مذاکرات لوزان و آتشبس مرحلهای
مذاکرات لوزان در ۱۵ اکتبر ۲۰۱۶ به این دلیل برگزار شد که دیپلماسی دو جانبه آمریکا و روسیه درباره سازوکارهای گذار از بحران انسانی و امنیتی به نتیجه مطلوبی منجر نشده است.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، مذاکرات لوزان در 15 اکتبر 2016 به این دلیل برگزار شد که دیپلماسی دو جانبه آمریکا و روسیه درباره سازوکارهای گذار از بحران انسانی و امنیتی به نتیجه مطلوبی منجر نشده است. در این فرایند زمینه برای گسترش بحران و درگیریهای امنیتی به وجود آمده است، شاید بتوان نقش عربستان و گروههایی مانند فتح الشام را در شکل گیری چنین وضعیتی، تعیین کننده دانست. مذاکرات لوزان را میتوان در قالب اجلاسیه چندجانبه منطقهای و بین المللی تحلیل کرد. حضور ایران در این مذاکرات، میتواند زمینههای اثربخشی در روند حل بحران را به وجود آورد. ایران را میتوان بخشی از ائتلاف روسیه برای مقابله نظامی با نیروهایی دانست که از سازوکارهای آشوب، شورش و بحرانسازی برای حل منازعات منطقهای استفاده میکنند. به این ترتیب میتوان برای نقش سیاسی ایران در دیپلماسی لوزان از این جهت اهمیت قائل شد که حوزه دیپلماسی روسیه در مذاکرات را تقویت میکند . دیپلماسی لوزان را میتوان به مثابه پیگیری روند صلحسازی در سوریه و جلوگیری از تلفات انسانی بیشتر در مناطقی مانند حلب دانست . بحران حلب منجر به شکل گیری نشانههایی از گسترش منازعه و رویارویی نیروهایی شده که آثار آن در صلح منطقهای و امنیت بینالملل منعکس است. شاید بتوان روندی که منجر به وتو طرح فرانسه درباره سوریه شد را به عنوان یکی از گرههای امنیتی سوریه دانست. مذاکرات لوزان میتواند زمینههای عبور از ادامه درگیریهای نظامی را به وجود آورد. اگرچه تاکنون مذاکرات دو جانبه و چندجانبه دیپلماتیک درباره آتشبس به نتیجه مطلوبی منجر نشده، اما ساختار مذاکرات لوزان نشان میدهد که زمینههای مشارکت نماینده سازمان ملل را فراهم کرده و به این ترتیب امکان نقشیابی برای خروج فتح الشام از حلب را امکانپذیر میسازد . روندهای مذاکرات دوجانبه آمریکا و روسیه در اواخر سپتامبر 2016 نه فقط منجر به آتشبس نشد بلکه به دلیل افزایش نقش نظامی آمریکا و انجام عملیات نظامی نیروی هوایی ایالات متحده علیه ارتش بشار اسد، زمینه برای تشدید بحران امنیتی حلب به وجود آمده است. دیپلماسی فرانسه که در چارچوب اجلاسیه رفت و برگشت به مسکو و واشنگتن انجامید، نتیجهای جز قطعنامه ناکام در شورای امنیت را فراهم نکرده است . از 16 اکتبر 2016 زمینه برای ریاست روسیه برای یک ماه در شورای امنیت سازمان ملل به وجود میآید . ریاست دورهای ویتالی چورکین نماینده روسیه در سازمان ملل، بر شورای امنیت، میتواند سیاستهای روسیه در منطقه به ویژه سوریه را تحت تأثیر قرار دهد . در چنین شرایطی روسیه از الگوی انفعال بهره نخواهد گرفت. روسیه تلاش دارد تا زمینههای لازم برای حداکثرسازی قدرت و مقاومت در برابر نیروهای آشوبساز را در دستور کار قرار دهد . به این ترتیب میتوان روندی را مورد ملاحظه قرار داد که مذاکرات لوزان از یکسو تداوم پیدا کند، از سوی دیگر زمینه مشارکت مؤثر دی میستورا نماینده سازمان ملل در امور سوریه را فراهم سازد . دیمیستورا تاکنون تلاش داشته تا از الگوی آمریکا و عربستان سعودی برای فرایندهای صلحسازی استفاده کند. واقعیت آن است که فتح الشام در زمره گروههایی محسوب میشود که اولاً دارای رویکرد آخرالزمانی است. گروههای آخرالزمانی در ضرورت درگیری سرنوشت ساز تأکید دارند، الگویی که داعش در حوزه حلب و شام پیگیری کرد و نتوانست نتایج مطلوبی را برای گروههای اپوزیسیون سوریه به وجود آورد . به همین دلیل است که در این مرحله دی میستورا میبایست از سازوکارهای همکاری جویانهتری برای متقاعدسازی فتح الشام به عنوان بازمانده جبهه النصره در سوریه استفاده کند . تحقق چنین الگویی میتواند زمینههای لازم برای افزایش اثربخشی مذاکرات لوزان را فراهم سازد. مذاکرات لوزان در شرایطی انجام میگیرد که اولاً آمریکا از سازوکارهای دیپلماسی دو جانبه و چندجانبه نتوانست برای شکل گیری آتشبس تحمیلی استفاده کند . ثانیاً قطعنامه آمریکا و فرانسه در شورای امنیت با وتوی روسیه روبهرو شد . در چنین شرایطی زمینه برای نقش یابی مؤثر روسیه در حوزه عملیات منطقهای را به وجود آورد . چنین فرایندی منجر به تحرک نظامی و عملیاتی روسیه شد. نقش هواپیمای سوخوی روسیه به موازات استقرار سیستم پدافند هوایی مربوط S300 و S400 در آینده امنیت منطقهای و کنترل بحران سوریه تعیین کننده خواهد بود . واقعیت آن است که مذاکرات لوزان صرفاً در شرایطی میتواند چشم انداز روشن به دست آورد که هدف اصلی آمریکا و کشورهای اروپایی، مقابله با گروههای تروریستی باشد، تاکنون آمریکا گروه فتح الشام را در زمره مجموعههای تروریستی سوریه قرار نداده است. در چنین شرایطی امکان گسترش بحران وجود دارد . واقعیت آن است که هیچ تفاوت راهبردی بین داعش و فتح الشام وجود ندارد . اگرچه ادبیات فتح الشام در برخورد با جهان غرب و سایر گروههای منطقهای سوریه متفاوت است ، اما واقعیتهای موجود نشان میدهد که این گروه نیز از سازوکارهای کنش تروریستی با الگوهای تکفیری بهره میگیرد . واقعیت آن است که بهینه سازی موقعیت راهبردی روسیه در فرایند اعزام ناو هواپیمابر به سوریه در حال تقویت است، در چنین شرایطی قدرت و دیپلماسی میتواند زیرساختهای لازم برای شکلگیری فرایندی را به وجود آورد که نتیجه آن را میتوان دیپلماسی برای آتشبس در شرایطی دانست که نیروهای هویتی و گروههای تکفیری سوریه از سازوکارهای حمایت مستقیم و غیرمستقیم عربستان و سایر کشورهای عرب منطقهای مانند امارات عربی متحده و قطر برخوردار نشوند، حل بحران سوریه نیازمند توافق مرحلهای برای آتشبس در حلب و پیگیری فرایندهایی است که زمینههای لازم برای کاهش قدرت نظامی گروههای مسلح را به وجود آورد . اگر گروههای مسلح در وضعیت تقویت نیروهای نظامی قرار گیرند، در آن شرایط موازنه دیپلماتیک به آشوب سیاسی و بحران امنیتی تبدیل خواهد شد .
استاد دانشگاه تهران
انتهای پیام/