مشاورغیررسمی ابتکار در ازای سالانه نیم میلیون دلار چه میخواست؟
نشان مؤسسهای غیردولتی به ریاست یک فعال توریسم شکار بر روی هدایایی که ابتکار هفته گذشته به محیط بانان اهدا کرد، کنکاشهایی را درباره این موسسه کلید زد و سرانجام پای نامهای بحث برانگیز را به میان آورد که اختصاص سالانه نیم میلیون دلار را وعده میداد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، هفته گذشته پایگاه اطلاعرسانی محیط زیست پام، با اعلام خبر آغاز هفتمین دوره آموزشی تفرجی محیط بانان منتخب زیستگاههای یوزپلنگ آسیایی با حضور معصومه ابتکار نوشت: در این ملاقات که با بازدید از سایت نگهداری یوزپلنگهای در اسارت (کوشکی و دلبر) به همراه بود، محیط بانان با دکتر ابتکار و دیگر مسئولان به گفتوگو نشستند، سپس ابتکار با اهدای جوایزی از محیطبانان منتخب زیستگاههای یوزپلنگ آسیایی تقدیر کرد.
این در حالی است که با نگاهی به تصاویر مربوط به این ملاقات، نام و نشان مؤسسهای را حک شده بر روی هدایا مشاهده میکنیم که تاکنون دستکم از ذرهبین رسانهها پنهان مانده و از جستوجوی نام آن در فضای مجازی هم نتایج چندانی حاصل نمیشود. مؤسسه حیات وحش میراث پارسیان در وب سایت خود این گونه معرفی شده است:
هر چند نام این مؤسسه نوپا گهگاه به دلیل برخی فعالیتها مانند فروش بلیت فیلمهای ترجمه شده حیاتوحش در سینما به نفع محیط زیست به گوش علاقمندان محیط زیست کم و بیش آشناست اما اندکی کنکاش درباره این مؤسسه، لزوم پیگیری اهداف و نحوه عملکرد آن را ورای آنچه که در وب سایت آن درج شده است پررنگتر جلوه خواهد داد. مؤسسهای که همتای آمریکایی آن با نام مؤسسه حیات وحش پارسیان در سال 2010 در آمریکا تأسیس شده است.
با نگاهی به اعضای هیئت مدیره مؤسسه میراث پارسیان با نامهایی آشنا برخورد میکنیم. کامیل جعفری تبریزی، که گردانندگی دو شرکت گردشگری شکار به نامهای ایران سافاری و کاروان سحر را در کارنامه خود دارد، نایب رئیس هیئت مدیره مؤسسه میراث پارسیان است و هومن جوکار، مدیر پروژه بینالمللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی، خزانهدار مؤسسه. به اساسنامه مؤسسه مورخ سال 91 که مراجعه کنیم، نام فرهاد دبیری، معاونت محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست در میان اعضای هیئت مؤسس و امنای مؤسسه حیات وحش میراث پارسیان توجهمان را به خود جلب میکند و این پرسش را پیش میکشد که آیا عضویت آقایان دبیری و جوکار در مؤسسهای غیردولتی آن هم در سمتهای کلیدی، این مؤسسه را در سازمان حفاظت محیط زیست از رانتهایی بهرهمند خواهد ساخت یا خیر.
اما ماجرا آنجا به مراتب جالبتر جلوه میکند که نامهای 4 صفحهای در اردیبهشت 93، به خبرگزاری تسنیم میرسد. نامهای به زبان انگلیسی که دستور دستنویس معصومه ابتکار، خطاب به احمدعلی کیخا، معاون محیط طبیعی وقت سازمان حفاظت محیط زیست روی آن به شرح ذیل است:
"جناب آقای دکتر کیخا،
ایشان به واسطه تجربه و دانایی موضوع، مناسب است مورد مشورت قرار گیرد. دو موضوع را اشاره کرده که به نظرم جای تأمل جدی دارد.
جهت بررسی و اعلام نتیجه
93/2/29"
این نامه که توسط کامیل جعفری تبریزی، نایب رئیس هیئت مدیره مؤسسه میراث پارسیان و فعال توریسم شکار، خطاب به معصومه ابتکار نوشته شده دو مقوله تکثیر یوزپلنگ آسیایی در اسارت و مضرات ممنوعیت 5 ساله شکار را مورد بحث قرار داده و در آخر با ناکارآمد دانستن مدیران کل سازمان حفاظت محیط زیست به معصومه ابتکار توصیه میکند با بهره گرفتن از شکار قانونمند و درآمد حاصل از آن و با مشارکت بخش خصوصی، دو مقوله حفاظت از حیات وحش و تکثیر گونههای در خطر انقراض در یک مرکز تراز اول بینالمللی را به طور جدی پیگیری کند.
ترجمه فارسی این نامه که در ابتدای آن به روابط نزدیک کامیل جعفری و محمد هاشمی (همسر معصومه ابتکار) اشاره شده به شرح ذیل است:
"دکتر م. ابتکار
معاون محترم رئیس جمهوری اسلامی ایران
رئیس سازمان حفاظت محیط زیست
سرکار خانم معاون رئیسجمهور
بار دیگر فرصت را برای نامه نوشتن خدمتتان غنیمت شمرده و امیدوارم شما و عزیزانتان هنگام دریافت این نامه از سلامت کامل برخوردارد باشید. شادی، خرسندی و موفقیت را در سال جدید برایتان آرزومندم.
ملاقات با آقای هاشمی و دیدن عیسی و طاها همواره مایه افتخار است. خصوصا طاها که در مقایسه با اولین باری که او را دیدم امروز، جوانی برازنده شده است. آقای هاشمی همواره نسبت به من لطف داشته و از شما چه پنهان لقب "مشاور غیررسمی" شما را به من عنایت میکنند و مرا تشویق میکنند که در موارد لازم نظراتم را برایتان بنویسم. هر چند با وجود امکان دسترسی، از مفید واقع شدن نامههایم بیاطلاعم اما همیشه با خلوص نیت و به امید بهبود محیط زیست و حیات وحش کشورمان برایتان نامه نوشتهام و عقاید و نظراتم را بر خلاف آنچه از داخل سازمان حفاظت محیط زیست به اطلاعتان میرسد، بی طرفانه حضورتان اعلام کردهام. چرا که یک مشاور واقعی باید صادقانه اظهار نظر کند.
یک سال دیگر به پایان رسید و وظیفه هر کسی است که در سال جدید وضعیت محیط زیست و حیات وحش کشور را بهبود ببخشد. مقولههای مهم بسیاری وجود دارد که در نامه به آنها بپردازم اما دو مورد از اهمیت بیشتری برخوردارند چرا که اخیراٌ بحثهای بسیاری درباره آنها عنوان شده و در حال حاضر نیازمند تصمیمی فوری هستند. یکی، سرنوشت دو یوزپلنگ اسیر و دیگری بحثهای مطرح شده درباره ممنوعیت شکار. با این وجود که برای شرکت در بسیاری از مناظرهها در اینباره از سوی دانشگاهها و تلویزیون دعوت شدهام، همه را رد کردهام چون بسیاری از حقایق نباید برای عامه مردم بازگو شود. بنابراین از طولانی شدن این نامه پوزش میخواهم چرا که تصمیمات ناصحیح در هر دو مورد فوق، پیامدهای ناگواری را در آینده در بر خواهد داشت.
یوزپلنگهای اسیر
به عنوان یک دانشجوی محیط زیست، بیش از 50 سال تجربه مشاهده و لذت بردن از محیط زیست کشورمان و نگهداری و تکثیر حیات وحش را داشتهام. از زمانی که برای شرکت در جلسات کمیته تصمیمگیری برای سرنوشت این دو یوزپلنگ اسیر انتخاب شدم با مؤسسات و اشخاص بسیاری که تجربه موفقیتآمیزی در تکثیر یوز در اسارت را داشتهاند تماس برقرار کردهام تا از تجربیاتشان بهرهمند شوم.
ابتدا، ملاحظاتی را درباره این کمیته عنوان میکنم: تعداد افراد شرکت کننده در این کمیته بسیار زیاد بود. بعضی از آنها، نتیجه را تحت تأثیر قرار میدادند و بعضی از آنها واجد شرایط نبودند. شرمآور است که یک "مدیرکل" در سازمان حفاظت محیط زیست از دیگران بپرسد که یوزپلنگها را در چه زیستگاههایی میتوان پیدا کرد. بعضیها میترسیدند نظرشان مغایر با نظر مافوقشان باشد به همین دلیل سکوت اختیار میکردند.
اخیراً شنیدم که تصمیم گرفتهاند این دو یوزپلنگ را به پارک پردیسان منتقل کنند که اشتباهی بسیار بزرگ است. ضمن تأیید دشواری تکثیر یوز در اسارت، آن هم با این تعداد کم یوز موجود در کشور، من قاطعترین عضو این جلسات بودم که نظر بر انتقال این دو یوز به مرکزی داشتم که برای این منظور احداث و طراحی شده باشد اما نه پردیسان. دلایل اینکه یوزها نباید به پردیسان منتقل شوند بسیار روشن است:
- همانطورکه پیش از این هم اشاره کردم، تمامی مؤسسات و افرادی که تجربه تکثیر یوز در اسارت را دارند و با آنها صحبت کردم، بلااستثنا معتقد بودند مرکزی به منظور تکثیر یوزپلنگ باید تا حد امکان دور از جامعه واقع شده و نسبت به آلودگی هوا، صدا و نور مصون باشند.
- تنها توجیهی که برای انتقال این دو یوز به پردیسان وجود داشت، این بود که این دو یوز، در صورت لزوم به مراقبتهای پزشکی نزدیک باشند.در صورتی که مرکز تکثیر یوز که پیشنهاد راهاندازی آن داده شده بود باید به کلیه امکانات پزشکی تجهیز میشد، نه تنها به نظارت دائمی دامپزشکان متخصص و پایش 24 ساعته بلکه به حضور کارکنانی آموزش دیده که رعایت شدن تمامی جنبههای مرتبط با احتیاجات و رفاه حیوان را زیر نظر داشته باشند.
این دو یوزپلنگ هم قطعاً مانند "ماریتا" خواهند مُرد. نگه داشتن این دو یوزپلنگ در تهران، در مرکز توجه جامعه و رسانهها، زمینه را برای جنجال علیه سازمان حفاظت محیط زیست برخواهد انگیخت. همان طور در که درباره ماریتا و ببر سیبری شاهد آن بودیم. دسترسی به امکانات پزشکی در آن زمان چه کمکی توانست بکند؟
- این دو گربهسان هم مانند سایر گوشتخواران بزرگ باید هرازگاهی با حیوانات زنده تغذیه شوند. طعمه آنها (آهو، جبیر، خرگوش و جوندگان) هم باید در نزدیکی آنها به طور گسترده تکثیر و پرورش داده شوند. آیا این امکان در پردیسان وجود دارد؟ آیا میتوان در پردیسان در ملاءعام، برای تغذیه آنها از حیوان زنده استفاده کرد؟
- از همه مهمتر، موضوعی که به آن بسیار پرداخته شده این است که نبودِ تنوع ژنتیکی، از جدیترین آسیبهایی است که یوزپلنگ را تهدید میکند که این مشکل، با وجود تعداد یوز اندکی که در حیات وحش کشور داریم بغرنجتر هم میشود. به علاوه نگهداری از آنها در جمعیتهای کوچک و محصور، زمینه را برای عدم جفتگیری، ضعف در برابر بیماریها و ناباروری فراهم میآورد که حتی اگر مشکلاتی چون تخریب زیستگاه ها، کمبود طعمه و آب هم وجود نداشته باشند، این مشکل، در صورتی که هرچه زودتر با توجه و مراقبت لازم رفع نشود، به تنهایی، به انقراض یوزپلنگ آسیایی در ایران خواهد انجامید.
با توجه به اینکه "کوشکی" و "دلبر" هر دو در پارک ملی توران زندهگیری شدهاند به احتمال بسیار قوی با هم نسبت نزدیک دارند و ممکن است از زایمانهایی جداگانه، خواهر و برادر باشند، انتقال آنها به یک مکان میتواند هدفهای دیگری را دنبال کند اما نه هدف تکثیر یا ادامه حیاتشان تا پایان عمر در کنار یکدیگر را.
- این دو یوزپلنگ میتوانند با برنامهریزی صحیح، سرآغاز طرح تکثیر یوزپلنگ در مرکزی مناسب باشند تا یوزپلنگهای دیگر از زیستگاههایی غیر از پارک ملی توران هم زندهگیری و به این مرکز منتقل و پس از جفتگیری در زیستگاهشان رهاسازی شوند تا با زایمانشان ژنهای جدیدی به وجود آورند که ضامن بقای نسلشان باشد.
آیا در جریان هستید که "دلبر" زمانی که در پارک ملی توران در محوطه فنس کشی شده نگهداری میشد، از پشت فنسها، جفتی پیدا کرده بود؟ آیا این اتفاق در پردیسان میسر است؟
خانم معاون رئیسجمهور، این دو یوزپلنگ بسیار باارزشتر از آن هستند که در یک حصارکشی ابتدایی نگهداری شده و به آنها به چشم مشکلی نگاه شود که باید از شر آن خلاص شد. بالعکس، آنها میتوانند این فرصت را در اختیار ما قرار دهند تا یک مرکز تکثیر تراز اول برای اجرای طرحی بینالمللی نه تنها برای یوزپلنگ بلکه برای سایر گربهسانان و گونههای در خطر انقراض تأسیس کنیم. ایران زیستگاه 7 گربهسانِ شناخته شده است، شاید هم 8 گربهسان که از وجود آخری هنوز عکس یا اطلاعاتی در دست نیست. 5 گونه از این گربهسانان، جزو گونههای در خطر انقراض محسوب میشوند و تنها تکثیر در اسارت میتواند ضامن بقای نسلشان باشد. این در حالی است که در سراسر قاره پنهاور آفریقا، 9 گربهسان وجود دارد که تعداد بسیاری از آنها هر ساله به مراکزی اهدا میشوند که روی تکثیر و نگهداری از گونههای حیاتوحش آفریقا کار میکنند. تقاضا میکنم فرصت تأسیس یک مرکز تکثیر تراز اول در ایران را از دست ندهید.
موارد فوق ما را به دومین موضوع مطرح شده در نامه میرساند، یعنی بحث داغ ماجرای ممنوعیت 5 ساله شکار و ارتباط آن با یوزپلنگها ...
پیش از آنکه به این موضوع بپردازم مجدداً توجهتان را به شرکتی که بیش از 15 سال پیش به منظور مدیریت سافاریهای شکار در ایران تأسیس کردم جلب میکنم (که احتمالاً به یاد دارید). شرکتی که هدف آن، کسب درآمد نبوده و اخیراً هم کم کار شده. با این وجود این شرکت تنها با این نیت و اعتقاد آغاز به کار کرد که شکار قانونمند، بنیادیترین نیرویی است که میتواند از حفاظت پشتیبانی کند. همانطور که IUCN و CIC و سایر سازمانهای مشابه هم بر این باورند. مهمتر از همه اینکه در ایران، شکار قانونمند منشاء تشویق محیط بانانِ ناظر بر روند شکاری محسوب میشود که پاداش مالی دریافت میکنند.
ممنوعیت 5 ساله شکار
کسانی که از ممنوعیت شکار، حمایت میکنند، واقعیت و اعداد و ارقام را نادیده میگیرند. آنها این را ندیده میگیرند که در پارکهای ملی ما (گلستان، تندوره، بمو و ...) که شکار قانونمند برای بیش از یک نسل متوقف شده جمعیت حیات وحش با کاهش 80 در صدی مواجه شده است. ممنوعیت 5 ساله شکار در استان فارس هم مانند بسیاری از استانهای دیگر به تازگی به اتمام رسیده اما آیا این ممنوعیت 5 ساله، نتایج مثبتی به همراه داشته؟ هیچ حرفی نمیتواند به خوبیِ اظهارات شجاعانه دکتر کیخا در یک برنامه تلویزیونی بیانگر این موضوع باشد که گفتند: "سازمان حفاظت محیط زیست در حفاظت از حیات وحش موفق نبوده است". جریمه کردن جمعیت شکارچیان قانونمندار به مثابه دعوت کردن از آنان برای پیوستن به جرگه شکارچیان غیرقانونی است. وقتی علل کاهش جمعیت حیات وحش را بررسی میکنیم، تعداد بسیاری را مقصر خواهیم یافت که شکارچیان قانونگرا جزو آنها نیستند. سالهای پیش برای شما نوشتم که سازمان حفاظت محیط زیست باید کار را کاملاً دست در دست و کنار این گروه پیش ببرد نه رویاروی آنها.
نبودِ قانون مناسب، حومه شهرهای ما را تبدیل به پرزبالهترینها در سطح جهان کرده و بیشتر جنگلها، دریاچهها و رودهای ما را به همراه حیات وحش آنها از برده است. در جایی که ابزارهای قانونی بازدارنده در برابر تخریب وجود دارد سازمان حفاظت محیط زیست نمیتواند آنها را اجرا کند. انفجار جمعیت انسانی که مستلزم به وجود آمدن جادهها و محصولات کشاورزی است به نابودی زیستگاهها منجر شده و تعلیف بیش از حد احشام و دامداری سنتی، زمینها را نابارور کرده. اینها عامل تخریب محیط زیست هستند نه شکارچیان قانونگرا.
پارکهای ملی و قرقهای اختصاصی، برای شکارچیان قانونگرا مناطق شکار ممنوع به شمار میروند اما شکارچیان غیرقانونی در آنها به شکار مشغولند. شکارچیان غیرقانونی توسط بومیان منطقه و اکثریت محیط بانان همراهی میشوند. این اتفاقات دردآور حقیقت دارد و اوضاع در مناطق شکار ممنوع بدتر هم میشود. درباره این موضوع نمیتوان برای عموم صحبت کرد چرا سازمان حفاظت محیط زیست از تأمین درخواستها و نیازهای محیط بانان عاجز است. از سوی دیگر در مناطقی که سابقاً شکار قانونمند بیشتری انجام میگرفت هم جمعیت حیات وحش افزایش پیدا میکرد و هم شکار غیرقانونی کمتر رخ میداد که دلیل آن آشکار است.
مقوله شکار یک حقیقت زندگی است که با فرهنگ ما آمیخته شده است و بیشتر توسط شکارچیان قانونگرا، هم ایرانی و هم خارجی به آن پرداخته شده و مورد توجه قرار گرفته است. در ایران ما از تنوع حیات وحش برخورداریم که بسیاری از شکارچیان ورزشکار متقاضی آن هستند. افرادی که ارزش بیشتری برای حیات وحش قائلند و بیشترین تمایل را برای کمک به حیاتوحش نشان میدهند که این زمانی آشکارتر شد که اخیراً دو شکارچی خارجی که چندین بار به عنوان مهمان ما به ایران سفر کردهاند، برای شکار یک تروفه، بیش از صد هزار دلار پیشنهاد کردند نه به این خاطر که شکار آن تروفه ارزش این مبلغ را داشت بلکه به این خاطر که به حفاظت آن گونه کمک کرده باشند. مبالغ به مراتب بیشتری هم میتوان دریافت کرد. دو سال پیش پس از تماس با انجمنهای متعدد شکارگرا از جمله "OVIS”، “The Wild Sheep Foundation”، “Safari Club International" و دیگر انجمنهایی که در آنها عضو دائم هستم، پیشنهاد دادم سالانه حق حفاظتی به مبلغ 500 هزار دلار برای حفاظت از یوزپلنگ و دیگر گونههای در خطر انقراض مانند پلنگ پرداخته شود. از آنجا که یوزپلنگ و پلنگ از گوشتخواران بزرگ و در رأس هرم غذایی هستند با کمک مستقیم به آنها، به طور غیرمستقیم به علفخواران (طعمههای یوزپلنگ) که بیش از همه مورد توجه جمعیت شکارچیان هستند کمک میشود. این مبلغ نه تنها میتواند برای حفاظت از یوزپلنگ اختصاص پیدا کند بلکه میتواند برای راهاندازی یک مرکز تکثیر ممتاز در نظر گرفته شود که مورد نیاز برای یوزپلنگهای اسیر ماست.
کاملاً در جریان محدودیتهای بودجه سازمان حفاظت محیط زیست هستم. نیازی به اختصاص اعتبار در چنین سرمایهگذاری مخاطرهآمیزی نیست. تنها چیزی که مورد نیاز است دعوت از بخش خصوصی برای سرمایهگذاری روی حیات وحش ماست. حسن نیت و اعتمادسازی، به جذب منابع مالی منجر میشود و جمعیت علاقمند به طبیعت را دعوت به سرمایهگذاری میکند چه روی شکار، چه روی ماهیگیری، چه روی پرنده نگری و چه روی کمپینگ. من در تمام این سالها مصرانه از سازمان حفاظت محیط زیست خواستار چنین اقداماتی شده و در نهایت با سیاستِ بستن درهای مذاکره مواجه شدم. دستور مکتوب شما به یکی از کارکنانتان روی اولین نامهها و درخواستهای من در حدود 12 سال پیش (81/10/09) که آن را نقل میکنم مایه شرمسازی است:
" آقای مهندس نجفی
آقای تهرانی،
"جهت پیگیری مورد پیشنهادی، سیاست سازمان در چارچوب سیاستهای دولت ترویج نقش مردم و بخش خصوصی در این گونه فعالیتهاست ولی به نظر میرسد با توجه به موارد ارجاعی متعدد که هیچکدام تا به حال پاسخ داده نشده اراده پنهان کارشناسان در نهایت حاکم است و سیاست دولت و سازمان ....؟"
"اراده پنهان"، بروکراسی، رخوت و ایدهها و سیاستهای راکد، فارغ از اینکه آنها را چگونه توجیه کنیم، همچنان درون سازمان حفاظت محیط زیست ادامه دارد که به باتلاق فرورفتن محیط زیست کشور، آن گونه که امروز شاهد آن هستیم، نتیجه آن است.
خانم معاون رئیسجمهور، در پایان، برای درمان آفتهایی که امروز محیط زیست کشور به آن دچار است، نباید و نمیتوان 12 سال دیگر صبر کرد. این درمانها میتوانند امروز آغاز شوند و به زودی نتایج مثبتی را به همراه داشته باشند. هیچ شخص دیگری به جز شما در کشور ما از دغدغه لازم و اطلاعات کافی در این زمینه برخوردار نیست و شما هستید که میتوانید این اتفاقات را محقق کنید."
نفر اول از سمت راست: کامیل جعفری در تصویری با کپی رایت پروژه یوزپلنگ آسیایی، موسسه حیات وحش میراث پارسیان، سازمان حفاظت محیط زیست و سازمان ملل
رضا جعفری تبریزی، فرزند کامیل جعفری تبریزی و عضو هیئت موسس حیات وحش میراث پارسیان در کنار شکارچی خارجی
اما برخی پرسشهایی که پس از مطالعه نامه، ذهن خواننده را به خود معطوف میدارد:
- چرا یک فعال صنعت گردشگری شکار، توسط همسر معصومه ابتکار، "مشاور غیررسمی" ابتکار لقب گرفته و تشویق به اظهارنظر میشود؟
- چرا نامه به زبان انگلیسی نوشته شده؟ و چرا مهر دبیرخانه یک روز پس از پاراف نامه توسط ابتکار بر نامه درج شده و سپس به دست معاون ابتکار رسیده است؟
- با توجه به اینکه مشاور غیررسمی ابتکار، صداقت و بی طرفی مشاوران ابتکار در سازمان را زیر سوال برده است، نقش مشاوران رسمی و غیررسمی ابتکار در حفاظت از محیط ایران چیست؟
-آیا آن طور که در نامه اشاره شده، اکثر محیط بانان با شکارچیان غیرقانونی همراهی میکنند؟
- مبلغ سالانه 500 هزار دلار که نگارنده نامه، وعده تأمین آن را از طریق انجمنهای شکارگرای خارجی به ابتکار میدهد تا بخشی از آن صرف حفاظت و بخشی صرف احداث یک مرکز تکثیر حیات وحش شود، در قبال دریافت چه امتیازی پرداخت خواهد شد؟
- چرا در حالی که هومن جوکار، مدیر پروژه بینالمللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی، خزانهدار مؤسسه حیات وحش میراث پارسیان است و مخالفتی نسبت به انتقال "کوشکی" و "دلبر" به پردیسان ابراز نکرده است، رئیس هیئت مدیره این مؤسسه در نامهای شخصی نسبت به این جابهجایی معترض است؟ آیا کامیل جعفری، نظرات و پیشنهادهای خود را مستقیماً با مدیر پروژه بینالمللی یوزپلنگ آسیایی در میان گذاشته است و با موافقت او چنین نامهای خطاب با معصومه ابتکار نوشته است یا بالعکس، بدون اطلاع وی؟
- در صورتی که شرکت سافاری شکار نگارنده نامه با هدف کسب درآمد فعالیت نمیکرده چه اهداف دیگری را میتوانسته دنبال کند؟
- با توجه به اینکه نگارنده نامه خود را عضو دائمی مؤسسهای معرفی میکند که پروانه قوچ لارستان را برای مزایده و فروش تبلیغ کرده بود. اگر این مؤسسه هم بهرهای از شکار نمیبرد پس همکاری این مؤسسه با مؤسسه حیات وحش پارسیان برای فروش پروانه 100 هزار دلاری شکار قوچ لارستان با چه هدفی بوده است؟
شبهات به وجود آمده در پی نامه دو سال پیشِ کامیل جعفری تبریزی به معصومه ابتکار در حالی تصویری غیرشفاف از حاشیههای دو مقوله زیست محیطی به جا گذاشته و سایر مقولههای مرتبط با حفاظت از محیط زیست را زیر سوال میبرد که علیرغم دستور معصومه ابتکار مبنی بر به کارگیری توصیههای کامیل جعفری تبریزی در مخالفت با ممنوعیت 5 ساله شکار و همچنین انتقال کوشکی و دلبر به پردیسان، هم این دو یوزپلنگ آسیایی به پردیسان منتقل شدند و هم ممنوعیت شکار چارپایان به قوت خود باقی ماند تا بار دیگر مهر تاییدی کوبیده باشد بر آنچه کامیل جعفری تبریزی به نقل از معصومه ابتکار، آن را حاکمیت اراده پنهان کارشناسان بر سیاست دولت و سازمان عنوان کرده است اما اهدای هدایای مؤسسه حیات وحش میراث پارسیان به محیط بانان توسط معصومه ابتکار در روزهای گذشته را شاید بتوان نشانی آشکار از عزم راسخ ابتکار برای تغییر این حاکمیت دانست.
انتهای پیام/