نقش دوگانه پاکستان در روند صلح افغانستان؛ حکمتیار به جای طالبان
علیرغم اینکه انتظار میرود پاکستان در روند صلح دولت افغانستان همکاری کند اما تاکنون این کشور بدلیل فشارهای منطقهای و بینالمللی، نقش دوگانهای را ایفا کرده است و بجای کشاندن طالبان پای میز مذاکره، از مذاکرات صلح حکمتیار با دولت کابل حمایت میکند.
به گزارش دفتر منطقهای خبرگزاری تسنیم، پاکستان یکی از مؤلفههای اصلی در جنگ و صلح، ثبات و بیثباتی افغانستان است. در تمام تحولات سیاسی چند دههی اخیر، پاکستان بازیگر اول در سیاست افغانستان بوده و ارتش و سیاستمداران این کشور به گونهای مستقیم و غیرمستقیم در بازیهای سیاسی افغانستان نقش داشتهاند.
این کشور در زمان جهاد به علت دخالتهای فراوان و در دست داشتن اهرمها و کانالهای فشار و حمایت از مجاهدین، به طرفِ اصلیِ شوروی سابق در مذاکرات بینالمللی تبدیل شده بود.
اکثر جریانهای مجاهدین و سران آنها در پاکستان دفتر و پایگاه داشتند و از طریق اسلامآباد تغذیه و تجهیز میشدند. پس از آن در زمان پیروزی مجاهدین و جنگهای داخلی نیز پاکستان به عنوان یکی از بازیگران اصلی در افغانستان بود و در جهتدهی معادلات سیاسی و در جنگ و صلح نقش اصلی را بر عهده داشت.
نقشی را که پاکستان در جریان جهاد علیه شورویها داشت، در زمان پیروزی مجاهدین و جنگهای داخلی نیز کماکان حفظ کرد.
در زمان رژیم طالبان، این نقش پررنگتر از هر زمان دیگری شد. اگر در زمان جهاد مردم افغانستان علیه شوروی، تعدادی مستشار نظامی پاکستان برای هماهنگی و مدیریت جنگ در افغانستان حضور داشتند، در زمان طالبان، عملاً سربازان و افسران نظامی پاکستان در قالب سپاه طالبان و گروههای متحد با آن وارد افغانستان شدند و بدین ترتیب اساساً پاکستان به یکی از طرفهای اصلی منازعه افغانستان بدل شد.
در آن زمان پاکستان و امارات متحده عربی تنها کشورهایی بودند که طالبان را به عنوان یک دولت به رسمیت شناخته بودند و عملاً از آن حمایت مالی، تسلیحاتی و سیاسی میکردند. از سال 2001 به بعد و با ایجاد فصل جدید سیاسی در افغانستان، این کشور با این که در قامت یکی از متحدان اصلی منطقهای آمریکا در مبارزه با تروریسم عرض اندام نمود، اما هیچگاه رابطه خود را با اشخاص و کانالهای این گروه قطع نکرد و عواملی را که قبل از آن معادله جنگ و صلح افغانستان را مدیریت میکردند، همچنان حفظ نمود.
پس از خروج نیروهای خارجی و آغاز مذاکرات صلح در افغانستان، بار دیگر پاکستان نقش دوگانه خود را در این کشور به صورت برجستهای پیگیری کرد؛ از یکسو در سیاستهای اعلانی خود مذاکرات صلح با طالبان را دنبال کرد و در این مسیر به تناوب، بانی برگزاری نشستهای چندجانبه با کشورهای مختلف شد و از سوی دیگر در سیاست های اعمالی خود از آنجا که منافعاش را در ایجاد ناامنی در افغانستان و عدم همسویی کابل و دهلینو میداند، با مانع تراشی، از روند تحقق صلح طالبان با دولت کابل جلوگیری کرده است.
اکنون نیز که انتظار میرود پاکستان در روند مصالحه دولت افغانستان همکاری کند، این کشور همچنان نقش دوگانه خود را حفظ کرده است و به جای کشاندن طالبان به پای میز مذاکره، از مذاکرات صلح حکمتیار با دولت کابل حمایت میکند.
نکته قابل تأمل اینکه پاکستان این بار نه از موضع قدرت بلکه به دلیل فشارهای منطقهای و بینالمللی، حکمتیار را دستاویز و وجهالمصالحهای برای برون رفت از چنین فشارهایی قرار داده است. حقیقت این است که پاکستان همواره میخواهد از کارت طالبان در افغانستان استفاده نماید. این کشور هرگز راضی نخواهد شد که کارتهای برندهاش را در معادلات سیاسی افغانستان و منطقه از دست بدهد، اما اکنون تحت شرایط موجود ناگزیر به مانور دادن با کارت حکمتیار شده است.
دلایل ایفای نقش دوگانه پاکستان در مورد صلح حکمتیار به جای طالبان را میتوان در موارد زیر دنبال کرد:
مورد اول: به نظر میرسد که افزایش فشار غربیها به ویژه حکومت آمریکا بر پاکستان باعث شده است که این کشور حزب اسلامی را ترغیب به مذاکره با دولت کابل نماید. طبق اعلام رسانههای گروهی، کمک سیصد میلیون دلاری آمریکا به پاکستان به حالت تعلیق درآمده و چندان دور از ذهن نخواهد بود که پس از این فشارهای بیشتری بر حکومت پاکستان اعمال شود.
مورد دوم: در معرض اتهام قرارگرفتن پاکستان در جریان عملیات تروریستی در هند است که بار دیگر نام سازمان اطلاعاتی پاکستان را بر سر زبانها انداخت و به همین نسبت فشارهای منطقه ای به ویژه از جانب هند بر پاکستان افزایش یافت.
مورد سوم: به پیشنهاد میزبانی چین برای مذاکرات صلح طالبان و دولت کابل اشاره دارد. چین برای جلوگیری از گسترش فعالیتهای شبهنظامیان و ناامنی در مرزهای کشورش خواستار برگزاری مذاکرات صلح شده تاجایی که در ماههای اخیر پکن به صورت آشکار پیشنهاد میزبانی مذاکرات صلح طالبان و دولت افغانستان را مطرح کرده است، امری که چندان به مذاق پاکستان خوش نیامد.
علت عمده و تأثیرگزار دیگری که نمیتوان از آن غافل شد، کاهش نفوذ پاکستان بر طالبان افغانستان است. امری که زمزمههای آن پس از ایجاد دفتر قطر و مذاکره مستقیم طالبان با آمریکا شنیده شد و پس از آن نیز به تناوب در موضوعات مختلف دنبال شد.
با توجه به موارد اشاره شده میتوان گفت که تلاش پاکستان در کشاندن گلبدین حکمتیار پای میز مذاکره با دولت کابل، نه تنها کمکی به روند صلح در افغانستان نمیکند بلکه حتی از فشارهای بینالمللی و منطقهای بر پاکستان نیز نمیکاهد و به تعبیری پاکستان آب در هاون میکوبد؛ زیرا از یک سو توافقنامهای که میان حزب اسلامی حکمتیار و دولت کابل امضا شده است یک توافقنامه غیرعادلانه است و از سوی دیگر حزب اسلامی جایگاه سیاسی مناسب در جامعه افغانستان ندارد و شاید نتواند در آینده نیز نقش و جایگاهی مهمی در روند صلح داشته باشد.
انتهای پیام/.