بچه ناف «طهرونم»
جاهل بودند و لوطی، هم تیزکی میکشیدند، هم محرم ناموس مردم «پاشنه کفششونو میخوابوندن،کتشونو مینداختن رو شونهشون» مشخصههای بچه ناف «طهرون»، حال آنها را در کدام محلهها میتوان پیدا کرد؟دیگر کلماتی چون «شنفتم - شابدولعظیم - طیاره» را نمیشنوی، اما...
خبرگزاری تسنیم/ علی رمضانپور
.... «من بچه طهرونم، بچه سنگلج، محلهای که بهش میگفتن محل باجی مالوها یا کوچه روغنیها» شرح و حال و معرفی یکی از اهالی قدیمی ناف «طهرون» که در معرف خودش میگوید: «آدمای طهرون یه لوطی گری، یه مشتی گری داشتن، یه چیزی سرشون میشد» ... وجه تمایز سخنش هم به این جمله معروف ختم میشود «من بچه ناف طهرونم».
بچه ناف تهران بودن که زمانی برای خود لقب و معرف فخر و جایگاهی در پایتخت بود، فرهنگ کوچه و بازاری و 100 ساله ای است که امروزه دیگر به خاطره ای از نسل قدیم تهران مبدل شده است، زیرا از جمعیت 15 هزار نفری زمان آغامحمدخان که در روز یکشنبه اول فروردین مصادف با یازدهم جمادی الثانی سال 1200 هجری قمری؛ تهران را دارالخلافه و به روایتی پایتخت عنوان کرد، با تهرانی با جمعیت 8 تا 14 میلیون ( تفاوت جمعیت در روز و شب) دیگر نمیتوان بچه ناف «طهرون» پیدا کرد، اما این لقب با خود فرهنگی را به یادگار گذاشت و آن سفرهداری و لوطی منشی است.
پیرمرد همچنان با همان لهجه «طهرونی» قدیم ادامه میدهد ... «رو زمین میخوابیدیم، آبگوشتو میذاشتیم وسط میخوردیم، و همونجا هم میخوابیدیم» ... نه تنها امروز دیگر بچههای ناف تهران نمیتوانی پیدا کنی، همان قدر هم این زبان جاهلی و خاص طهران قدیم هم در حال فراموشی است.
هر شهر و دیاری در ایران فرهنگ خاص خودش را دارد، و حال چرا «بچه ناف طهرون» اینهمه مهم شد، از دوران قدیم هر شهری که پایتخت به حساب میآمد، مردم آن شهر برای خود جایگاه ویژه ای قائل بودند، مانند پایتختهای قدیم ایران همچون قزوین، اصفهان، همدان و ... حال پس از اینکه شاهان قجر از 230 سال پیش پایتختی ایران را به نام تهران ثبت کردند، جایگاه مردم این شهر نیز ارتقاء یافت و محلههای قدیم این شهری که زمانی 700 سال روستا بود برای خود شأن و منزلتی پیدا کرد.
تهران قدیم از چهار محله تشکیل شده بود، به نامهای سنگلج، اودلاجان (عودلاجان)، بازار و چالهمیدان. در زمان ناصرالدینشاه قاجار چندین محله تازه در تهران ساخته شد به نامهای ارگ، چاله حصار، خانی آباد، قناتآباد، پاچنار، پامنار، گار ماشین، گود زنبورکخانه، صابونپزخانه، گود عربها و دروازه قزوین، حال از زمان پهلوی اول به دلیل مهاجرت و گسترش شهرنشینی محلههای در کنار محلههای تهران قدیم بنا شد و از این مقطع زمانی بود که وجه تمایز مردم اصیل تهران با مردم مهاجر با لقب «من بچه ناف طهرونم» متمایز شد.
شروع این القاب نیز بیشتر از طرف جاهلها و لوطیها باب شد، طوریکه پیرمرد «بچه ناف طهرون» در وصف نسل خود میگوید: «بعضیها واقعاً جاهل بودن، ولی بعضیها هم ادای جاهلا را درمیآوردند - پاشنه کفششونو میخوابوندن، کتشونو مینداختن رو شونه شون، عربده میکشیدن - تیزکی میکشیدن و از این کارا دیگه ... ولی همین آدمها، کسایی بودن که مردم ناموسشونو بهشون میسپردن و طرف چند ماه میرفت زیارت».
حال آنکه اگر بخواهید ردی از بچههای ناف «طهرون» را پیدا کنید باید با فرهنگ و یادگاریهایشان ملموس و ارتباط برقرار کنید، حال پاتوق این بچهها کجاست؟ تهرانی که از قرن سوم هجری در تواریخ از آن یاد شده است و قدیمیترین منبعی که از طهران نام برده است، فارسنامه ابن بلخی نام دارد، در این کتاب به نیکی از «انار طهران» یاد شده است.
تهرانی که از قراء «ری» بود، پناهگاه خوبی برای دولتمردان نیز به حساب میآمد، بطوریکه در زمان شاه تهماسب صفوی در تهران بناهای تازه و کاروانسراها و برجهای مستحکمی بنا شد و نخستین بناهای رسمی در طهران قدیم در سال 971 هجری قمری با ایجاد 114 برج (به تعداد سورههای قرآن) در تهران ساخته شد و زیر هر برج یکی از سورههای قرآن را دفن کردند.
حصاری هم که دور تهران کشیده شد که 6 هزار قدم طول داشت و برای ساختمان آن و برجهایش از دو منطقه بزرگ خاکبرداری کردند که بعدها یکی از این دو محل به «چاله میدان» و دیگری به «چاله حصار» معروف شد. حال باید بچههای ناف طهرون را در این محلات که دقیقاً وسط تهران به حساب میآید پیدا کرد.
حال این محلهها دیگر وجود دارند، برای پیدا کردن این محلهها و قدم زدن در گذر تاریخ باید گورستانهای معروف طهران قدیم را براساس 4 امامزاده معروف تهران نشان کرد، امامزاده یحیی در شمال شهر طهران قدیم، امامزاده زید در شمال غرب طهران قدیم، سیدناصرالدین در جنوب غرب و سید اسماعیل در جنوب شرقی طهران قدیم که با وصل این 4 نقطه که خلاصه میشود در بازار قدیم و سرپوشیده تهران شامل خیابان مولوی، مصطفی خمینی، سنگلج و عودلاجان.
امروز وقتی از کنار آدمهای تهران عبور میکنی دیگر کمتر و شاید این جملات را نشونی «شنفتم - شابدولعظیم - طیاره - نیگرداری» ولی اگر گذرت به محلههای قدیمی و آدمهای موسفید بازار برخورد کند شاید برخی تکه کلماتی چون «به جون شما - مردونگی - هیشگی» هنوز در گوشهایمان نجوا کند تا نشان دهد هنوز هم رگههای لوطی منشی، سفره داری و دست خیر در کلان شهر تهران پایتخت ایران نفسهای میکشد.
«طهرانی» که به گفته احمد محیط طباطبایی - تهرانشناس، که معتقد است: «الان ما با آدمهای سر و کار داریم که اهل هیج کجا نیستند و کسی هم که ریشه نداشته باشد زودتر از بین میرود، زیرا داشتن ریشه یکی از عوامل ساده اما لازم برای زندگی اجتماعی است. چیزی که به حیاط انسان قوام میبخشد روحیه است و شهر روح زندگی را در انسان تقویت میکند، مثلاً قبرستانها الان به شکل خروجی عمل میکنند و مردم کمتر میتوانند به مردههایشان سر بزنند در حالیکه زمانی تهران 160 گورستان داشت و این مکانها به وفاق اجتماعی و مردمی که هر پنجشنبه همدیگر را بر سر قبر عزیزانشان میدیدند کمک میکرد».
انتهای پیام/