همه‌چیز برای نمایش تصنع بازیگری

همه‌چیز برای نمایش تصنع بازیگری

فیلم «ربوده شده» آخرین ساخته بیژن میرباقری قرار است موضوع حریم شخصی و شکسته شدنش را به نمایش کشد؛ اما مسأله‌ای که در فیلم مورد غفلت واقع می‌شود آن است که حریم‌شکن در فیلم تعریف نمی‌شود. گویی حریم‌دار و حریم شکن هر دو یکی هستند.

باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا» - احسان زیورعالم

زندگی خصوصی ستارگان عالم سینما به همان اندازه که در طول تاریخ روی جلد مجلات زرد جذابیتش را حفظ کرده است، بر پرده نقره‌ای سینما نیز حضورش را پایدار نگاه داشته است. سینما همواره از به تصویر کشیدن ستاره‌های حقیقی یا مجازی سینما استقبال کرده است. در ذهن سینه‌فیلها «هشت و نیم» فلینی و تجربه‌های مالیخولیایی گوئیدو آنسلمی به مثابه تصویری به یادماندنی از زندگی یک ستاره خیالی - مجازی از آقای کارگردان - باقی مانده است. یا شاید شکوه از دست رفته نورما دزموند در «سانست بولوار» و حتی ربوده شدن جری لوییس در «سلطان کمدی» ما را به یاد نقش ستارگان بر این پرده جادویی بیاندازند.

در سینمای ایران هم هستند تک و توک آثاری که نگاهشان به زندگی خصوصی بازیگران باشد. «هنرپیشه» نمونه‌ی شناخته شده‌ای از به تصویر کشیده شدن موقعیت یک ستاره سینمایی است که وضعیت درونی آقای بازیگر در آن به تصویر کشیده می‌شود. با این حال استقبال عمومی مردم از آنچه در میان ستارگان می‌گذراند موجب می‌شود سینما تمایلش را به نشان دادن دقایقی از این معمای مالیخولیای حفظ کرده است. هنوز در هالیوود زندگی شخصی بازیگران مشهور یا خوانندگان معروف در قالب فیلمهای بیوگرافیک طرفدار دارد. بازیگرانش هم پای ثابت فهرست نهایی بهترین بازیگران جایزه اسکار بوده‌اند.

با چنین مقدمه‌ای به سراغ تازه‌ترین ساخته بیژن میرباقری می‌رویم. «ربوده شده» که چندی است روی پرده‌های سینما ظاهر شده است، داستان مینا بازیگر شناخته شده‌ای است که مورد حمله سارقی قرار می‌گیرد و در این موقعیت لپ‌تاپش به سرقت می‌رود. سارق در یک پروسه منظم اقدام به انتشار اطلاعات خانم بازیگر می‌کند. با افشا شدن این اطلاعات روابط بازیگر با اطرافیانش دچار خدشه می‌شود و کار به جایی می‌رسد نامزدش او را ترک می‌کند.

«ربوده شده» قرار است دو موضوع را موازی دنبال کند. نخست خطراتی که فضای مجازی برای هر کسی می‌تواند خلق کند و این مخاطره محصول فناوری در پی سلسله شهرت فرد، شکل و شمایلش تغییر می‌کند. برای مثال برای یک فرد عادی که در زندگی روزمره خود با اندک افرادی در تماس است، انتشار یک تصویر نامتعارف خطرات کمتری پدید می‌آورد تا یک ستاره سینما یا خواننده مشهور. موضوع دوم مفهوم حریم است. شاید در گذشته حریم هر فردی چیزی بود که حول او در جامعه وجود داشت. این جامعه از خود فرد در جای‌جایی که می‌زیست شامل شده و تا روابط واقعیش با افراد تعمیم پیدا می‌کرد؛ اما اکنون مفهوم حریم از چاردیواری‌های آجری خارج شده و پای خود را به فضای سایبری نیز باز کرده است. حال این صفحات دنیای مجازی است که می‌تواند جولانگاه حریم‌شکنان شود. دیگر نیازی به سر کشیدن از ورای دیوار آجری نیست.

همانند هر موضوع سینمایی، سینماگر می‌تواند میان نگرش سوبژکتیو و ابژکتیو یکی را برگزیند. حال در نظر بگیرید که موضوع رابطه میان فرد، جامعه و حریم است. حریم فرد توسط جامعه دچار خدشه شده است. او درگیر مشکلاتی است که عمده آن اغتشاش در رابطه او با جامعه است. این اعضای جامعه محاط بر اوست که او را بابت خدشه وارد شدن بر حریمش تحت فشار قرار می‌دهد؛ مسائلی چون نامزدیش با روزبه، مهمانی‌هایی با حضور همکاران و دوستان، فیلم در حال ساخت، حضور مادر در خانه و ... . 

حال اگر بیژن میرباقری تصمیم داشت فیلم را با الگویی ابژکتیو کارگردانی کند نتیجه چیزی شبیه یک فیلم کارآگاهی می‌شد که در آن قهرمان - مینا - یا یک پلیس متخصص امور جرایم اینترنتی - که جالب است در فیلم حضور ندارد - وارد داستانی پلیسی می‌شدند و با اندک سرنخهای موجود، مجرم را کشف می‌کنند. در چنین شیوه فیلمسازی آنچه اهمیت پیدا می‌کند نمودهای بیرونی است. نشانگان به شکل صریح به روابط میان انسانها یا فرایند کشف واقعیت اشاره دارد؛ اما فیلم میرباقری چندان پایبند این مسأله نیست. بهتر است بگوییم تمایلی به این امر ندارد. نقش پلیس - با بازی حسام منظور - در فیلم کمرنگ است. مجرم نیز توسط روزبه و البته با ترفند مینا کشف می‌شود. رابطه مینا و مجرم نیز هیچگاه بررسی نمی‌شود. آنچه به عنوان نمودهای بیرونی به مخاطب ارائه می‌شود صرفاً تغییر شکل روابط میان شخصیتهای محاط بر میناست.

پس به نظر می‌رسد نگرش میرباقری در فیلم سوبژکتیو باشد. یعنی قرار است آنچه نشان مخاطب دهد تغییر و تحولات درونی شخصیت مرکزی است. در سینمای سوبژکتیو آنچه اهمیت پیدا می‌کند روال درونی فرد است و آنچه از دریچه ذهن او می‌گذرد. چنین رویه‌ای در فیلم میرباقری بیش از رویه ابژکتیو دیده می‌شود. برای مثال او سعی کرده است کلیت داستان را از منظر مینا روایت کند، یعنی مینا راوی این فیلم است. با این حال هستند لحظاتی که روایت شکسته می‌شود و دیگر راوی مینا نیست. همانند صحنه‌ای که سروش، کارگردان فیلم با تهیه‌کننده صحبت می‌کند. پس او چندان به الگوی روایی خود نیز پایبند نیست. همچنین ما چندان سیر تکوینی تغییرات درونی شخصیت مینا نیستیم. مینا شخصیتی است منفعل که تنها صبر می‌کند و از آنچه بر سرش آمده ابراز نگرانی می‌کند و البته از دید همراهانش ابراز نگرانی هم نمی‌کند.

پس به نظر می‌رسد میرباقری همانند «روز برمی‌آید» - که به زعم نگارنده بهترین اثر اوست - هر دو نگرش را در هم ادغام کرده است؛ یعنی هم یک فضای بیرونی برای پیشرفت داستان در نظر گرفته است - رابطه میان یکتا ناصر و داریوش فرهنگ - و هم غلیان درونی شخصیتها - هر سه شخصیت داستان - را برای مخاطب تشریح می‌کند. اما با کمی دقت می‌تواند فهمید چنین چیزی در «ربوده‌شده» وجود ندارد. پیشرفتی در داستان وجود ندارد؛ البته اگر پستهای فیسبوکی یا اینستاگرامی مجرم اینترنتی را پیشرفت داستانی بدانیم. بیایید روی همین پستها متمرکز شویم. هر کدام از این پستها پشتشان داستانی نهفته است؛ یعنی با وجود چنین مصالح داستانی، کارگردان دستش برای خلق خرده‌داستانها باز است.

حال به فیلم بازگردیم که هیچ یک از این خرده‌داستانها تبدیل به تصویر نمی‌شوند و تنها به چند دیالوگ میان شخصیتها ختم می‌شود. در اینجاست که باید پرسید که چه؟ آنچه توسط مخاطب حس می‌شود شروع نشدن داستان است. فیلم با یک گره‌افکنی - بدون هیچ مقدمه‌ای - آغاز می‌شود و تمام آنچه انتظار برای گشودن گره را فراهم می‌کند نه تنها شکل نمی‌گیرد که به هیچ عنوان مخاطب را اقناع نمی‌کند. در نتیجه فیلم می‌شود چند سکانس دیالوگ گفتن میان شخصیتها و البته به همان میزان آواز خواندن شخصیت روزبه. در این میان همه چیز هم رها می‌شود. برای مثال این گره که دو شخصیت مینا و روزبه قصد مهاجرت دارند، هیچگاه گشوده نمی‌شود به چه دلیل است. برای مثال روزبه چه مشکلی در ایران دارد که باید از ایران رود یا مینا که در ایران فعالیتش روی روال است، چه نیازی برای خروج از کشور دارد.

اصلاً اینها مهم نیست. اصلاً‌ در فیلم چیزی اهمیت ندارد. همه چیز محملی برای نشان دادن جلوه‌های بازیگران است، بازیگرانی که حتی بازیشان چشمگیر نیست. تصنع بازی یک زن درگیر مشکل نیکی کریمی نه اغراق شده است و نه ما را به یک بازی ناتورالیستی مواجه می‌کند؛ تنها ساختگی است. نه برشتی است و نه در دستگاه استانیسلاوسکی و آدلر و ... . این درباره بازی سروش صحت که تلاش می‌کند مثلاً معمولی و شبیه واقعیت خود بازی کند یا روزبه بمانی که تلاش می‌کند نشان دهد از حضور دوربین آگاه نیست دیده می‌شود. 

«ربوده شده» فیلم شکست خورده‌ای برای بیژن میرباقری است. اگر ملاک نشان دادن رابطه یک خواننده و عشق و میهن باشد که پیشتر در در فیلمهای دیگر رخ داده بود. اگر قصدش جلوه دادن وجوه زندگی یک بازیگر و رابطه آن با جامعه باشد که مخاطب چنین چیزی نمی‌بیند. در هیچ صحنه‌ای ما نمی‌توانیم رابطه هواداران یا حتی دشمنان مینا و او را درک کنیم. اگر فیلم قرار است به حس فضولی مخاطبان یک بازیگر نسبت به زندگی خصوصی او باشد، این مخاطبان فضول کجایند؟ هیچ جا. پس همان پیام فیلم نیز ابتر است.

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
طبیعت
میهن
triboon
گوشتیران
مدیران