لانتوری پرداختی گلدرشت از یک باند تبهکاری
«لانتوری» فیلمِ زمانه خویش است، فیلمی بر آمده از روح زمانه. فیلمی که به دلیلِ وجودنشانه های روز سیاسی اجتماعی این دوران و پرداختی گاه شعاری احتمالاً فیلمی کالت(جاودانه و ماندگار در تاریخ سینما) نخواهد شد، قضاوت با تاریخ.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، «لانتوری» اثری قابل تامل و نمایشگرِ جامعهای است آکنده از خشونت ،فقر و اختلاف طبقاتی با فرم و روایت مدرن کارگردان در تلفیقِ چند داستان مجزا با داستانِ محوری (ماجرای اسیدپاشی ).
فیلم نخست به سبک مستندهای اجتماعی ، مصاحبههای رو به دوربین نمایندههای اقشارِ مختلف جامعه را به قضاوت می گذارد .
از وکیل و جامعهشناس گرفته تا دانشجو و میوهفروشی که هر کدام پاسخی برای دیگریاند و روندی دیالکتیک وار در طول فیلم ایجاد می کنند، هر چند با پرداختی شعارگونه. اعضای گروه لانتوری ( باران ، بهرام و ملک) در قالب مصاحبههایی با دوربینهای امنیتی زندان ، پیدایشِ گروه تبهکاریشان را با فلاش بکهایی از اعمالِ مجرمانه و خشن روایت میکنند. البته در این مصاحبهها ، پاشا(نوید محمدزاده) حضور ندارد که در ادامه پی میبریم داستان اصلی از آن اوست.
در واقع نقطه عطف اصلی فیلم «لانتوری»زمانی است که پاشا ، مریم قهرمان اصلی فیلم (با بازی مریم پالیزبان) را طی اتفاقی میبیند و دلباخته او میشود . اما چون از طرف وی پاسخ مثبت نمی گیرد به اسیدپاشی اقدام می کند. مریم دختری است مصلح اجتماعی ، دغدغهمند ، انساندوست و کوشا که تمام تلاشش گرفتن رضایت از خانواده مقتولان برای جلوگیری از اعدام و قصاص قاتلانِ جوان است .وی در مواجهه با اسیدپاشی بر خلاف دغدغههای اولیه خود در فصل های ابتدایی فیلم تصمیم به اجرای حکم قصاص برای پاشا میگیرد .
«لانتوری» در این فصل با تعلیق و تصویرکردنِ دقیقترین جزئیات اجرای حکم قصاص ، پاشا را تا نقطه انتهایی اجرای حکم میبرد و در آخر مریم او را میبخشد و باز همان رونددغدغههای اولیهاش رادر فصل های نخستِ فیلم در پیش میگیرد اما این بار با باوری قلبی.
آن جا که در نمای پایانی فیلم میگوید : «میخوام پا شم ، میخوام زندگی کنم ، حالا دیگه راحت میتونم برم رضایت بگیرم.» وجود نشانه های سیاسی اجتماعی روز جامعه در فیلم به اندازهای است که گمان میرود با فیلمی تاریخ مصرفدار مواجه ایم.
نشانه هایی مثل تحریمهای اقتصادی و تعطیلی کارخانهها و بیکاری تا شوخی با قیمتِ گوجه فرنگی توسطِ میوهفروش(نادر فلاح) که نماینده تفکرِ گروهی از اقشار جامعه است.اما در کلیّت «لانتوری »با پرداخت و اجرای گاه گلدرشت و شعاریاش زاییده زمانه سیاستزده ماست. واکنش کارگردانی که بدون تقلید از موج فیلم های سینمایی رایج ، به جامعهای پر از خشونت و تبعیض پرداخته است.«لانتوری» در تصویر کردن ایده و داستانِ اصلیاش - فاجعه اسیدپاشی- به شدت بی پرده و عریان است و زهرِ آن را با تلخی و تاثیرگذاری بسیار به صورتِ مخاطب میپاشد.
فیلم با ریتمی تند و جاندار ، در ساختار و فرمِ بصری نزدیک به سینمای مدرنِ آمریکاست، سیاقی مستندگونه با دوربینی ناآرام و مضطرب که در فیلمهای قبلی درمیشیان هم دیده می شد اما در برخی تمهیدات دچار بی منطقی شده است . استفاده از عکس/پلانهای رگباری با صدای شاتر های دوربین عکاسی دربعضی موارد افراط شده و کارکرد منطقی خود را از دست داده است. «لانتوری» جدا از مضمونِ خاص و پرداختِ شعارگونه اش که تمهیدی عامدانه از سوی فیلمساز جوان است ، با همه کاستیهایش در دیگر زمینههای فنی در راستای تاثیرگذاری منطقی عمل کرده است، موسیقی تاثیرگذارِ کیهان کلهر، بازی قابل قبول نوید محمد زاده و مریم پالیزبان (حتی با در نظر گرفتنِ اینکه بازیگرِ مناسبی برای ایفای نقشِ کاریزماتیکِ مریم نیست!» و فیلم برداری اشکان اشکانی با این که گاهی جلوههای متظاهرانه دارد اما در خدمت فرم فیلم است و نمیتوان از کار درخشانِ او نگفت. به نظر رضا درمیشیان در حالِ تثبیتِ سیاقِ مخصوص به خود در طولِ کارنامه نه چندان پربارش به لحاظ کمی ، است و باید به انتظار تماشای اثری دیگر از او نشست کارگردانی که نگاهی متفاوت و مدرن به سینما دارد.
منبع: خراسان
انتهای پیام/