ذکر مصیبت شهادت علیاکبر(ع) از زبان رهبر معظم انقلاب + فیلم
حضرت علی اکبر(ع) از پدر اجازه گرفت که بجنگد، امام(ع) چون فرزند خودش بود، فرمود برو، نگاه نومیدانهاى به این جوان کرد که به میدان مىرود و دیگر برنخواهد گشت و شروع به اشک ریختن کرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا»، حضرت علی اکبر(ع) با شهامت و از جانگذشتگی بینظیری مبارزه کرد، وقتی خدمت پدر بزرگوارش آمد گفت پدر جان «العطش»،تشنگی دارد مرا میکشد، سنگینی این اسلحه مرا خیلی خسته کرده است، یک ذره آب اگر به کام من برسد، نیرو میگیرم و باز حمله میکنم، این سخن جان اباعبدالله را آتش میزند، میگوید پسر جان! ببین دهان من از دهان تو خشکتر است، ولی من به تو وعده میدهم که از دست جدت پیغمبر آب خواهی نوشید، صحنه بسیار سخت و سنگینی بود، درک لحظهای حس و حال امام حسین(ع) در آن موقعیت ممکن نیست، اما این صحنه باید واقع می شد.
مردی است به نام «حمید بن مسلم» که به اصطلاح راوی حدیث است، مثل یک خبرنگار در صحرای کربلا بوده است، البته در جنگ شرکت نداشته ولی اغلب قضایا را او نقل کرده است، میگوید: کنار مردی بودم، وقتی علی اکبر(ع) حمله میکرد همه از جلوی او فرار میکردند. او ناراحت شد، خودش هم مرد شجاعی بود، گفت قسم میخورم اگر این جوان از نزدیک من عبور بکند، داغش را به دل پدرش خواهم گذاشت، من به او گفتم تو چکار داری، بگذار بالاخره او را خواهند کشت، گفت خیر، علی اکبر(ع) که آمد از نزدیک او بگذرد، این مرد او را غافلگیر کرد و با نیزه محکمی آنچنان به علی اکبر(ع) زد که دیگر آن توان از او گرفته شد به طوری که دستهایش را به گردن اسب انداخت، چون خودش نمیتوانست تعادل خود را حفظ کند.
در اینجا فریاد کشید: «یا ابتاه هذه اجدی رسول الله» (بحارالانوار ج 45 ص 44، مقتلالحسین خوارزمی ج 2 ص 31، مقتلالحسین مقرم ص 324، مقتلالعواصم ص 95)، پدر جان! الان جدم را به چشم دل میبینم و شربت آب مینوشم، اسب، دشمن در میان لشکر اسب حضرت علی اکبر(ع) را برد، اسبی که در واقع دیگر اسب سواری نداشت، در میان مردم رفت، اینجا است که جمله عجیبی را نوشتهاند، «فاحتمله الفرس الی عسکر الاعداء فقطعوه بسیوفهم اربا اربا»، اسب پیکر حضرت علی اکبر(ع) را به طرف لشگر دشمن برد، پس دشمنان پیکر آن حضرت را قطعه قطعه کردند. (مقتلالحسین مقرم ص 324، مقتلالعواصم ص 95، بحارالانوار ج 45 ص 44، مقتلالحسین خوارزمی ج 2 ص 31، این عبارت با مضامین مختلف در اعلامالوری ص 242، فی رحاب ائمه اهلالبیت ج 3 ص 127، الکامل فی التاریخ ج 4 ص 74، مناقب ابن شهر آشوب ص 109، اللهوف ص 48، ارشاد شیخ مفید ص 239 نقل شده است. (مرتضی مطهری- حماسه حسینی 1- ص 234-231)
متن بیانات رهبر معظم انقلاب را که در این فیلم میبینید، به شرح ذیل است:
این جوان پیش پدر آمد، اولاً على اکبر را هجده ساله تا بیست و پنجساله نوشتهاند؛ یعنى حداقل هجده سال و حداکثر بیست و پنج سال، مىگوید: «خرج على بن الحسین»؛ على بن الحسین براى جنگیدن، از خیمهگاه امام حسین(ع) خارج شد، باز در اینجا راوى مىگوید: «و کان من اصبح الناس خلقاً»؛ این جوان، جزو زیباترین جوانان عالم بود؛ زیبا، رشید، شجاع، «فاستأذن اباه فى القتال» از پدر اجازه گرفت که بجنگد، «فأذن له»؛ حضرت بدون ملاحظه اذن داد، در مورد «قاسم بن الحسن»، حضرت اول اذن نمىداد و بعد مقدارى التماس کرد، تا حضرت اذن داد؛ اما «على بن الحسین» که آمد، چون فرزند خودش است، تا اذن خواست، حضرت فرمود که برو، «ثم نظر الیه نظر یائس منه»؛ نگاه نومیدانهاى به این جوان کرد که به میدان مىرود و دیگر برنخواهد گشت. «و ارخى عینه و بکى»؛ چشمش را رها کرد و شروع به اشک ریختن کرد، یکى از خصوصیات عاطفى دنیاى اسلام همین است؛ اشک ریختن در حوادث و پدیدههاى عاطفى، شما در قضایا زیاد مىبینید که حضرت گریه کرد، این گریه، گریه جزع نیست، این همان شدت عاطفه است، چون اسلام این عاطفه را در فرد رشد مىدهد، حضرت شروع کرد به گریهکردن، بعد این جمله را فرمود که همه شنیدهاید: «اللهم اشهد»، خدایا خودت گواه باش، «فقد برز الیهم غلام»؛ جوانى به سمت اینها براى جنگ رفته است که «اشبه الناس خُلقاً و خَلقاً و منطقاً برسولک».
یک نکته در اینجا هست که من به شما عرض کنم، ببینید؛ امام حسین(ع) در دوران کودکى، محبوب پیامبر بود، خود او هم پیامبر را بىنهایت دوست مىداشت، حضرت 6 یا 7 ساله بود که پیامبر از دنیا رفت، چهره پیامبر به صورت خاطره بىزوالى در ذهن امام حسین(ع) مانده است و عشق به پیامبر در دل او هست، بعد خداى متعال، على اکبر(ع) را به امام حسین(ع) مىدهد، وقتى این جوان کمى بزرگ مىشود یا به حد بلوغ مىرسد، حضرت مىبیند که چهره، درست چهره پیامبر است؛ همان قیافهاى که اینقدر به او علاقه داشت و اینقدر عاشق او بود، حالا این به جد خودش شبیه شده است، حرف مىزند، صدا شبیه صداى پیامبر است، اخلاق، شبیه اخلاق پیامبر است، همان بزرگوارى، همان کرم و همان شرف.
بعد اینگونه مىفرماید: «کنا اذا اشتقنا الى نبیک نظرنا الیه»؛ هر وقت که دلمان براى پیامبر تنگ مىشد، به این جوان نگاه مىکردیم؛ اما این جوان هم به میدان رفت، «فصاح و قال یابن سعد قطع اللَه رحمک کما قطعت رحمى»، بعد نقل مىکند که حضرت به میدان رفت و جنگ بسیار شجاعانهاى کرد و عده زیادى از افراد دشمن را تار و مار کرد؛ بعد برگشت و گفت تشنهام، دوباره به طرف میدان رفت، وقتى که اظهار عطش کرد، حضرت به او فرمودند: عزیزم! یک مقدار دیگر بجنگ؛ طولى نخواهد کشید که از دست جدت پیامبر سیراب خواهى شد، وقتى امام حسین(ع) این جمله را به على اکبر(ع) فرمود، على اکبر(ع) در آن لحظه آخر، صدایش بلند شد و عرض کرد: «یا ابتا علیک السلام»؛ پدرم! خداحافظ، «هذا جدى رسولاللَه یقرئک السلام»؛ این جدم پیامبر است که به تو سلام مىفرستد «و یقول عجل القدوم علینا»؛ مىگوید بیا به سمت ما.
در ادامه میتوانید فیلم بیانات رهبر معظم انقلاب را مشاهده کنید:
انتهای پیام/