فضلینژاد: شما کشور را با حاشیه مکتب ایرانی به بحران کشاندید/داوری: مسئله مکتب ایرانی یک اختلاف فکری-فرهنگی است
پیام فضلینژاد و عبدالرضا داوری روز گذشته در مناظرهای در دانشگاه صنعتی شریف به ترتیب به انتقاد و دفاع از مکتب ایرانی و اندیشههای فکری احمدینژاد و اطرافیانش پرداختند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا»؛ مناظره پیام فضلی نژاد، سردبیر نشریه عصر اندیشه با عبدالرضا داوری، مدیر مسئول ماهنامه بررسیهای اقتصادی به همت انجمن اسلامی دانشجویان مستقل بعد ظهر روز سهشنبه در دانشگاه صنعتی شریف برگزار شد.
فضلینژاد: نمیتوان نسبت به مسائل ایدئولوژیک بی تفاوت ماند
این مناظره با صحبتهای پیام فضلینژاد آغاز شد که با اشاره به حرکتش در مجله عصر اندیشه گفت: دغدغه اصلی که موجب شد ما از دوستان دعوت به مباحثه کنیم همان دغدغهای است که در مانیفست مجله عصر اندیشه بر مبنای اندیشه فرهنگی شهید مطهری ذکر کردهایم. تقابلهای معرفتی و مناظرات و مباحثات فکری در فضای عمومی باید شکل بگیرد و نمیتوان نسبت به مسائل ایدئولوژیک جامعه بیتفاوت ماند و آنها را به حال خود رها کرد.
وی با بیان مدعا و مفروض اصلی و اولیه بحث مبنی بر مقصود از ماهیت مکتب ایرانی گفت: باید توجه داشته باشیم که مکتب ایرانی یک جریان موهوم ناشناخته نیست. اگر بخواهیم لااقل به شخص ریچارد فرای که مورد تجلیل آقای احمدینژاد قرار گرفت اشاره کنیم باید به 60 سال پیش رجوع کنیم.
نویسنده کتاب «شاهکلید انگلیسی» ضمن تشریح تاریخی اعمال فرای گفت: ابتدای دهه 1330 که ریچارد فرای از لندن به ایران آمد و ارتباطات نزدیکی با صادق چوبک و صادق هدایت و... برقرار کرد، باید نضج گرفتن یک ایدئولوژی را دنبال کنیم که بر مبنای شاخصهای باستانگرایی برای دفاع از سلطنت پهلوی شکل گرفته بود. عصاره تفکر فرای که در طول 60 سال گذشته در آثارش مکتوب او موجود است. فرای معتقد است ما باید در نظریه اسلامی، این را برای مسلمانان از بین ببریم که اسلام با پیامبر اسلام شروع میشود و این نظریه را باید دگرگون کنیم و اسلام را باید به ریشههای باستانی خودشان بازگردانیم تا تفسیرشان از اسلام بر مبنای فرهنگ ایران باستان شکل بگیرد.
فضلینژاد در ادامه گفت: همت اصلی فرای این بود که همواره به بازوان اصلی قدرت نزدیک شود. او به بازوان راست و چپ محمدرضا شاه پهلوی نزدیک شد و سپس بعد از انقلاب به دلایل شرایط ابتدایی انقلاب دستش از حضور در ایران کوتاه شد تا در نهایت توانست در دولت آقای هاشمی از رهگذر سیاستهای غلط دولت ایشان که عیناً در دوره آقای احمدینژاد هم تکرار شد. انتقاد ما به ایشان هم این است که چرا همان سیاستها را وام گرفتید و بکار بردید. از همین دوره آقای هاشمی، رفتوآمدهای فرای به ایران باز میشود و ارتباطات گستردهای را هم با محافل آموزشی کشور برقرار کرد و یکی از اصلیترین مأموریتهایش جذب مدیران اجرایی بود که توسط سربازان گمنام امام زمان ناکام ماند.
فضلینژاد: روند فرای در دولت اصلاحات تشدید یافت
فضلینژاد با بیان اینکه روند فرای در دوره اصلاحات در ایران تشدید شد گفت: اما در دوره آقای احمدینژاد انتظار میرفت ایشان و نزدیکانش که ادعای حضور در عصر ظهور را داشتند و مدعی حرکت در مسیر انسان کامل بودند، همان مسیر غلط کارگزاران و تکنوکراتها را نروند؛ اما از سال 83 که آقای مشائی رئیس سازمان فرهنگی-هنری شهرداری تهران هستند در سخنرانی معروفی میگویند که عصر، عصر پایان اسلامگرایی و... است و در همین جلسه به آقای بقایی اشاره میکند و میگوید که ایشان یک بخشی از این بحث را کار کرده است و از اینجا مشخص میشود که این آقایان از قبل از انتخابات ریاست جمهوری روی این مسائل کار کردهاند و به این موضوعات فکر کردهاند.
سردبیر نشریه «عصر اندیشه» در ادامه گفت: وقتی مبنا و شاخص نداشتند و ندارند به نوسان میافتند و بین توهم و واقعیت اشتباه میکنند. نتایج و بروندادهای روند اشتباه این آقایان، همین است که در مکتب ایرانی به پلورالیسم و نسبیگرایی معرفتی میرسند و دوگانگی در نظر و عمل پیدا میکنند. از یک سو، در داخل شعار استکبارستیزی میدهند و از سوی دیگر، در خارج به استعمارگران پالس برای مذاکره میدهند. از یک سو، آقای احمدینژاد شعار هولوکاست و مبارزه با اسراییل را سر میدهد و از سوی دیگر، آقای مشائی صحبت از دوستی با اسرائیل میکند.
فضلینژاد گفت: این سیکل معیوب دوگانگی نظر و عمل است که از یک سو میگوییم رهبری از ما حمایت میکند و از سوی دیگر دولت را به یک حلقه پنج نفره فروکاست میکنیم و خروجی آن حلقه، منتج به مکتب ایرانی باستانگرایانه میشود. ما این سیکل معیوب را در تمامی دولتهای بعد از انقلاب مشاهده کردهایم.
او ضمن طرح چند پرسش قسمت ابتدایی سخنانش را جمعبندی کرد و گفت: چرا آقای مشائی به جای اینکه به مسئولیتی بپردازد که مردم او را برای آن بر سر کار آوردهاند، به سراغ حیطههایی از دین و فقه و عرفان و... ورود پیدا میکرد و میکند که در تخصصش نبوده و نیست!!؟ آیا مردم از آقای احمدینژاد تئوریسازی پیرامون مکتب ایرانی را خواستهاند یا اینکه او را بر سر کار آوردهاند تا مشکلاتی از قبیل بیکاری، بنگاههای اقتصادی و... را برطرف کند؟ آیا اگر امثال این آقایان به منابع قدرت متکی و وصل نبودند، گفتههایشان مسموع میبود؟ چرا آقای مشائی به جای پرداختن به مسئولیتها و وظایفش میآمد و میگفت که تشیع به فردوسی بدهکار است؛ مگر وظیفه ایشان گفتن اینچنین صحبتهاست؟
داوری: سال 89 سایت آقای هاشمی برای اولین بار طرح شبیهسازی احمدینژاد با بنیصدر را شروع کرد
در ادامه این مناظره عبدالرضا داوری، در آغاز سخنانش گفت: آقای احمدینژاد در سال 89 دو سفر موفقیتآمیز به خارج از ایران داشتند، یکی به سازمان ملل و دیگری به لبنان. در مهر 89 آقای شیمون پرز در مصاحبهای با شبکه فاکس نیوز گفت ما باید شرایط و موقعیتی ایجاد کنیم که بودن در کنار احمدینژاد تبدیل به ننگ شود. سپس در همین سال 89 سایت آقای هاشمی برای اولین بار طرح شبیهسازی احمدینژاد با بنیصدر را شروع کرد و بعد اینگونه ادبیات در میان افرادی که مدعی اصولگرایی بودند رواج یافت.
داوری با انتقاد از رویکرد فضلینژاد به این مباحث گفت: رویکرد آقای فضلینژاد و روزنامه کیهان و برخی از خبرگزاریهای هم طیف این دوستان به این صورت است که با رویکرد امنیتی وارد فضای اندیشه میشوند و مسائل آن حوزه را تحلیل میکنند؛ حال آنکه هر وقت که میخواهیم به حوزه اندیشه بپردازیم، باید به بیانها و نظرات بپردازیم، نه اینکه سوابق ناقل آن را جستجو کنیم و به دلیل برخی سوابق آن فرد، تمام نظراتش را ابطال کنیم.
او در ادامه انتقاد خود گفت: اشکال روش این آقایان، انسداد فضای اندیشه است. مثلاً آقای فضلینژاد مقالهای پژوهشی راجع به آقای مشائی نوشته بودند با عنوان کیفرخواست. در حالی که کیفرخواست مربوط به دادستان و مأمور قضایی است، نه شمایی که یک پژوهشگر هستید. پیامد سوم و آخر روش غلط این دوستان، انسداد فضای نقد است. انسانهایی که میخواهند از نقد بگریزند، از این جنس فضاها خوششان میآید. شما باید این را در نظر بگیرید که آقای مشائی هر مقدار سواد که داشته باشد، به عنوان یک شهروند حق دارد حرفشان را بزند و نظرش را بدهد.
فضلینژاد: وقتی بحث روششناختی در داخل موضوع شکست میخورد، بحث را شخصی میکنند
در نوبت دوم این مناظره، فضلی نژاد گفت: وقتی بحث روششناختی در داخل موضوع شکست میخورد، بحث را شخصی میکنند و اتهامات امنیتی میزنند و میگویند که شما به فلان فرد صفت جاسوس را دادهاید؛ در حالی که بنده در طول تمام صحبتم، به ارائه مستندات دقیق تاریخی پرداختم. شما میگویید که فضای نقد مسدود نشود؛ در صورتی که هر وقت ما انتقادی مطرح میکردیم، شکایات از ما شروع میشد. اگر آقای مشائی شهروند است و حق دارد هر نظری بدهد، پس من پیام فضلینژاد هم شهروندم و حق دارم نظرم را بدهم و از من شکایت نشود.
فضلینژاد با انتقاد از سخنان داوری گفت: چرا شما به منتقدان خود اتهام امنیتی بودن میزنید تا حرفش شنیده نشود؟ در اسفند 88، آقای مشائی رسماً در مصاحبهای با مجله همشهری میگوید «احمدینژاد نماد برجستهای از یک طریقت الهی است و...، مقصد کافی نیست، طریقت لازم است». این حضرات، دولت را با آن عظمت کمی و کیفی بزرگ، فروکاست کردند به یک حلقه پنچ نفره که اگر کسی نسبتش را با آن حلقه روشن نکند، پس روند خدمتگذاریش محدود میشود.
نویسنده کتاب «شوالیههای ناتوی فرهنگی» گفت: ما در جایی که دولت آقای احمدینژاد خدمت کرد حمایتش کرده و میکنیم و وظیفهاش را انجام داده است؛ اما جایی که قرار است دولت را به یک حلقه پنج نفره فروکاست کند، ما هم سکوت نخواهیم کرد.
این منتقد عرصه رسانه با انتقاد از سخنان داوری گفت: فرمودید که احمدی نژاد را خواستند کاری کند تا کسی نتواد در اطرافش باشد. چه کسی در کشور این کار را کرد، جز همین آقایان؟ آقای داوری! چطور بود وقتی در زمان 88 که شما با بنده در دفتر کیهان همکار بودید و سپس بعداً در ایرنا، مطالب بنده علیه فتنهگران را منتشر میکردید، مباحث ما امنیتی نبود؟
فضلینژاد در ادامه سخنانش بیان داشت: بحث ما بر سر مبنا و بر سر این است که حق ندارید مکتب اسلام را که بر اساس نظرات علمای دینی و عرفای واصل و حکمای الهی شکل یافته به مکتب ایرانی تقلیل دهید و سپس ارجاع به موهومات دهید. شما با این کارتان، مفاهیم را از حوزه قابلتعریف به حوزه غیرقابل تعریف میبرید برای مثال وقتی میگویید مکتب ایرانی، مقصود از ایران در اینجا کدام ایران است؟
وی در پایان سخنان این بخش خود گفت: آنچه که کشور را به اینجا کشانده، ورود افراد غیرمتخصص به حوزههای تخصصی و سوءاستفادههای افراد از جایگاههای قدرت برای بسط اندیشههایشان است. وظیفه رؤسایجمهور ما مکتب سازی و ایدئولوژی سازی نیست و اگر کسی قصد دارد حرفی پیرامون ظهور و... بزند باید در محافل تخصصی خودش بزند.
داوری: من نگفتم که آقای فضلینژاد امنیتی است
عبدالرضا داوری در ادامه مناظره، ضمن اشاره به سخنان فضلینژاد عنوان کرد: من نگفتم که آقای فضلینژاد امنیتی است؛ بلکه گفتم روش ایشان در برخورد با پدیدهها در حوزه اندیشه امنیتی است. آقای فضلینژاد، آقای احمدینژاد را به پالس فرستادن به دشمن برای مذاکرات متهم کردند در صورتی که خود آقای صالحی میگویند که آقای احمدینژاد به شدت مخالف مذاکره بود. شما دولتی مثل احمدینژاد را که نتیجه کارهایش این شد که در دی ماه سال 91 اوباما قانون مقابله با نفوذ ایران در نیمکره غربی را امضاء کرد، سیاه و تخریب کردید، البته بنده اعتقاد ندارم که دولت احمدینژاد بیعیب و خطاست؛ اما سؤالم این است که کاری را که با احمدینژاد انجام دادید، چرا با روحانی انجام ندادید؟ اگر احمدینژاد منحرف بود، دولت فعلی که وضعیتش خیلی بدتر است.
مدیر مسئول ماهنامه «بررسیهای اقتصادی» گفت: در مسئله جریانشناسی نسبت اسلام با ایران، ما چهار جریان عمده داریم: 1) جریان باستانگرایی پهلویستی که بزرگانش امثال محمدعلی فروغی بودند و به دنبال باستانگرایی، ایران را اثبات میکردند و اسلام را نفی میکردند. 2) جریان پاناسلامیسم و ضدیت با باستانگرایی و مؤلفههایی مثل ایران و... که در اندیشههای مرحوم شریعتی وجود دارد. 3) جریانی که هم ایران را نفی میکرد هم اسلام را مثل حزب توده که به دلیل گرایشها ایدئولوژیکیاش، با مذهب در تضاد بود و از لحاظ رویکرد جهانگرایی، با ملیگرایی در تضاد بود. 4) جریان چهارم جریانی است که اسلام و ایران را در یک بستر میبیند و هم به اسلام گرایش دارد و هم به ایران. افراد شاخص این جریان، علامه طباطبایی شهید مطهری، مقام معظم رهبری، شهید آوینی و در دوره کنونی دکتر احمدینژاد هستند.
داوری در ادامه با اشاره به مستنداتی از بزرگانی مثل مقام معظم رهبری و دکتر دینانی و... سعی در توصیف صریحتر مکتب ایرانی کرد و اظهار داشت: آنچه که در مورد بحث اسلام و مکتب ایران گفته میشود در واقع بیان جدیدی است از آن تفکیکی که امام راحل در سال 66 حول اسلام ناب و اسلام آمریکایی مطرح کردند. اسلام ناب اسلامی است که بر پایه معارف ناب اسلامی و قرآن و احادیث اهلبیت است که اینها خواستگاهی غیر از ایران نداشتهاند.
داوری: چرا این آقایان بر سر مشائی و گفتههایش حساسترند؟ به دلیل اینکه باید احمدی نژاد تخریب شود
مشاور رسانهای رئیسجمهور پیشین اذعان داشت: راجع به ماجرای اسلام و ایران گفتهها بسیار است؛ اما اینکه ما با کسی که یک حرفی بزند، سریع برخورد امنیتی کنیم و به او برچسب بزنیم، این غلط است. این مباحث یک سری مباحث فکری بوده که امثال آقای فضلینژاد آن را تبدیل به یک پروژه امنیتی کردهاند. خیلی تعابیر تندتر از حرفهای آقای مشائی در بیانات آقای دینانی، شهید آوینی و... هست؛ اما چرا این آقایان خیلی سر مشائی و گفتههایش حساسترند؟ به دلیل اینکه باید احمدی نژاد تخریب شود.
وی در جمعبندی سخنانش گفت: یکی از بهترین تفاسیر از اندیشههای آقای احمدینژاد، یک رساله دکتری متعلق به یک دکتر لهستانی پیرامون دیدگاههای دکتر احمدینژاد در حیطه جهانی و انسانشناسی است، در این رساله گفته شده که آنچه که احمدینژاد میگوید ناسیونالیسم نیست؛ بلکه اسلام مبتنی بر قرائت ایرانیها در طول تاریخ است که این اسلام همان اسلام اهلبیت است.
فضلینژاد: آیا بین سخنان حضرت آقا با سخنان مشائی که میگوید حقیقت ملت ایرانی حقیقت دین اسلام است فرقی نیست؟
پیام فضلی نژاد ضمن پاسخ به اظهارات عبدالرضا داوری گفت: دکتر داوری گویی وانمود کردند که انگار ما با زبان فارسی و با شاهنامه و کشور و... مشکل داریم. این کار ایشان سادهسازی مسئله است. آیا بین سخنان حضرت آقا با سخنان مشائی که میگوید حقیقت ملت ایرانی حقیقت دین اسلام است فرقی نیست؟ شمایی که مدعی روش و متد هستید، باید بر اساس متد، در حیطه موضوع صحبت کنید نه اینکه صحبتهای مشائی را به گفتههای آقای دینانی بچسبانید.
وی در ادامه گفت: شما اگر هم قصد ارجاع دادن دارید باید به منابع مستقیم ارجاع دهی، یعنی باید بگویید مثلاً مشائی در جایی چیزی گفته که ادعای شما پیرامون ایشان را نقض میکند.
فضلینژاد با بیان مقصودش از مکتب ایرانی گفت: مقصود ما از مکتب ایران، کلمه ایران نیست؛ بلکه برگرداندن قواعد و تاریخ ایران به یک نظریه باستانگرایانه در اندیشههای ریچارد فرای است که از 1330 درصدد بسط و گسترش آن بودهاند.
وی ضمن انتقاد از رویه دولت سابق اظهار داشت: مگر پاسدار اسلام ناب، علما و بزرگان و فقها نیستند، پس نظر جامعه مدرسین راجع به آقای احمدینژاد چه بود؟ مگر فقها و علما نگفتند که نظریه مکتب ایرانی یک انحراف است و نسبتی با اسلام ندارد؟ آقای مشائی با کدام وجاهت علمی و قانونی و فقهی تئوریسازی پیرامون دین میکند؟
سردبیر «عصر اندیشه» در پایان سخنانش گفت: شما کشور را با حاشیه مکتب ایرانی به بحران کشاندید و علما و فقها و دانشگاهیان و اصولگرایان همه در انتقاد به آن برآمدند. بعد شما میگویید که کلاً دو سه جریان علیه این مسئله بود؟
داوری: مدافع فرای نیستم؛ اما میخواهم شقوق این مسئله را بگویم
در ادامه نشست، عبدالرضا داوری در بخش پایانی سخنان خود گفت: مقصود من از گفتههایم این بود که مسئله مکتب ایرانی، میتواند یک اختلاف فکری-فرهنگی باشد؛ ولی وقتی این تبدیل به یک مسئلهای میشود که کل مسائل کشور را به حاشیه میبرد، این محل اشکال است. نوع ورود امثال آقای فضلی نژاد به نقد این دست مباحث که کیفرخواست صادر میکنند، ورود غلطی است.
وی در ادامه بیان کرد: نوع نگاه آقای احمدینژاد به نسبت ایران با اسلام، در تقسیماتی که عرض کردم در دسته چهارم قرار دارد. برای فهم بهتر گفتههای آقای احمدینژاد بهتر است به نظر دکتر ولایتی اشاره کنم بر این اساس که وی می گوید ایران قبل از اسلام و بعد از اسلام معنا ندارد و ایران همواره پیوستگی فرهنگی داشته است.
مشاور رسانهای محمود احمدینژاد در ادامه سخنانش گفت: آقای فضلینژاد اصلاً وارد مبانی نشدند و برخوردشان در حوزه اندیشه، برخورد سیاسی و امنیتی است و دلیلش هم این است که دستور آمده که دولت قبلی باید تخریب شود.
وی در پایان سخنانش گفت: در دو سه سال اخیر مسئله نفوذ، مسئله رهبری بوده پس چرا این دوستان سکوت کردهاند؟ در مورد این هم که میگویند مشائی گفته انسان خداگونه است پس او اومانیسم است و... هم باید بگویم که شهید بهشتی از خداگونگی انسان در آثارش صحبت میکند.
فضلینژاد: باید از امثال آقای داوری پرسید که چرا از دیگران خرج خودتان میکنید؟
پیام فضلینژاد، نویسنده کتاب «ارتش سری روشنفکران» در جمعبندی سخنانش گفت: آنچه آقای داوری در این جلسه مطرح کردند هیچ ربطی به موضوع نداشت؛ بلکه آمده بودند که بگویند فضلینژاد و کیهان و یک اقلیتی میگویند که اینها جاسوس و ماسون و... هستند و این دوستان به هیچ کدام از کدها و نمونههای ما در آثارمان پیرامون ریچارد فرای و ریچارد رورتی جوابی نمیدهند. در این جلسه ذرهای به سخنان آقای مشائی ارجاع ندادند. باید از امثال آقای داوری پرسید که چرا از دیگران خرج خودتان میکنید؟ چرا آقای ابراهیمی دینانی و... را خرج خودتان میکنید؟ البته من در پایان اعلام آمادگی میکنم برای ادامه یافتن این جلسات مناظره.
انتهای پیام/