دانشآموختگان مهاجر افغانستانی در ایران دو مزیت و یک ضعف دارند/نمیتوان همه را برای بازگشت به وطن توصیه کرد
در نخستین شماره از پرونده ویژه «نخبگان مهاجر، آیندهسازان فردا» به سراغ سردار محمد رحیمی از نخبگان مهاجر افغانستانی در ایران که این روزها به عنوان یک مقام دولتی در کشورش مشغول فعالیت است رفتهایم که حرفهای زیادی برای خواندن دارد.
به گزارش دفتر منطقهای خبرگزاری تسنیم، خبرگزاری تسنیم در ادامه رسالت خود در تغییر دیدگاهها نسبت به حضور مهاجرین افغانستانی در ایران، پرونده ویژه «نخبگان مهاجر، آیندهسازان فردا» را آغاز کرده و خبرنگار دفتر منطقهای افغانستان و شبهقاره این خبرگزاری، به سراغ «سردار محمد رحیمی» استاد دانشگاه و نامزد وزارت تجارت و صنایع در حکومت وحدت ملی افغانستان، رفته است.
تسنیم: شما چند سال در ایران ساکن بودید و تا چه مقطعی و در چه دانشگاهی تحصیل کردید؟
رحیمی: بنده سردار محمد رحیمی هستم و 38 سال سن دارم. تا 32 سالگی در ایران در شهر تهران مشغول تحصیل بودم. من دکترای تخصصیام را در رشته جغرافیای سیاسی از دانشگاه تهران اخذ کردم. از سن دو سالگی به مدت 30 سال در ایران ساکن بودم. دورههای تحصیل خودم از ابتدایی تا مقطع متوسطه و پایان تحصیلات دانشگاهی را در ایران گذراندم و تا مقطع دکترا به صورت مستمر موفق به گذراندن مقطعها شدم و پس از فارغالتحصیلی و بازگشت به افغانستان، در دانشگاههای خصوصی و دولتی تدریس را آغاز کردم و اکنون در دانشگاههای خصوصی علوم سیاسی و روابط ملل تدریس میکنم. در کنار تدریس، از حدود سه یا چهار سال گذشته وارد عرصه فعالیتهای سیاسی شدم و در حال حاضر نیز در پُست معاونت سوادآموزی وزارت آموزش و پرورش افغانستان و رئیس دفتر «محمد محقق» معاون دوم رئیس اجرایی افغانستان مشغول فعالیت هستم و در ابتدای تشکیل حکومت وحدت ملی افغانستان به عنوان کاندیدای وزیر تجارت و صنایع این کشور به پارلمان معرفی شدم اما با اختلاف چند رأی از انتساب در این سِمَت بازماندم.
تسنیم: کمی در مورد شرایط دوران تحصیلتان توضیح دهید؟
رحیمی: از سن 7 سالگی به صورت طبیعی وارد سیستم آموزشی در ایران شدم و دوران مهاجرت و مقاطع ابتدایی، راهنمایی و متوسطه را در شهرستان ورامین در اطراف تهران سپری کردم. در سال 74 با موفقیت در کنکور سراسری، وارد دانشگاه شدم و دو سال مقطع کاردانی، سپس کارشناسی، کارشناسی ارشد و مقطع دکترا را به صورت پی در پی در دانشگاه تهران گذراندم در سال 1387 شمسی از پایاننامه خود در مقطع دکترا دفاع کردم و فارغالتحصیل شدم. در سال 88-89 به کابل آمدم و مشغول فعالیتهای آموزشی و بعد هم فعالیتهای سیاسی شدم.
باوجود زمزمهها در مورد عدم پذیرش مهاجرین در دانشگاهها، باتوجه به اینکه شرکت ما در کنکور و تحصیل در دانشگاه در دورههای اول بود، مسئله خاصی وجود نداشت اما پس از ما، سختگیریها بیشتر شد. در مورد پذیرش دانشجوی خارجی به ویژه افغانها در سیستم آموزش عالی در آن زمان در مورد کارت پایان خدمت کمی دلهره داشتم اما مسئلهای که در ایران جالب توجه است این است که اگر در سیستم اداری گیر کردی، با مشکلات زیادی روبرو میشوی و گاهی وقتها نیز روند اداری به سهولت انجام میشود بدین معنا که همه این مسائل به شانس، نذر و نیاز بستگی دارد اما من با مشکل جدی مواجه نشدم. من بجز مقطع کارشناسی که از طریق کنکور سراسری وارد دانشگاه شده بودم، مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا بصورت بورسیه وارد تحصیل شدم و به همین دلیل به اسم دانشجوی خارجی از برخی امکانات برخوردار بودم اما بعدها مشکلاتی برای دانشجویان خارجی و افغانستانی که وارد دانشگاه میشدند و با افزایش تعداد متقاضیان مهاجر و در دوره 80 یا 90 میلادی دولت سختگیریهایی را به وجود آورد که حداقل دولت بتواند حجم بیشتری از دانشجویان ایرانی را وارد دانشگاه کند.
این مسئله موجب تحت فشار قرار دادن مهاجرین علاقهمند به تحصیل میشد و گاهی با شرایط سختی که اعمال میشد، آنها توان راه پیدا کردن به دانشگاه را نداشتند و مدتها بعد در زمان تشکیل حکومت موقت در افغانستان دولت و بعد دولت انتقالی و ... نحوه پذیرش دانشجوی خارجی از طریق کنکور سراسری شد که مشکلات زیادی را به همراه داشت. زمانی که در ایران صدها هزار دانش آموز آماده برای ورود به دانشگاه داشتیم، دولت ایران و افغانستان ظرفیت بسیار محدودی برای پذیرش دانشجو تعریف کردند که بسیاری از مهاجرین از تحصیل بازماندند اما بعدها تلاش شد که هم از طریق سیستم کنکور و آموزش عالی و هم از طریق بورسیههایی که دولت افغانستان ارائه میکرد، این تعداد افزایش پیدا کند.
من در سالهای 81 تا 84 معاون دفتر همکاریهای علمی و روابط دانشگاههای ایران و افغانستان بودم که در دانشگاه تهران ایجاد شده بود و در جریان پذیرش بورسیههای تحصیلی قرار داشتم. در آن زمان برای پذیرش دانشجوی افغانستانی در دانشگاه ایران مشکلاتی وجود داشت اما این روند توسط جمهوری اسلامی ایران و افغانستان سازماندهی شد که حجم زیادی از دانشجویان افغانستانی در دانشگاههای ایران مشغول به تحصیل شدند و با فارغالتحصیلی در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا تبدیل به یک نیروهای انسانی خوبی شدند. سازماندهی این نیروهای انسانی و بکارگیری آنها در بدنه دولت افغانستان برای بازسازی این کشور از مسائل بسیار مهم بود که در این راستا پیشنهاداتی به سازمان بینالمللی مهاجرت، سفارت افغانستان در ایران، سفارت ایران در کابل و وزارت تحصیلات عالی ارائه کردیم تا این نهادها با همکاری یکدیگر از از ظرفیتهای انسانی به وجود آمده استفاده کنند اما به دلیل مشکلات سیاسی و تضادهایی که وجود داشت، هنوز هم نهادی متولی این امر نشد. با این وجود، برخی افراد به صورت خودکار در مشاغل دولتی و خصوصی جذب شدند و تعدادی نیز موفق به دستیابی تا سطح وزارت در افغانستان شدند.
تسنیم: چه تعداد از مسئولان افغانستان در ایران و چه تعداد در اروپا، پاکستان و دیگر کشورها تحصیل کردهاند؟
رحیمی: در دولت افغانستان افراد زیادی را داریم که در ایران تحصیل کردند از معاون دوم ریاستجمهوری و ریاست اجرایی گرفته تا کابینه دولت قبلی و کابینه دولت کنونی که در دور اول معرفی شدم و در دور دوم یکی از دوستان من که دانشآموخته دانشگاه اصفهان بود، معرفی شد. همچنین یکی از وزرایی که فارغالتحصیل دانشگاه امیر کبیر تهران است، در کابینه عضویت دارد اما در سطوح پایینتر در سطح معاونتها نیروهای انسانی دانشآموخته دانشگاههای ایران بسیار هستند. از سوی دیگر، افغانستانیهای تحصیلکرده غرب مانند انگلیس و فرانسه که بیشتر کسانی بودند در دوران ظاهرشاه به این کشورها مهاجرت کردند و در دوره اول حکومت کرزی از اعضای کابینه بودند اما در سالهای اخیر بیشتر کسانی هستند که دانشآموخته دانشگاه کابل بودند و برای ادامه تحصیلاتشون در مقطع کارشناسی ارشد و دکترا به آمریکا و اروپا رفتند و پس از فارغالتحصیلی به افغانستان بازگشتند. عمده دانشآموختههای افغانستانی که در سطوح عالی افغانستان بکار گرفته شدند، از ایران و کشورهای اروپایی هستند و دانشآموختههای افغانستانی در پاکستان بیشتر در سطوح میانی و فنی جذب شدند.
این در حالی است که امروز در نظام اداری و سیاسی افغانستان گروههای مختلفی از افراد تحصیلکرده داریم که ایران، پاکستان و کشورهای اروپایی بازگشتند و در کنار نقاط مثبت این مسئله، با توجه به تجارب متفاوت هریک، نوعی ناهماهنگی گاهی در پیشبرد برنامههای کلان دولت به وجود آورده است که براین اساس دولت افغانستان نتواند در مسیر چهارچوب مشخص حرکت بکند؛ به عنوان مثال گاهی اوقات مشکل در فهم مکاتب، نامههای رد و بدل شده، استراتژیهای نوشته شده، در بازگرداندن متون انگلیسی به زبان دری و ناآشنایی بعضی واژهها برای ما از جمله مسائلی است که فارغالتحصیلان افغانستانی از ایران با آن در سیستم کشورشان روبرو میشوند.
****اما نکتهای که در 10 سال گذشته به اثبات رسیده است این است که دانشآموختگانی که از ایران بازگشتند دو مزیت و یک نقطه ضعف دارند: دو مزیت این است که یکی با زبان فارسی یا دری تحصیل کردهاند و برای انتقال به جامعه افغانستان مشکلی ندارند و دوم اینکه سطح علمی دانشگاههای ایران خوب بوده و در واقع به دانشآموختگان مهاجر افغانستانی کمک کرده تا به خوبی آموزش ببینند و بتوانند از مدارک علمیشان در عمل و به صورت عملی استفاده کنند و نقطه ضعف این دانشآموختگان این است که در دانشگاههای ایران تاکید بر زبان و فرهنگ فارسی است که یادگیری زبانهای بینالمللی را تحت شعاع قرار داده و فارغالتحصیل دانشگاه ایران کمتر به زبان انگلیسی در محاوره و گرامر تسلط پیدا کند و مانند بنده، در برقراری ارتباط با موسسات و نهادها و سازمانهایی خارجی و افغانستانی که مورد حمایت خارجیها هستند، با مشکلاتی روبرو شوند و باعث بروز سوءتفاهمهایی میشود، مثلا این موسسات و نهادها تصور میکنند که کسانی که در ایران درس خواندند قصد برقراری ارتباط با این موسسات را ندارند در حالی که اینطور نیست.
به سفرهای بینالمللی که میرویم، افراد از کشورهای مختلفی هستند و همه افراد از کشورهای مختلف مانند مصری و لبنانی قادر به تکلم به زبان انگلیسی هستند به جز ایرانیها، عراقیها و افغانستانیهایی که در ایران ساکن بودند که نقطه ضعف بسیار بزرگی محسوب میشود.
تسنیم: با توجه به شرایط شما که از لحاظی ویژهتر از ایرانیها هم بوده و با توجه به آینده شما در افغانستان، چرا به افغانستان بازگشتید؟
رحیمی: باتوجه به تصوری که در گذشته داشتم، فکر میکردم آدم در هر جایی میتواند با نگاه مدرن زندگی کند و آنجا را وطن خودش بداند و از آنجایی که من محیطی خارج از ایران را تجربه نکرده بودم، برای من چنین پرسشی به وجود نیامده بود. در دوران تحصیل اتفاقا در دوره کارشناسی ارشدم که در تابستان به کابل میآمدم، باتوجه به علاقهای که به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی داشتم، با دیگران ارتباط برقرار میکردم. در دوران دانشجویی نشریهای به نام «پهنتون» داشتیم که به معنی دانشگاه است. یکی از دانشجویان افغانستانی که در دانشگاه تهران تحصیل میکرد، این ذهنیت را ایجاد میکرد که ما افغانیم، کشور ما کشور دیگری است و اینجا ایران است و ما مهاجر هستیم. این روحیه روز به روز تقویت میشد اما بعدها فهمیدیم که این مسئله واقعا جدی است بدین معنا که وقتی به افغانستان میآمدم و ارتباطهایی نیز ایجاد میشد، مشاهده میکردم که در کشورم نسبت به فضای اجتماعی و سیاسی ایران که کارشناسی ارشد و دکترا زیاد است، خیلی تأثیرگذارتر هستم. علاوه براین، حس اینکه افغانستان وطن ماست و نسبت به آن مسئولیت سنگینی داریم و اینکه من در دوره کارشناسی ارشد و دکترا از طریق بورسیه تحصیل کردم بدین معنا بود که ما از طرف دولت افغانستان در ایران بورسیه هستیم و هزینههای این تحصیل را نیز دولت پرداخت میکند بنابراین مسئولیت ما نیز این است که به افغانستان خدمت کنیم.
وقتی به افغانستان آمدم، در فضای علمی اینجا خیلی راحتتر توانستم ارتباط برقرار کنم و تأثیرگذاری خودم را مشاهده کنم. خانواده من در کاناداست و من و همسرم هم مشکل زیادی برای رفتن به کانادا نداریم اما از این مسئله هم گذشتم زیرا در آنجا نه به لحاظ فیزیکی و نه به لحاظ روحی راحت نیستم. در واقع نوعی حس غریب یا حس وطندوستی از گذشته ما را به افغانستان کشاند و خوشحالم که بازگشتم اما بازگشتن به افغانستان را نمیتوانم به عنوان توصیه به همه مهاجرین مطرح کنم زیرا ممکن است، شرایطی که برای من پیش آمده، برای دیگران به وجود نیاید.
اما بازگشت به افغانستان برای من خوشایند بود زیرا در ایران من چند باری با مشکل روبرو شدم. اگرچه به عنوان یک افغانستانی بخاطر کارت تردد و اقامت به مشکل خوردم و گاهی اوقات که یک مهاجر کارت شناسایی هم همراه داشته باشد، پلیس با این ذهنیت برخورد میکند که این یک مهاجر افغانستانی است و باید اذیت شود.بسیاری از مردم کابل و افغانستان ذهنیت منفی نسبت به ایران دارند و میگویند که ایرانیها ظلم میکنند و فشار میآورند. به نظر من، وقتی به وضعیت اروپا هم نگاهی بیندازیم، که بسیاری از مهاجرین افغانستانی از اروپا اخراج میشوند یا در مرز ترکیه مورد ضرب و شتم و آزار قرار میگیرند به این دلیل است که زمانی که حجم مهاجر زیاد شد، برداشتی که باید از مهاجر وجود داشته باشد، دیگر وجود نخواهد داشت؛ به عنوان مثال، ما میتوانیم پذیرای 2 تا 3 میلیون مهاجر پاکستانی باشیم؟ اگر این حجم از مهاجر در افغانستان حضور داشته باشند، ما چکار میکنیم؟
به عقیده من، بین ایران، افغانستان، پاکستان و بنگلادش از لحاظ فرهنگی تفاوت زیادی وجود ندارد مثلا افغانها خودشون را از پاکستانیها برتر میدانند و پاکستانیها از بنگلادشیها. پاکستانیها نسبت به افغانها نگاه بالا به پایین دارند و بالعکس و این یک مشکل فرهنگی است. یک ایرانی نسبت به غربیها مانند آمریکایی و ژاپنی خود را کمتر میداند و این یک مسئله فرهنگی است. از لحاظ شخصی مشکل خاصی برای زندگی در ایران نداشتم و اوایل که به افغانستان آمده بودم، زندگی سخت بود و نمیتوانستم تحمل کنم اما الان به گونهای شده که با وجود حضور پدر و مادرم در ایران، گاهی بعد از 2 سال به آنها سر میزنم. با این حال، ایران را دوست دارم زیرا 30 سال در آنجا زندگی کردم و بسیاری از آموختههای علمی و فرهنگی را از آنجا دارم. گاهی فکر میکنم اگر در پاکستان بودم چه وضعیتی داشتم، شاید یک کارگر بودم. مهاجرت هم پیامدهای منفی دارد و هم پیامدهای مثبت و من خدا را شکر میکنم که من از پیامدهای مثبتش بهرهمند شدم. با این وجود، باعث نمیشود مشکلاتی که در ایران برای مهاجرین وجود دارد، را نادیده بگیرم؛ به عنوان نمونه، همیشه این نگرانی را دارم که برادرم که در ایران زندگی میکند، روزی توسط نیروی انتظامی بخاطر مدارک شناسایی دستگیر و رد مرز شود درحالی که یکی دو باری هم اتفاق افتاد که من از طریق یکی از دوستان توانستم برادرم را از اردوگاه خارج کنم و یا اگر چنین اتفاقی برای پدرم بیفتد زیرا وی یک دوره در طرح آمایش بخاطر اینکه فراموش کرده، شرکت نکرده و الان باید همیشه با هراس از خانه بیرون بیاید زیرا ممکن است نیروی انتظامی دستگیرش کند و به افغانستان بازگرداند.
با این تفاسیر، میدانم که «قانون» قانون است و نسبت به همه مسائل سخت و خشن برخورد میکند و تصمیمی هم که جمهوری اسلامی ایران اتخاذ میکند در چارچوب منافع ملی است اما برخی افراد ایراد وارد میکنند که جمهوری اسلامی شعار داده که «اسلام مرز ندارد» و جمهوری اسلامی است و این چه نوع برخورد اسلامی است. کشورها هم یک سری شعارهای آرمانی دارند و یک سری اصول و مبانی که براساس این اصول عمل میکنند. انسان اگر این اصول را درک کند، دیگر کمتر دچار بدبینی میشود. انسان باید منطقی، واقعنگر و متعادل باشد و به واقعیتها فکر کند زیرا بدین گونه است که کمتر اذیت خواهد شد.
تسنیم: به عنوان پرسش آخر، در افغانستان چه میزان فضا برای تحصیلکردههای مهاجر در ایران است که بتوانند با تلاش خودشان در مشاغل مختلف جذب شوند؟
رحیمی: من به هیچ عنوان قبول ندارم که دانشآموخته افغانستانی که در ایران زندگی و تحصیل کرده، موقع بازگشت به افغانستان، بگوید در افغانستان برای من جا نیست. جایگاه را باید به وجود آورد. من در زمان تدریس خودم در دانشگاه، در پاسخ به انتقادات دانشجویان افغان که به بنده میگویند که "استاد ما شغل نداریم، بیکاریم"، میگویم که "شما فکر کنید که دولت به وظیفه خودش عمل نکند و کار ایجاد نکند، شما میروید و میمیرید؟" باید تلاش کنید و برای خودتان کار به وجود بیاورید؛ یا به دولت فشار بیاورید یا باید خودتان کارآفرین باشید. علم ابزاری است برای حصول معیشت و از علمی که فرامیگیرید، باید بتوانید در راستای زندگی و رفاه خودتان استفاده کنید. به دانشجویان افغانستانی در ایران هم میگویم که اگر هنر و توانایی را به صورت واقعی و عملی داشته باشید، در افغانستان کار برای شما پیدا میشود اما اگر نداشته باشید، دکترا حتی فوق دکترا هم نمیتواند برای شما تبدیل به شغل در افغانستان و تمام کشورهای جهان شود.
البته در افغانستان مسئله کمی متفاوت است اما به جوانها و کسانی که هم نسل من که در ایران تحصیل میکنند باید بگویم که نگاهشان در دوران تحصیل باید عوض کنند و از همان زمان به فکر اشتغال بعد از فارغالتحصیلیشان باشند و این فکر را که بعد از فارغالتحصیلی کار را آغاز میکنم یا مدرک دکترا بگیرم و در افغانستان به ما کار بدهند را فراموش کنند. در افغانستان فضا رقابتی است باتوجه به نگاهها و شرایط موجود، باید از چند سال قبل از فارغالتحصیلی و ورود به افغانستان آمادگی گرفت.
انتهای پیام/.