اجماع دوبارهی بازار و روحانیت
در جریان ملی شدن صنعت نفت به رهبری مصدق و آیتالله کاشانی، احساسات ملی و مذهبی ایران بیش از پیش تحریک شد و مردم با رهبری بزرگانی همچون آیتالله کاشانی به آگاهی سیاسی رسیدند
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، در تاریخ تحولات اجتماعی و سیاسی ایران، گذشته از اشخاص، گروهها و طبقات خاص اجتماعی زیادی تأثیرگذار بودهاند. از مهمترین این گروهها میتوان به جامعه و یا طبقه بازار و روحانیت اشاره کرد. این دو گروه علاوه بر تأثیرگذاری بر بسیاری از تحولات دوران خود، همواره با اتحاد و همفکری، در بسیاری از زمینهها همراه و همگام یکدیگر بودهاند. از موارد اتحاد این دو قشر، میتوان به حمایت از مصدق در نهضت ملی شدن نفت، مسئله نخست وزیری او و متعاقب آن قیام سی تیر 1331 و اقتصاد بدون نفت اشاره کرد.
در این رابطه، زمانی که دولت انگلستان و آمریکا مبادرت به تحریم نفت ایران کردند، مصدق با تکیه بر اقتصاد بدون نفت اقدام به فروش اوراق قرضهی ملی و نیز استفاده از کالاهای دستی و صنعتی برای صادرات و بهدست آوردن ارز کرد و در این راستا بازاریان نیز با اقدامات مالی خود به حمایت از طرحهای وی پرداختند. هر چند در مواردی نیز برخی از اقدامات مصدق مانند سکوت در برابر برخی فعالیتهای حزب توده و یا در پیش گرفتن رویهی استبدادی و اقدامات ضد اسلامی، منجربه نارضایتی و عدم حمایت بازاریان و علما از وی گردید، اما در کل میتوان این دو گروه را حامی بسیاری از تحولات ضد استبدادی و ضد اسلامی دانست. بنابراین این نوشته کوتاه با فرض نقش حمایتی روحانیون و بازاریان از اقدامات ملی و ضداستبدادی مصدق به تبیین آن میپردازد:
طبقه متوسط سنتی
بازار و بازاریان که از نظر جایگاه اجتماعی جز طبقه متوسط سنتی میباشد، بیشتر شامل دکانداران، اصناف، تاجران، پیشهوران و ... میشود. اندیشمندان، اساس شکل گیری این طبقه را در انقلاب مشروطه میدانند و معتقدند که این گروه در اتحاد با روحانیت در طول تاریخ معاصر ایران بیشترین نقش را در تاریخ تحولات ایران داشته است. بنابراین میتوان گفت که مهمترین ویژگی اساسی این گروه «پیوند با روحانیت میباشد.» [1] این پیوند و همبستگی در بسیاری از تحولات به خوبی مشهود است. چنانچه «در تمامی نهضتهایی که طبقه متوسط سنتی نقش اول را در آنها ایفا میکرد، رهبری نهضت به دست علمای دینی بوده است. بازار پایه قدرت سیاسی و مالی نهاد روحانیت شیعه و سنگر جنبشهای مردمی» [2] مانند ملی شدن صنعت نفت، قیام 30 تیر و... بوده است.
ملی شدن نفت و نقش بازاریان
داستان ملی شدن نفت ایران از همان زمانی که مردم احساس کردند که نفت کشور توسط بیگانگان غارت میشود، آغاز شد و با استثمار و چپاول بیشتر منابع نفتی توسط انگلستان منجر به تهییج افکار عمومی گردید و عزم سیاستمدارانی چون مصدق و نیز روحانیون را برای استیفای کامل حقوق ملت در صنعت نفت جزم کرد و باعث گردید تا سرانجام در 24 اسفند 1329 ماده واحده ملی شدن نفت تقدیم مجلس گردد و در 29 اسفند به تصویب مجلس برسد.
زمانی که اوراق قرضه انتشار یافت، بازاریان جز اولین گروههایی بودند که در حمایت از مصدق به خرید این اوراق اقدام نمودند. بسیاری از بازاریان در حمایت از این طرح، سفر حج خود را به سال های بعد موکول نمودند و با خرید اوراق قرضه ملی از دولت مصدق پشتیبانی کردند.
به جرأت میتوان گفت شاخصترین گروه مردمی که به حمایت از مصدق و کاشانی در این نهضت پرداختند و نقش مهمی در این پیروزی ایفا نمودند، بازاریان و روحانیون بودند. به طوری که بسیاری از بازاریان با اعضای جبههی ملی ارتباط داشتند و یا حتی بعضی از آنها در عضویت این حزب بودند. «جانبداری بازاریان در اعلامیهای که از سوی اصناف بازار خطاب به آیت الله کاشانی و مصدق صادر شد و به امضای بازاریان رسید، آشکار است.» [3] بازاریان در راستای این نهضت، «تلگرافهایی در حمایت از رهبران ملی و مذهبی و تحقق حاکمیت ملی و استقلال کشور به تهران ارسال کردند.» [4] و حمایت قاطع خود را از مصدق اعلام کردند. در مقابل واکنش دولت انگلستان به مسئله ملی کردن نفت، سیاستی خصمانه بود و در نخستین گام اقدام به تحریم نفت ایران نمود. بنابراین مصدق نیز ناچار گردید تا سیاستهای اقتصادی جدیدی را برای برون رفت از بحران اقتصادی در پیش بگیرد که برخی از این سیاستها عبارتند از:
انتشار اوراق قرضهی ملی
طی سال 1330 و در دوران ملی شدن صنعت نفت و نخست وزیری دکتر مصدق این اوراق بنام قرضهی ملی صادر شد که طبق برخی آمارها مبلغ آن معادل دو میلیارد ریال بود. زمانی که این اوراق انتشار یافت، بازاریان و اعضای جبههی ملی جز اولین گروههایی بودند که در حمایت از مصدق به خرید این اوراق اقدام نمودند. به طوری که بسیاری از بازاریان در حمایت از این طرح، سفر حج خود را به سال های بعد موکول نمودند و« با تعطیل کردن بازار، شرکت در تظاهرات و خرید اوراق قرضه ملی از دولت مصدق پ شتیبانی کردند.» [5]
تشویق صادرات و محدود کردن واردات غیر ضروری
سیاست بعدی دکتر مصدق در واکنش به تحریم نفت، تشویق صادرات به خصوص کالاهای دستی و صنعتی و محدود کردن واردات غیر ضروری بود. بنابراین، ورود کالاهای غیرضروری ممنوع گردید و قرار شد که تنها برای کالاهای ضروری ارز فروخته شود.این موضوع باعث شد که بسیاری از بازاریان به دلیل کاهش واردات، کالاهای تولیدی خود را به بازار عرضه کنند و از این بابت سود ببرند.
کدی در این رابطه میگوید: «ایران در راستای جایگزینی واردات و خودکفایی، به دلیل کم شدن واردات، یک دوره رونق و گسترش صنعتی را تجربه کرد. تولید محصولات کارخانههای قند، بافندگی، سیمان و معدن افزایش یافت.» [6] بدین ترتیب بازاریان توانستند از این وضعیت سود مناسبی ببرند و از آن جا که خود را در مسائل مهم اقتصادی سهیم میدیدند، احساس رضایت و غرور نیز داشتند. البته تجلی باشکوهتر وحدت روحانیون و بازاریان را در حادثه 30 تیر 1331 نیز میتوا ن دید.
قیام 30 تیر 1331
در اوایل سال 1331 دولت مصدق در رأس هیأتی برای دفاع از حقوق ملت ایران در دادگاه لاهه حضور یافت. مجلس هفدهم نیز در این دوره گشایش یافت و نیروهای هواخواه غرب، با ترفندها و نیرنگهای گوناگون، درصدد برآمدند تا مانع نخست وزیر شدن مصدق شوند. اما این موضوع مخالفت روحانیون و افکار عمومی را در پی داشت. تحت فشار افکار عمومی مجلس سنا و در صدر آن حسن امامی با نخست وزیری مصدق موافقت کردند و دکتر مصدق با رأی اکثریت اعضای مجلس به نخست وزیری برگزیده شد.
فرمان نخستوزیری مصدق روز 19 تیر صادر شد و وی مأمور تشکیل کابینه گردید. روز 25 تیر 31 مصدق به حضور شاه رفت و درخواست پست وزارت جنگ را نمود. اما شاه با درخواست او مخالفت کرد. بنابراین مصدق نیز از نخست وزیری استعفا داد. انعکاس کناره گیری مصدق از سمت نخست وزیری مخالفتهای گسترده ای را به دنبال داشت .با استعفای مصدق مجلس نیز برای تعیین نخست وزیر جدید وارد عمل شد و احمد قوام با 40 رأی از مجموع 42 رأی نمایندگان به نخست وزیری منصوب گردید. بعد از این انتصاب، در اولین واکنش به این اقدام مجلس، آیت الله کاشانی اعلام کرد که «اگر قوام نرود اعلام جهاد میکنم و خودم کفن پوشیده با ملت در پیکار شرکت مینمایم.»[7]
پس از این موضعگیری«بیشتر مغازهها و بازار تهران به حالت اعتراض تعطیل شد. در ادامه این اعتراض بازارهای آبادان، کرمان، شیراز، تبریز، اصفهان، رشت، قم، کرمانشاه، قزوین نیز به پشتیبانی از مصدق تعطیل شد.» [8] مردم به خیابانها ریختند و خواستار سرنگونی قوام شدند و بسیاری از آنان به دستور شاه کشته و یا زخمی شدند؛ اما در نهایت نتوانستند باعث عقب نشینی مردم شوند. عوامل شاه حتی سعی کردند که با دادن امتیازاتی، آیتالله کاشانی را وادار به سکوت کنند، اما وی در واکنش به این عمل اظهار کرد که: «اگر بی درنگ دکتر مصدق بر سر کار باز نگردد، شخصاً به خیابان رفته و مبارزه مردم را مستقیماً متوجه دربار میکنم.»[9]
سرانجام تلاش مردم نتیجه داد و شاه مجبور گردید که با درخواست دکتر مصدق موافقت نماید و وی علاوه بر نخست وزیری به سمت وزیر جنگ نیز منصوب شود. بیتردید نقش روحانیون و به خصوص آیت الله کاشانی در این قیام بسیار پررنگ بود و میتوان گفت اگر حمایت روحانیون و بازاریون نبودند، این قیام هرگز اتفاق نمیافتاد. اما بعد از این واقعه اتفاقاتی رخ داد که تا حدی باعث نارضایتی روحانیون و بازاریان از مصدق گردید.
اقدامات ضد اسلامی و رویهی استبدادی
پس از پیروزی قیام سی تیر و حمایت همه جانبه آیتالله کاشانی و مردم که باعث انتصاب دکتر مصدق به نخست وزیری گردید، وی به جای تکیه بر نیروهای حامی خود، رویهای استبدادی را در پیش گرفت و درصدد افزایش اختیارات خود برآمد و همین مسئله بنای اختلاف با آیتالله کاشانی را گذاشت. در این رابطه مصدق علاوه بر پست وزارت جنگ، گرفتن لایحه اختیارات ویژه از مجلس به بهانه نداشتن اختیار برای انجام اصلاحات و... را خواستار بود که همگی به نوعی حکایت از تمایل وی به اقتدارطلبی داشت. «یکی از بزرگترین پارادوکس های دولت مصدق این بود که میخواست حکومت ملی را همراه با حفظ دیکتاتوری و یک پارچه کردن مرجع اقتدار دایر نماید.» [10] او همچنین به مسئله جدایی دین از سیاست نیز تمایل داشت. چنان چه هنگامی که درخواست آزادی نواب صفوی که به دستور مصدق به مدت ٢ ماه به زندان افتاده بود، درخواست گردید، پاسخ داده بود «که از نواب تعهد بگیرند که در سیاست دخالت نکند تا دستور دهم همین امروز او را از زندان آزاد کنند. » [11]
مصدق علاوه بر وزارت جنگ، گرفتن اختیارات ویژه از مجلس به بهانه نداشتن اختیار برای انجام اصلاحات را خواستار بود که حکایت از تمایل وی به اقتدارطلبی داشت. «یکی از بزرگترین پارادوکس های دولت مصدق این بود که میخواست حکومت ملی را همراه با حفظ دیکتاتوری و یک پارچه کردن مرجع اقتدار دایر نماید.»
حمایت مصدق از حزب توده
برخی از منتقدان دکتر مصدق اعتقاد دارند که در جریان حوادثی که منجر به قیام 30 تیر شد، حزب توده از دکتر مصدق حمایت کرده بود و همین امر سبب شد تا دولت مصدق در برابر فعالیت غیر قانونی حزب توده سکوت کند و حتی در مواردی نیز به حمایت از این حزب بپردازد. به اعتقاد آنان این وقایع در تضعیف او و در نتیجه وقوع کودتا بیتأثیر نبود، چرا که این موضوع نارضایتی بسیاری از روحانیون و مردم بالأخص بازاریان را به همراه داشت و باعث گردید تا کسانی چون آیت الله کاشانی که زمانی از حامیان اصلی مصدق بودند، از حمایت او دست بردارند.
چنان چه آیت الله کاشانی در یکی از نطقهای خود در راین رابطه فرموده بودند: «دکتر مصدق مجبور شد برای انجام رفراندوم از کمونیستها کمک بگیرد و همین امر موجب سقوط دولت او شد.» [12] حتی در مواردی برخی از آمریکاییها نیز به چنین باوری رسیده بودند. آنها «اعتقاد داشتند کمونیستها در جنبش ناسیونالیستی رخنه کرده و در زیر پوشش ملیگرایی راه را برای تسلط کمونیسم هموار میسازند. حکومت ناسیونالیستی مصدق هم به خاطر میدان دادن به کمونیستها، مورد سوء ظن قرار گرفت و طرح کودتا برای سرنگون ساختن این حکومت در سال 1953 نخستین کودتای سیا در جهان سوم بود.»[13]
بنابراین در پایان و در تحلیلی کوتاه از وقایع مربوط به ملی شدن نفت تا قیام 30 تیر 1331 و نقش مردم به خصوص بازاریان و روحانیون باید گفت که این دو گروه همواره در پیوند با یکدیگر، به حمایت از مصدق و بسیاری از سیاستهای او پرداختند و نقش مهمی را در پیروزی سیاستهای وی داشتند. این دو گروه تا زمانی که مصدق از سیاستهای ملیگرایانه و اسلامی و ضد استبدادی دفاع میکرد، به حمایت از او برخاستند اما زمانی که احساس کردند برخی از اقدامات مصدق از موازین اسلامی فاصله گرفته و یا در برابر برخی اقدامات حزب توده سکوت میکند، با عدم حمایت از او، نارضایتی و مخالفتشان را با اقدامات وی ابراز کردند.(*)
پینوشتها:
[1] عیوضی، محمدرحیم؛ (1382) تئوریهای ساخت قدرت و رژیم پهلوی دوم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص:56
[2] زهیری، علیرضا؛ (1379) عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، تهران، دفتر نشر و پخش معارف، ص:276 و ر،ک: نگاهی به طبقه متوسط در عصر پهلوی دوم، سعیده سلطانی مقدم، برگرفته شده از سایت پژوهشکده باقرالعلوم
[3] صابری، شیدا و شیخ نوری، محمد امیر؛ (1391) «بازار و نهضت ملی شدن صنعت نفت» پژوهشهای تاریخی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، دورهی جدید، سال چهارم، شمارهی سوم، ص:4
[4] همان، ص:5
[5] همان، ص:8
[6]روزنامه دنیای اقتصاد - شماره 1772اقتصاد سیاسی دوره زمامداری مصدق، 1388/01/26
[7] شریفینیا، علی اکبر، سیری در مبارزات آیتالله کاشانی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
[8] مصطفایی، مصطفی، اجماع روحانیت و بازار و نقش آنها در تحولات تاریخ معاصر، کد A137638
[9] روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملی شدن نفت، انتشارات دارالفکر، ص155
[10] نامدار، مظفر؛ (1387) مصدق و دموکراسی به مثابه اراده معطوف به «دیکتاتوری منور»، نشریه 15 خرداد، شماره 16
[11] روحانی، حمید؛ نهضت ملی شدن صنعت نفت و پیامدهای آن، بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی
[12] دهنوی، محمد؛ مجموعهای از مکتوبات، سخنرانیها و پیامهای آیتالله کاشانی، ج 4، ص: 11
[13] باری روبین، (1363) جنگ قدرتها در ایران، ترجمه محمود مشرقی، تهران، چاپ آشتیان، ص:69
منبع:برهان
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.