چرا تجربه برجام بیدارشان نمیکند؟!
برجام مهمتر از آنکه یک توافق حقوقی باشد، یک پدیدار تاریخی است. نگاه تاریخی به برجام نه از سر ذوقزدگی، بلکه به جهت نقشی که در شکلگیری تاریخ یک ملت و البته ملل دیگر دارد، مهم است.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، برجام مهمتر از آنکه یک توافق حقوقی باشد، یک پدیدار تاریخی است. نگاه تاریخی به برجام نه از سر ذوقزدگی، بلکه به جهت نقشی که در شکلگیری تاریخ یک ملت و البته ملل دیگر دارد، مهم است. به بیان دیگر هرچند عدهای روزهای ابتدایی به هر دلیل آن را یک توافق تاریخی میدانستند و غریو شادی سر میدادند، اما دوراندیشان به فراست دریافته بودند برجام هر اندازه بزرگ باشد، چیزی جز تکرار تاریخ نیست! اما آنچه آن را بااهمیتتر میسازد، درسآموزتر بودن آن است.
آنچه در ذات هر تجربهای نهفته است، هزینههایی است که برای درک آن باید پرداخت. همه آن جمله معروف را به یاد داریم که «تجربه آموزگار سختگیری است که اول امتحان میگیرد و سپس درس میدهد.» برای درک برجام هزینههای قابلتوجهی دادهایم که کمارزش نبودهاند. هزینههای مادی و مستقیم این تجربه، دادههای ما بود که در ابتدای این معامله به نشان حسننیت طرف ایرانی بهصورت نقد و پیشپرداخت عرضه شد تا آنکه به امید نسیه امتیازات طرف مقابل امضای طرفین در پای برجام بنشیند.
علاوه بر اینها برجام هزینههای معنوی و غیرمستقیمی داشت که بهمراتب مهمتر از هزینههای مادی و مستقیم آن بود. نزدیک به چهار دهه دست رد بر التماسهای مکرر نظام سلطه برای نشستن پشت میز مذاکره چیز کمی نبود؛ خصوصاً تأثیری که همین ایستادگی بر الگوسازی از استکبارستیزی در سطح جهان مستضعفین داشت. با این حال هر تجربهای هزینه دارد، لاجرم برجام نیز باید تجربه میشد. اما چرا؟ مگر غیر از این است که رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها و مکرراً، بر بینتیجه بودن این مسیر تأکید و تصریح کرده بودند و دوراندیشانی که منافع ملی را مرجح بر همه چیز میدانند نیز در خصوص حرکت در کوچه بنبست هشدار داده بودند؟ همه به یاد داریم که 33 ماه پیش و درست در روزهایی که حتی خبری از توافق ژنو نیز نبود، حضرت آیتالله خامنهای به صراحت فرمودند: «بنده همچنان که گفتم خوشبین نیستم؛ من فکر نمیکنم [از] این مذاکرات آن نتیجهای را که ملت ایران انتظار دارد، بهدست بیاید، لکن تجربهای است و پشتوانه تجربی ملت ایران را افزایش خواهد داد و تقویت خواهد کرد؛ ایرادی ندارد اما لازم است ملت بیدار باشد.»
آن روزها برای جمعی از فعالان جبهه مؤمن انقلابی این سؤال بود که اگر بیفایده یا احتمالاً زیانبار بودن مسیر فعلی را میدانیم، برای چه بدان تن میدهیم. این پرسش زمانی جدیتر شد که به نام برجام، ماشینهای سانتریفوژ جمعآوری شد، قلب رآکتور اراک خارج شد و... اکنون بهمراتب آسانتر و مبسوطتر میتوان این پرسش مهم را پاسخ داد. تجربه آن هدفی بود که این دستاوردهای علمی برای کسب آن هزینه شد.
حال ممکن است پرسیده شود آیا این تجربه تا این حد واجد اهمیت بود تا چنین هزینه گزافی برای آن پرداخت شود؟ پاسخ را باید در دستاوردهای مادی برجام جستوجو کرد. اکنون به اعتراف مسئولان اجرایی و برخی اعضای منصف مذاکرهکننده، رهاورد برجام «تقریباً هیچ» است و کارشناسان و افکار عمومی نیز اثری از آن را بر سر سفره مردم نمیبینند.
مگر غیر از این بود که مذاکره و به تبع آن برجام برای حل مشکلات اقتصادی کشور دنبال شد و حامیان سرسخت آن حتی مشکلاتی همچون آب، ازدواج جوانان و... را منوط به اجرای آن میدانستند. پس در کارنامه یکساله برجام چه دستاوردی برای ملت ایران به چشم میخورد؟
هرچند نتیجه مادی برجام برای ما «تقریباً هیچ» بوده است، اما نمیتوان انکار کرد که رهاوردی معنوی برای ما داشته است و آن «کسب یک تجربه پرهزینه، اما باارزش» است. به پرهزینه بودن آن پیشتر اشاره شد، اما باارزش بودنش از آنرو است که اینبار در یک نمونه برای آزمایش تمام مسیر آنچه به اصطلاح «تعاملگرایی» خوانده میشد و به عنوان راه نجات تجویز میگشت را پیمودیم. در این راه ورزیدهترین چهرههای دیپلماتیکمان را به عرصه آوردیم، برای هموارسازی مسیر مذاکرات، حتی در موارد غیرمرتبط اغماض بسیار کردیم تا به گفته آقایان به اصطلاح چهره امنیتی از کشور و نظام زدوده شود. کلیت نظام بهصورت یکپارچه از مذاکرهکنندگان ایرانی حمایت کرد و حتی برای آرامش بیشتر آنها، منتقدان به صبر و سکوت دعوت شدند.
حتی با آنکه چکشکاری دقیقی روی برجام و ابهامات و جزئیات آن در مجلس انجام پذیرفت، نهایتاً در 20 دقیقه به تصویب رسید. همه این هزینهها ازآنرو بود تا در آینده کسی در اعتبار نتیجه این تجربه «نرمش قهرمانانه» تردید به خود راه ندهد.
اکنون و در یک سالگی برجام بیش از همه چیز «نقض عهد» طرف مقابل و بهخصوص امریکاییها عیان شده است. ما هرچه توانستیم در اثبات صداقت و وفای به عهد خود کوشیدیم و طرف ماقبل نیز همانگونه که انتظار میرفت به سرشت بیوفایی خود، مکر و خدعه ورزید!
برجام، اما همچنان روی کاغذ برجاست و تا زمانی که رسماً از سوی غربیها ملغی نشود، که البته الغای آن دور از انتظار نیز نیست، روی کاغذ خواهد ماند. اما این کاغذ تاریخی شد و در دفتر قطور تجارب تاریخی ملت ایران، برگ مهمی خواهد ماند.
با این حال در صحنه اجرا، چیزی به نام برجام «تقریباً» وجود خارجی ندارد و تنها به زینتالمجالس سخنرانی برخی مقامات اجرایی تبدیل شده که همهروزه از دستاوردهای آن داد سخن دهند اما مردم با واقعیت ماجرا آشنا شدهاند. تنها نکته عجیب و لاینحل آن است که ذوقزدگان سابق و مجاملهکاران فعلی، با اینکه بینتیجه بودن تعاملگرایی و غیرقابلاعتماد بودن سلطهگران ثابت شده است، چرا همچنان مصراً به دنبال تعمیم این مسیر غلط، پرهزینه و بیفایده در میدانی هستند که عرصه اقتدار و عزت ملت ایران است. آیا هزینههای گزافی که برای ناکارآمدی برجام پرداخت شد، برای بیدار شدن و برخورد عقلانی با دشمن کافی نبود که به دنبال معامله کردن امنیت ملی و اقتدار منطقهای ایران اسلامی در ازای «تقریباً هیچها» هستند!
انتهای پیام/