روز سوم؛ اول در حضیض و دوم در مسیر ترقی
روز سوم جشنواره تئاتر رضوی با دو اثری دنبال شد که یکی تکرار مکررات بود و دومی اثری در تلاش برای خلق ساختار روایی. اول در حضیض است و دومی در مسیر ترقی.
باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا» - احسان زیورعالم
روز سوم جشنواره رضوی را باید روز حائل نامید. روزی که دقیقاً منصف تقویم جشنواره است و از قضا میانگینی برای تشخیص آثار حاضر در جشنواره. آثاری که میتوان در انتهای جشنواره درباره کلیتشان، شباهتشان و تقارنها و تقاربهای موجود در ساختارشان به شکل مفصلی صحبت کرد؛ لیکن مستلزم گذشت زمان و رسیدن به نقطه نهایی است. با این وجود، روز سوم میزبان دو نمایش «آلزایمر» به قلم سید علی موسویان و کارگردانی محمد زوار بیریا و نمایش «منظومه» نوشته و کارگردانی علی فرحناک بود.
«آلزایمر» داستان پدر و پسری است که برای مدتی کوتاه در مشهد ساکن شده، پسر درگیر یک کلاهبرداری میلیاردی است و پدر در پی ادای نذر 28 ساله خود. پدر که علی الظاهر مبتلا به بیماری آلزایمر است، از پسر میخواهد او را به زیارت حرم مطهر ببرد و پسر مدام امتناع میکند. در بزنگاهی که دست پسر برای شریک تجاریش رو میشود، پدر از هتل محل سکونتش خارج میشود و در عرض چند ثانیه پسر متحول میشود.
نمایشنامه نوشته توسط موسویان نمونه اثری است کلیشهای و برآمده از یک شابلون. یک داستان معمولی با پایانی همیشگی که با دنبال کردن آثار گروه موسویان و بیریا میتوان آنها را به خوبی شناخت. با نگاهی به کارنامه چند ساله این گروه میتوان به خوبی درک کرد که حضورشان در جشنوارههای مختلف و البته مناسبتی پررنگ بوده است. البته قابل ذکر است که گروه در این سالها موفق به اجرا در سالنهای حرفهای چون سنگلج و قشقایی نیز شدهاند؛ اما اجرا در چند جشنواره - مقاومت، خمسه، آینی و سنتی، فتح خرمشهر و رضوی - در طی یک سال ذهن را بدین سمت میبرد که آیا میتوان چنین دست گروه هنری پر باشد که در عرض تنها چند هفته به اثری مناسب با آن جشنواره رسید. جواب دوپهلو است و نتیجه نهایی همان شابلونی است که گروه به خوبی آن را کشف کرده است.
در نتیجه با اثری مواجهیم که هیچ چیزی برای عرضه کردن ندارد. از یک سو، پسری که پدرش اهمیت نمیدهد و پول را مزه مزه میکند، بدون هیچ رویداد و کنشی و در سوی دیگر، پدری که تنها خواستهاش رفتن به حرم است و کل نمایش را به نقطهای زل زده است. در این میان پرسنل هتلی از مازندران داریم که بود و نبودش تاثیری بر کلیت درام ندارد و تنها محلی است برای شوخی و مطایبه. در کل اثر چیزی حدود سه دقیقه نمایش است و الباقی کش دادنهای بیهوده.
اما «منظومه» کار علی فرحناک وضعیت دیگری دارد. نمایش متشکل از سه اپیزود است که به شکل تو در تو به یکدیگر مرتبط میشوند. داستان نخست نذری مرد و زنی خوزستانی است که برای ادایش به قم سفر کردهاند. داستان دوم، راننده و مسافری را روایت میکند که یکی برآمده از لطف حرم است و دیگری نومید از این لطف و داستان سوم، نقل مردی است مشهدی که پشیمان از گناه خود، مجاور حرم میشود. در این میان گروهی از فرشتگان نیز در نقش راوی، میان داستانها ربط و وصل ایجاد میکند.
نمایشنامه «منظومه» در پی خلق یک ساختار است و این ساختار تو در تو تلاشش گره زدن میان داستانهاست. در نهایت نیز داستانها در صحنه نهایی یکی میشود که تمام شخصیتها برای صرف ناهار حرم دور هم جمع میشوند و البته همگی به مراد دل خود میرسند. خوزستانیها صاح فرزند میشوند، مرد مشهدی شاغل و زن ترک آسوده.
نکته مهم دیگر نمایش تلاش نویسنده برای به نمایش درآوردن امر ماورا الطبیعی در قالب ملموس است. او دو فرشته را در قالب مدلها و مانکنها ارائه میکند. شاید در وهله نخست به مذاق برخی خوش نیاید؛ ولی با پیش فرض این مساله که اتاق مانیتورینگ فرشتهها از تجهیزات روز دنیا بهرهمند است، پس آن تیپ و قیافه نیز باورپذیر میشود.
برگ برنده نمایش در دو چیز است، نخست بازی بازیگرانش که دامنه وسیعی از جغرافیای ایران را پوشش دادهاند - از خوزستان تا گیلان - و دوم تحرک صحنه که مدام از شکلی به شکل دیگر در میآید تا معرف صحنههای متکثر اثر باشد؛ اما اثر در همین نقطه دچار شکست میشود. دو فرشته که گاهی در نقش کارگران صحنه ظاهر میشوند و پودسها و وسایل را جابهجا میکند، مدام به اثر سکته وارد میکنندو ریتم و ضرباهنگ شکل گرفته از نفس میافتد. البته کارگردان ابزار لازم برای کنترل این وضعیت را داشت و از قضا این ابزار در دل اثر جاری و ساری است.
در صحنه نهایی، زمانی که فرشتگان مشغول چیدمان سفرهخانه حرم هستند، آن دو به نقل داستانی مشغولند. حال تصور کنید در کل اثر این رویه دنبال میشد و میان صحنهها بیرمق به نقل داستانکها و دیالوگهای ساده تبدیل میشد. دیگر نمایش از نفس نمیافتاد. با این حال نمایش علی فرحناک در اجرا سروگردنی فراتر از رقیب آن روزش بود.
انتهای پیام/