سفرها در تعطیلات هم نیاز به فرهنگ سازی دارد
تعطیلات دو روزه عید فطر با تعطیلات آخر هفته پشتهم افتاده و برای ما هم مانند خیلی از خانوادههای دیگر ایرانی فرصت مناسبی برای یک سفر کوتاهمدت فراهم آمده است.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، صبح نو نوشت:
1. تعطیلات دو روزه عید فطر با تعطیلات آخر هفته پشتهم افتاده و برای ما هم مانند خیلی از خانوادههای دیگر ایرانی فرصت مناسبی برای یک سفر کوتاهمدت فراهم آمده است. مثل بسیاری دیگر متناسب با این آب و هوا و فرصت کوتاه، مناطق شمالی کشور را برای تفریح و تجدید قوا انتخاب میکنیم اما منطبق با تجربههای قبلی و برای اینکه به ترافیک و شلوغی جادهها برنخوریم مرخصی بیشتری گرفته و یکی دو روز زودتر حرکت میکنیم. راه رفت خلوت است و از مناظر طبیعی حظ وافی میبریم. میانه تعطیلات را برای بازگشت انتخاب میکنیم تا به شلوغیهای برگشت برنخوریم. اکثر جادههای کوهستانی منتهی به شمال کشور یکطرفه شده و امکان برگشت از طریق آنها را نداریم؛ لاجرم اتوبان رشت-قزوین را انتخاب میکنیم. به رودبار که میرسیم ترافیک سنگینی در لاین مقابل میبینیم و از اینکه زمان سفرمان را جابهجا کردهایم احساس خرسندی میکنیم. به شهر منجیل که وارد میشویم به علت ازدحام و ترافیک قسمتی از بار ترافیکی به لاینی که در آن قرار داریم منتقل شده و مسیر حرکتمان را کند میکند. کمکم به جایی میرسیم که مسیر پیش رویمان به علت ورود اتومبیلهای مقابل مسدود و بهاصطلاح ترافیک قفل شده است. دو سه ساعت که در ترافیک میمانیم کمکم خرسندی و لذت سفرمان به بدوبیراه گفتن به رانندگان بیمبالاتی میگذرد که با تخطی از حریم قانونی خود حتی باعث آزار کسانی شدهاند که با برنامهریزی و هزینه تلاش کردهاند گرفتار این شلوغیها نشوند. در همین موقعیت است که به این فکر میکنم که «چی شد که این شد؟»
2. این البته نخستین باری نیست که با این رفتارهای جمعی ناخرسند میشویم. سیزدهبدر، تعطیلات نوروز و تعطیلات کوتاهمدت دیگر کمابیش با این صحنهها مواجه میشویم. گویا علاقه عجیبی داریم که به بهای با هم بودن و همرنگ جماعت بودن لذت و شادابی خود را قربانی کنیم. گویا وقتی در چنین رنجی با هم هستیم تحملش برایمان آسانتر و حتی مطبوعتر است. اما آیا با بدوبیراه گفتن به مردم مسأله حل میشود؟ ریشه این بیمبالاتیها کجاست؟
3. رفتار این روزهای هموطنان در ازدحام بهسوی جادههای منتهی به شمال کشور منحصربهفرد نیست و آن را میتوان ذیل بتوارگی فرمهای اجتماعی فهم کرد. بارت (نشانهشناس فرانسوی) این وضعیت را طبیعی شدن اسطورهها مینامد و کار نشانهشناسی را آشنازدایی از این وضعیتهای طبیعی شده میداند.
رفتارهای جمعی_ اجتماعی هنگامی که تکرار میشوند به قول جرج زیمل (جامعهشناس کلاسیک آلمانی) تبدیل به فرمها یا صورتهای اجتماعی میشوند. این فرمها درواقع توسط منطق زندگی جمعی روزمره مردم و با هدف تسهیل زندگی در مقابل طبیعت شکل میگیرند؛ اما این فرمها در تحول نسلها و در طول زمان کمکم «بتواره» شده و اهداف و نیاتی که در پس شکلگیری آنها بوده است فراموش و فقط صورت آنها حفظ میشود و در قالب مناسک جمعی تداوم مییابند. منطق زندگی اجتماعی، تاریخی و تحول یابنده است اما این فرمهای اجتماعی بتواره شده در مقابل تغییر و تحولات مقاومت میکنند و اغلب حتی به ضد خود تبدیل میشوند و بهجای تسهیل زندگی اجتماعی آن را مشکلتر میکنند. نمونه این بتوارگی فرمهای اجتماعی را زیاد سراغ داریم: آیین و سنتهای ازدواج برای اجتماعی شدن یک پیوند زناشویی شکل گرفتهاند اما امروزه همین آیینها و رسم و رسومات آنقدر دست و پاگیر شدهاند که خود به مانعی برای ازدواج تبدیل شدهاند؛ رفتوآمدهای خانوادگی برای ارضای نیازهای ارتباطی و اجتماعی انسانی شکل گرفتهاند اما تکلفها و تجملات و چشم و همچشمیهای اجتماعی این روزها ارتباطات خانوادگی را با مشکل مواجه کردهاند.
4. برای اصلاح این فرمهای «بتواره» اجتماعی چه باید کرد؟ میتوانیم مثل خیلی از «خود روشنفکرپنداران» و با نگاه از بالا به پایین تصاویر این ازدحامها و ترافیکها را در شبکههای اجتماعی به اشتراک بگذاریم و مردم را به سخره بگیریم؛ اما مشکل این رویه این است که در سالهای اخیر این اتفاق بسیار افتاده ولی از شدت ماجرا نکاسته است.
میتوانیم با حقوقی کردن ماجرا و برقراری قوانین و مقرارت مثلاً آمدو شدها را سامان دهیم؛ اما سابقه تاریخی نشان میدهد که این حقوقی شدن ماجرا نهفقط مشکل را حل نمیکند که خود تبعات دیگری را به دنبال دارد که اینجا مجال بحث آنها نیست. به نظر میرسد که برای اصلاح این فرمهای بتواره باید از خود منطق زندگی روزمره کمک گرفت و بهجای توسل به راهحلهای حقوقی از فرهنگ عامه و عمومی کمک گرفت. اینجاست که نقش رسانهها بهمثابه واسطه میان جامعهشناسان و توده مردم مهم میشود. در حقیقت رسانههای اجتماعی متعهد باید بهمثابه یک نشانهشناس بتوانند با صبر و حوصله و به دور از بلهپنداری مردم، از این فرمهای اجتماعی آشنازدایی کرده و فلسفه وجودی شکلگیری آنها را با مردم به گفتوگوی اجتماعی گذارند و زمینه را برای تحول عاقلانه در فرمهای اجتماعی توسط خود مردم و متناسب با عقلانیت زندگی روزمره فراهم آورند. منطق زندگی روزمره توجه به منافع کوتاهمدت است. اگر نخبگان و رسانههای واسط این هنر را بیابند که تبعات این رفتارهای جمعی نامناسب را به زبان منافع کوتاه زندگی روزمره ترجمه کنند، میتوانند تأثیرگذار بوده و به اصلاح فرمها و تحول در آنها موفق باشند.
انتهای پیام/