ماجرای شهادت علی اصغر(ع) به روایت رهبر معظم انقلاب + فیلم
گمان مىکنم علت اصلى بردن علىاصغر (ع) به وسیله سیدالشهداء به مقابل لشگر دشمن که امید بسیار ضعیفى بود که اینها دلشان (این مردم وحشى) بسوزد و آب بدهند این بود که امام حسین (ع) چارهای دیگرى نداشت، کار دیگرى نمىتوانست بکند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا»، به گفته تمام مورخین در روز دهم محرم سال 61 هـ.ق، در سرزمین کربلا، آن زمان که جنگ امام حسین (ع) با دشمنانش (سپاه کوفه و بنیامیه) در مرحله حساسی رسید و تمام یاران و اصحاب و مردان خانوادهاش به شهادت رسیدند و در خیمهها جز کودکان و زنان، کسی نمانده بود، آن حضرت به طرف خیمهاش آمد، صدای کودک شیرخوارهاش را شنید که بیتابی میکرد، او را از خواهرش زینب گرفت و به سوی سپاه دشمن آمد و گفت: «اگر مردان را گناهی هست، گناه کودکان چیست؟ آیا نمیبینید چگونه از تشنگی در خطر مرگ قرار گرفته است»؟
امام باقر(ع) در حدیثی درباره شهادت حضرت علی اصغر (ع) پس از اثابت تیر سه شعبه به گلوی این طفل میفرمایند: «انه لم تقع من ذالک الدم قطرة الی الارض»؛ قطرهای از آن خون بر زمین ریخته نشد، پس از آن، امام حسین (ع) با شمشیر خود حفره کوچکی در زمین کند و جسد طفل کوچکش را در آن دفن کرد و به میدان برگشت. طبق صحیح ترین و بیشترین روایات، این طفل در هنگام شهادت، 6 ماه بیشتر نداشت.
امام مهدی (عج) در زیارت ناحیه مقدسه، خطاب به این طفل شهید چنین سلام میکنند:
«السلام علی عبدالله بن الحسین، الطفل الرضیع، المرمی الصریع، المتثحط دما، المصعد دمه فی السماء، المذبوح بالسهم فی حجر ابیه، لعن الله رامیه حرمله بن کاهل الاسدی و ذویه»؛ سلام بر عبدالله فرزند حسین (ع) کودک شیرخوار، تیرخورده بر زمین افتاده و به خون غلطیده، کسی که خونش در آسمان بالا رفته و در آغوش پدر با تیر، سرش بریده شد، خداوند تیرانداز به او، حرمله و دو یارش را لعنت کند.» (دائره المعارف طهور)
متن بیانات رهبر معظم انقلاب که در این فیلم میبینید به شرح ذیل است:
یک روزى 2، 3 ساعت برق خانه شما در تابستان قطع بشود پدر و مادر ناراحت از گرمازدگى خودشان نیستند، زن و مرد خانه ناراحت از کلافه شدن و عرق ریختن خودشان نیستند، اما مادر خانه وقتى نگاه مىکند مىبیند این بچه قنداقىاش، این بچه شیرىاش از گرما خوابش نمىبرد، طاقت نمىآورد، آرام نمىگیرد جگر او آتش مىگیرد، حالا شما در عصر عاشورا ببینید در خیمههاى سیدالشهداء(ع) با آن گرما، با آن عطش و با آن تشنگى چه مىگذشت، به خاطر همین بچه کوچک، بعضىها بودند شاید بیش از یک شبانهروز بود در آن گرما آب ننوشیده بودند، یقیناً اینها به فکر خودشان نبودند، وقتى علىاصغر (ع) را مىدیدند، گمان مىکنم علت اصلى بردن علىاصغر (ع) به وسیله سیدالشهداء به مقابل لشگر دشمن که امید بسیار ضعیفى بود که اینها دلشان (این مردم وحشى) بسوزد و آب بدهند این بود که امام حسین (ع) چارهای دیگرى نداشت، کار دیگرى نمىتوانست بکند وقتى طرف خیمهها رفت، دید غوغا و هیاهو در خیمهها همه را فرا گرفته و این بچه کوچک عطشش، گرسنگىاش، ناراحتىاش، همه را تحتتأثیر قرار داده است، حسین بن على (ع) مجبور شد این بچه را در آغوش بگیرد، اگر چه احتمال خیلى ضعیفى بود که آب به او داده بشود، البته اگر مىخواستند آب بدهند مىتوانستند یک بچه شش ماهه مگر به چه قدر آب رفع عطشش مىشود، اگر به قدر نصف استکان آب به امام حسین (ع) مىدادند رفع عطش على اصغر (ع) مىشد، با وجود این امید ضعیف حسین بن على (ع) این بچه را در آغوش گرفت و برد، او را روى دست بلند کرد و به همه نشان داد، حالت خود این بچه تأثرانگیز بود و هر دلى را هر دل سنگى را یقیناً به ترحم وادار مىکرد، حضرت مخصوصاً استرحام کردند، این حرف درست است که «ان لم ترحمونى فرحموا هذا الطفل الرضیع» یعنى به این بچه کوچکرحم کنید، یک پدر براى بچه کوچک در این مواقع اضطرارى این کار را مىکند، آن نفس ابىّ حسین بن على (ع) اجازه مىدهد به او که براى حفظ جان این بچه یک مقدارى آب از آنها بگیرند از آنها طلب بکنند، در همین حالى که حسین بن على لابد با یک حال بحرانى، با یک هیجان، با یک ناراحتى این بچه را روى دست بلند کرده دارد حرف مىزند، یک وقت چیز عجیبى را احساس کرد و دید این بچهاى که از گرسنگى و تشنگى بىحس و حال افتاده بود و سر خودش را نمىتوانست نگه دارد، گردنش یک طرف کج شده بود، آنچنان این بچه روى دست پدر دست و پا مىزند، همینطور که نگاه کرد دید خون از گلوى على اصغر (ع) سرازیر شده است. «على لعنة اللَّه على القوم الظالمین».
در ادامه میتوانید فیلم بیانات رهبر معظم انقلاب را مشاهده کنید:
انتهای پیام/