنی مسعود نیلی به عنوان نماینده ایران در بانک جهانی با هدف آماده کردن وی برای نشستن بر ریاست بانک مرکزی در دولت دوازدهم حاکی است. این برنامه به شرطی پیش خواهد رفت که حسن روحانی بار دیگر به ریاست جمهوری ایران برسد و بتواند از دام یک دوره ای شدن فرار کند. گذشته از اینکه آیا حسن روحانی که به اعتقاد عمده فعالان عرصه تولید، اقتصاد کشور را زمینگیر کرده است می تواند بار دیگر رییس جمهور شود یا خیر، واقعیت مهمی به نام نفوذ با استفاده از چهره های تربیت شده در دامن غرب و نشاندن آنها بر صندلی ریاست نهادهای تصمیم گیر و تصمیم ساز در کشورهای مخالف آمریکا راهبردی قدیمی است که بارها آزمایش شده است و باید بررسی شود.

خطر قرمز دولتها به نوعی نشان دهنده نقشه راه آنها است. حسن روحانی از خط قرمز بودن محمدجواد ظریف گفت و تصریح کرد که وی قطعا باید وزیر خارجه شود، که شد و ... اما خط قرمز رفسنجانی در دوران ریاست جمهوری اش چه کسی بود؟ خط قرمز راس حزب کارگزاران سازندگی شخصی بود به نام محسن نوربخش که در دورانهای محمدعلی رجایی، میرحسین موسوی، هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی؛ تا لحظه آخر زندگی‌اش یک در میان وزیر اقتصاد و یا رییس کل بانک مرکزی بود. هنگامی که مجلس چهارم به وزارت اقتصادی نوربخش رای منفی داد، رفسنجانی وی را به ریاست بانک مرکزی فرستاد.

ایدئولوگ اقتصادی دولتهای پنجم تا هشتم و مرد همه کاره دولتهای دوره جنگ محسن نوربخش فارغ التحصیل دانشگاه کالیفرنیای آمریکا بود که از زمان شهید رجایی تا سال 1382 که از دنیا رفت بر نظام پولی ایران سلطه داشت بود. وی بود که سیاستهای واقعی اقتصادی کشور را با محوریت نظام بانکی طراحی می کرد. چه شخصی مثلاً طرفدار بخش دولتی به نام میرحسین موسوی رییس دولت باشد چه شخصی لیبرال مسلک مانند محمد خاتمی، در هر صورت فرمانده اقتصاد ایران برای دو دهه محسن نوربخش بود.

دوران نوربخش را با هرج و مرج در ساختارهای اقتصادی کشور به خصوص در دوره تعدیل اقتصادی می شناسند که اقتصادی ویران، رانتی، با افزایش شدید فاصله طبقاتی و واردات گرا حاصل آن بود. کارنامه سیاه اقتصادی نوربخش و بحثهای نظری وی که با طلبکاری همراه بود؛ نمایندگان مجلس چهارم را به ستوه آورد و باعث شود با عدم رای اعتماد به خط قرمز رفسنجانی تلاش کنند اقتصاد را از دست وی نجات دهند، خیالی که با ریاست مجدد وی به فرمان رفسنجانی بر صندلی بانک مرکزی باطل شد. در آن مقطع و مانند الان؛ بسیاری از مقامهای کشور از نقش تخریبگر بانکها در اقتصاد ایران غافل بودند و نمی دانستند که ریل اقتصاد را فرستادگان از دانشگاههای شبکه سازی شده غربی می چینند که باعث بی حاصل شدن تلاش نهادهای اجرایی کشور می شود.

دانشگاههای کالیفرنیا، برکلی و شیکاگو بزرگترین جاسوس خانه های آمریکا در دنیا هستند که با هزینه صفر و به عبارت بهتر با کسب درآمد از کشور میزبان تکنوکرات تربیت می کنند. برکلی را با مافیای برکلی می شناسند که دانش آموختگان آن به اندونزی رفته و این کشور بینوا را به آتش کشیدند. میلیونها نفر در جریان سرکوبهای ژنرال سوهارتو که کشور را به اقتصاددانهای فارغ التحصیل برکلی سپرده بود قتل عام شدند تا زمینه برای پیشبرد برنامه های اصلاح طلبان فراهم شود.

فارغ التحصیلان دانشگاه شیکاگو به لطف شهرت جنایتکار معروف شیلی یعنی آگوستو پینوشه بیشتر شناخته شده هستند. شاگردان میلتون فریدمن اقتصاددان یهودی آمریکایی «پسران شیکاگو» را به شیلی فرستادند تا با ایجاد موجی از جنایات زمینه ها را برای اجرای اصلاحات فراهم کنند. کشتار هزاران نفر با سلاح گرم؛ و بسیار بیشتر با برنامه های اقتصادی کشنده اقتصاددانان تربیت شده در دانشگاه شیکاگو ماحصل سیطره اقتصادخوانده ها در مناصب کلیدی شیلی بینوا بود.

این سیاهه طولانی؛ کشورهای بیشتری را در بر می گیرد و طیفی از کشورهای آمریکای جنوبی، اروپای شرقی و آسیایی را شامل می شود که از حوصله این مقاله بیرون است، اما ویژگی همه این کشورها استفاده از سلاح برای پیشبرد برنامه های نولیبرالی بود که به فرمان آمریکا باید اجرا می شد، اما یک استثنا وجود دارد؛ ایران. جمهوری اسلامی ایران تنها کشوری است که بدون کودتا و یا سلطه ژنرالها به کاروان جنایت با ابزار اقتصادخوانده ها در دانشگاههای غربی پیوست.

دولت سازندگی که به تصرف اقتصادخوانده ها در دانشگاههای خاص غربی در آمده بود ایران را به آزمایشگاه نولیبرالیسم تبدیل کرد و با ریل گذاری غلطی که انجام شد دوره ای 16 ساله از زمینگیر شدن اقتصاد رقم خورد که ماحصل آن در جا زدن تولید ناخالص داخلی، شکاف عظیم طبقاتی، فرار استعدادها به دلیل طرد نوآوری و بی توجهی به جوانان، واردات گرایی افراطی، رانتی شدن همه امور اقتصاد و از بین بردن شفافیت، بود. مقهور شدن در برابر جادوی بازار و پیچیدن منافع غرب با لفاظی های شبه علمی شرایطی را به وجود آورده است که حتی اگر دانش آموخته های دانشگاههای یاد شده ارتباط سیستمیک با سرویسهای غربی نداشته باشند، اگرچه در موارد زیادی دارند؛ باز هم به مجری برنامه های دیکته شده بانک جهانی و صندوق بین المللی پول تبدیل می شوند. دو نهادی که در عمل به زیرمجموعه های خزانه داری آمریکا تبدیل شده اند.

حضور فرهاد نیلی که به طیف دلبستگان به لیبرالیسم تعلق دارد در بانک جهانی؛ باعث تداوم وضعیتی می شود که نوربخش ایجاد کرد و افرادی مانند محمدحسین عادلی، طهماسب مظاهری و ولی الله سیف آنرا امتداد داده اند. وضعیتی که اقتصاد را در سفته بازی غرق کرده و تولید را از بین می برد. در صنعت، تولید نکردن؛ در کشاورزی، نکاشتن و در بازرگانی، واردات؛ اصل می شود. طراحی نظام بانکی به گونه ای انجام می شود که مزیتهای اقتصادی از تولیدات صنعتی و کشاورزی رخت بسته و به دلالی، واردات و سفته بازی منتقل شود.

عطا بهرامی

انتهای پیام/

دهۀ «رکود، عبرت، تجربه»
پربیننده‌ترین اخبار اقتصادی
اخبار روز اقتصادی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
خودرو سازی ایلیا
بانک ایران زمین
گوشتیران
triboon