آیا سخنان کری اظهار ندامت از مداخلات در ایران است؟
اصرار آمریکا بر سر غیردموکراتیک بودن ایران مضحکترین مسئلهای است که در دفاع از دموکراسی میتوان به آن اشاره کرد. تلاش آمریکاییها برای ایجاد دموکراسی در ایران بهمانند از خواب بیدار کردن کسی است که خود را به خواب زده است.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم،جان کری در صحبتهای روز پنجشنبهی گذشتهی خود در دانشگاه شیکاگو گفت: «من هیچ برنامهای برای سفر به ایران ندارم، اما ایران کشور بسیار جالبی برای مطالعه است، زیرا ایران یک کشوری با تمدن پنجهزارساله است. البته نه بهعنوان یک کشور، بلکه بهعنوان یک تمدن.»وی ادامه داد: حتی از سال 1979 میلادی و از زمان انقلاب [اسلامی] ایران، ما بهاندازهی کافی ملاحظهکار و دقیق نبودیم و در امور ایران دخالت داشتیم. بهعنوان مثال، سیا بهطور مستقیم در برکناری نخستوزیر مصدق از قدرت در سال 1953 میلادی مداخله کرد. بنابراین ما اینچنین در تاریخ ایران حضور داشتیم. در سال 1979 میلادی، زمانی که آنها سفارت ما را تصرف کردند و عدهای را گروگان گرفتند، آن اتفاق تأثیری عمیق بر سیاست داخلی ما داشت و یکی از علل اصلی شکست رئیسجمهور کارتر در انتخابات در برابر رونالد ریگان بود.
این یادداشت پیرامون برخی نکات است که جان کری خواسته یا ناخواسته آنها را اظهار داشته است:
1. آمریکا در امور داخلی ایران دخالت کرده است: کری در خلال سخنان خود تماماً به مداخلات آمریکا در امور ایران اشاره میکند؛ مداخلاتی که قبل از انقلاب در قامت کنترل دولت دستنشاندهای تعریف میشد که بهصورت غیرمشروع از جانب کودتایی که خود طراح آن بودند، سر کار آمد و تماماً تحت انقیاد آمریکاییها بر مردم حکمرانی میکرد. مردم را وادار به اعمال خلاف اصول مردمسالاری و عقاید مذهبیشان میکرد و به تنها چیزی که شبیه نبود، یک دولت پیگیر منافع ملی بود که ثمرهی آن چیزی جز سرسپردگی در برابر اوامر چند کشور غربی، عدم استقلال و نبود رفاه اقتصادی نبود. این در حالی است که عدهای در کشور بر این نظرند که آمریکاییها تاریخ سیاهی در کشور ما ندارند.
2. جان کری به مداخلات آمریکا بعد از انقلاب نیز اشاره کرد: جان کری برخلاف بسیاری از سیاستمداران آمریکا، که از روحیهی جنگطلبی رنج میبرند، تلاش میکند از دیپلماسی عمومی بهره جوید و اعلام کند که آمریکا حتی بعد از انقلاب نیز در امور ایران مداخله کرده است. این همان موضوعی است که برخی از کوتهفکران داخلی بایستی به آن نظر داشته باشند. عدهای که معتقدند آمریکاییها قابل اعتمادند و برای این گزاره نیز مصادیقی مثل برجام را بازگویی میکنند. جان کری شخصاً از دخالت آمریکا در امور داخلی ایران حتی بعد از انقلاب، بهصراحت صحبت میکند. طبق بیانیهی موسوم به الجزایر و مطابق با اصل دوم آن، آمریکاییها از مداخله در امور داخلی ایران منع شدهاند، اما در ناآرامیهای منتهی به فتنهی 1388 ما شاهد بیشترین سطح مداخلات آمریکا در امور ایران هستیم؛ بهگونهای که رئیسجمهور این کشور و وزیر خارجهی وقت این کشور که هماینک یکی از نامزدهای ریاستجمهوری آمریکاست، تلاش میکردند نقش رابینهود را برای فتنهگران بازی کنند و صحنهی فتنه را تبدیل به موقعیت مورد توجه خود، یعنی براندازی کنند. جناب کری بهدرستی از مداخلهی آمریکا بعد از انقلاب سخن گفته است.
در این سخن نکتهای دیگر نیز پنهان است و آن اینکه مشکلات آمریکا و ایران از بعد از انقلاب اسلامی آغاز شده است. این جمله بسیار جملهی صحیحی است. بسیاری از مشکلات ایران با آمریکا از بعد از انقلاب نشئت میگیرد، اما چرا؟ یکی از بهترین پاسخها برای این موضوع، مسئلهی تناقض ایدئولوژیک انقلاب اسلامی با آمریکاست. در بیان علل دشمنی ایران و آمریکا، مهمترین نکته همین مسئلهی ایدئولوژیک است. برخی از نخبگان فکری که روی مسئلهی رابطهی ایران-آمریکا کار میکنند، با چنین سؤالاتی مواجه میشوند: چه عللی سبب این سطح از دشمنی بین دو کشور شده است؟ آیا اساساً میتوان به رابطهی دو کشور امیدوار بود و از رابطهی بین دو کشور سخن گفت یا خیر؟
اولین نکته پیرامون علل رفتار و روابط خصمانهی آمریکا-ایران، دقیقاً به علل رفتار خصمانهی ایران نسبتبه آمریکا برمیگردد؛ یعنی وجود یک منازعهی ایدئولوژیک.
فروپاشی شوروی و بهدنبال آن نظام دوقطبی و غرور ناشی از احساس پیروزی آمریکا، این کشور را به یکجانبهگرایی و مداخلهگرایی بیشتر سوق داد؛ بهگونهای که برای رسیدن به مقصود خود، از ابزار نرم و دموکراتیک و بنا بر شرایط، از ابزار سخت و زور استفاده کرده و میکند. آنها بهدنبال اجرای طرح نظم نوین جهانی به رهبری خود هستند. در این طرح، آمریکا بهعنوان تنها ابرقدرت باقیمانده، پایبند به هیچ قاعدهی محدودیتزایی نیست و بیپرده خواهان تسلیم بازیگران منطقهای و بینالمللی است. با این وصف، برخورد آمریکا با ایران امری غیرمنتظره نخواهد بود و طبیعی است که ایران از نظر آمریکا یاغی و محور شرارت خوانده شود و دلیل آن هم تجاوزگری ایران نیست، بلکه صرفاً به این دلیل است که ایران از نظم جهانی تکقطبی پیروی نمیکند،[1] بلکه ورای آن، با آن مخالفت و ضدیت نیز دارد. نمود آن در نظم مطلوب مورد نظر ایران بارز است؛ نظمی که فاصلهی زیادی با نظم موجود (نظم مطلوب آمریکا) در عرصهی بینالمللی دارد.
ری تکیه در یادداشتی در روزنامهی «واشنگتنپست»، بهصراحت به ماهیت ایدئولوژیک دشمنی بین ایران و آمریکا اشاره میکند و بیان میدارد: «هستهی این درگیریها [درگیری بین ایران و آمریکا] ایدئولوژیک است. تهران نمیخواهد ما موفق شویم و ما نباید بخواهیم تهران غالب شود.»[2]
ری تکیه بهدرستی تحلیل میکند مانع اصلی عدم بهبود روابط ایران و آمریکا، از یکسو رفتار استکباری آمریکا و در دیگر سو، استکبارستیزی ایران است. هریک از این دو کشور نیز این رفتار را در چارچوب ایدئولوژیک و ماهیت حکومت خود قرار دادهاند. لذا مادامی که هریک از طرفین، تغییر رفتار خود را بهمنزلهی تحول در ایدئولوژی و ماهیت خود بدانند، نهتنها رابطه، بلکه هرگونه مذاکره بینتیجه میماند. این موضوع در مورد هر دو بازیگر مصداق دارد.
بهعنوان مثال، اگر سخنان مقامات آمریکایی را تحلیل محتوا کنیم، میبینیم که چند محور اساسی را بهعنوان مطالبات خویش نسبتبه ایران در نظر گرفتهاند که همهی آنها مترادف با تغییر محتوا و از بین رفتن ماهیت جمهوری اسلامی است و عمل به آنها نیازمند تغییر کلی سیاست خارجی ایران در عرصههای داخلی، منطقهای و بینالمللی است. این محورها عبارتاند از:
2. 1. عدم حمایت از تروریسم: منظور آمریکا از تروریسم، گروههای مبارزی همچون حماس و حزبالله است، درحالیکه خود آمریکا با همهی امکاناتش از اسرائیل حمایت میکند. این دو مسئله اساساً در رویکرد سیاست خارجی ایران قابل حل نیست. حتی اگر دولتی سر کار باشد که با بسیاری از معیارها مطابقت نداشته باشد، ولی بر سر این دو مسئله تردیدی نخواهد داشت.
2. 2. رعایت حقوق بشر: وقتی به ماهیت «مسئلهی حقوق بشر» و «نقض حقوق بشر توسط ایران»، که آمریکاییها اخیراً شدیداً بانگ آن را سر میدهند و تلاش میکنند آن را بهعنوان یکی از موضوعات جدید «شرمساری» ایران در عرصهی بینالمللی معرفی کنند، نگاه میشود و به عمق تقاضای نهادهای بهاصطلاح حقوق بشری بینالمللی که همه با منافع نظام سرمایهداری همگن هستند، توجه شود، این نتیجه را به دست میدهد که منظور آمریکا از شرط و شروط پیرامون مسئلهی حقوق بشر، عدم اجرای قوانین جزایی اسلام و تعطیلی قانون اساسی اسلامی است. این موضوع نیز نشاندهندهی عدم حل و رفع مسائل انقلاب اسلامی با آمریکا خواهد بود.
2. 3. برقراری دموکراسی: درحالیکه ایران مردمسالارترین کشور منطقهی غرب آسیا و شمال آفریقاست، آمریکا خواهان برقراری دموکراسی آمریکایی و لیبرالی است که حکومت در آن ماهیت اسلامی نداشته باشد. اصرار آمریکا بر سر غیردموکراتیک بودن ایران، مضحکترین مسئلهای است که در دفاع از دموکراسی میتوان به آن اشاره کرد و آمریکاییها نیز خود بهخوبی از آن مطلع هستند. نگاهی به اندیشکدههای آمریکایی مؤید این مسئله است. از این جهت نیز مسئلهی دشمنی ایران و آمریکا، ایدئولوژیک است.
2. 4. به رسمیت شناختن رژیم اسرائیل: فرض کنیم که بسیاری از مسائل تاکتیکی بین دو کشور حل شد (که این فرض محال است). در بنیادیترین مسئلهی غرب آسیا، یعنی مسئلهِی اسرائیل، چگونه رویکرد دو طرف از دشمنی بهسمت غیر آن حرکت خواهد کرد؟[3] بنابراین آمریکا و جان کری، بهعنوان وزیر خارجهی این کشور، بهخوبی میدانند که موضوع و مشکل اتفاقاً از بعد از انقلاب ایران برای آمریکاییها شروع شده و این نیز بهخاطر ماهیت انقلاب اسلامی است.
3. ایران و تمدن پنجهزارساله: یکی از نکاتی که چندصباحی است توسط آمریکاییها در حال پیگیری است، مسئلهی برجستهسازی باستانگرایی اسطورهای در ایران برای تضعیف روحیهی مذهبی است. هم ازاینروست که رئیسجمهور این کشور هرساله در قالب پیامی نوروز را به مردم ایران و فارسیزبانان تبریک میگوید و بهدنبال جدا کردن بخش ملی هویت ایران و برجستهسازی آن برای ایجاد دوگانگی و دوقطبی در ایران است. کری نیز در سخنان خود، که «در جمع دانشجویان سیاست دانشگاه شیکاگو» بیان شد، «از تمدن پنجهزارساله و لزوم شناخت آن و بعد از آن دخالت پیشین آمریکا در امور ایران» صحبت به میان آورد. با تحلیل محتوای این سخنان و همچنین جایگاه مخاطبان این سخنان، به این نتیجه میرسیم که کری و آمریکا در حال فرستادن این پیام هستند که ما کماکان در حال دخالت و آمادهی دخالت در امور ایران هستیم، وگرنه دلیلی ندارد که از لزوم شناخت جامعهی ایران برای دانشجویان سیاست سخن بگوید.
4. آمریکا بهدنبال تصحیح اشتباهات است؟ یکی دیگر از ابعاد سخنان کری در این سخنرانی، بیان موضوعی بسیار جدی است که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. وی با بیان «اشتباهات آمریکاییها نسبتبه ایران»، یکی از دلایل شکست کارتر را «موضوع ایران» برمیشمرد، اما نکتهی این قسمت از سخنان کری چیست؟
5. نیاز به نبش قبر تاریخ نیست: نیازی نیست جناب کری تاریخ را نبش قبر کند و به پیش از انقلاب و حتی پس از انقلاب و شکست کارتر مراجعه کند. کافی است کارنامهی خود و تیم دموکرات کاخ سفید در مسئلهی هستهای ایران را مرور کنند تا بهمعنی دقیق کلمه به این موضوع پی ببرند که تا چهحد موفقیت ایران در صنعت هستهای برای آمریکاییها تبدیل به یک کابوس شبانهروز شده بود و تازمانیکه توافق حاصل نشده بود، نفس راحت نمیکشیدند. حتی رئیسجمهور متبوعشان بعد از برجام بیان داشت که راحت میخوابد. بنابراین کری بهعنوان مذاکرهکنندهی ارشد آمریکاییها، بهخوبی تنافی منافع ملی ایران و آمریکا را لمس کرده و دیده است که موفقیت یکی بهمعنی شکست دیگری است و برعکس. بنابراین در همین موضوع هستهای نیز آمریکاییها به خواست مردم ایران احترام نگذاشتند.
آنچه سبب شد کارتر به تعبیر کری شکست بخورد، چه بود؟ مگر چیزی جز مسئلهی تسخیر لانهی جاسوسی و در نهایت، گروگانهای آمریکایی بهعنوان خواست دانشجویان پیرو خط امام و متعاقب آن رهبر نظام بود؟ خیر، موضوع اساساً به پیجویی منافع ملی توسط ایرانیها برمیگشت که در منافات مستقیم با منافع آمریکا در ایران بود. کری از چه مسئلهای بهعنوان شکست دولت آمریکا و کارتر سخن میگوید؟ از پیجویی منافع ملی توسط مردم ایران. برخی از کوتهبینان داخلی اشتباه نکنند. کری بهدنبال احیای منافع ملی ایران نیست که اگر بود، باید به او بهعنوان وزیر خارجهی آمریکا شک میکردیم. او بهصراحت بیان میکند شکست آمریکا به این خاطر رقم خورد که ایرانیها در پیگیری منافع ملی خود مصر بودند و به آن جامهی عمل پوشاندند. کری با بیان این موضوع، در حال انتقال این مفهوم و مضمون به نخبگان فکری و سیاسی آمریکاست که آمریکاییها به خواست ملت ایران احترام نمیگذارند و نگذاشتهاند.
فرجام سخن
گاهی داشتن نگاه موشکافانه و حساسیتها نسبت به اظهارنظرهای مقامات آمریکایی به شناخت نوع عملکردی که در آینده برای کشور در نظر گرفتهاند، کمک فراوانی میکند. برای نمونه و همانطور که در این یادداشت اشاره شد، میتوان به سخنان جان کری اشاره کرد. کری در سخنانش، هم از تاریخچهی دخالت آمریکا در ایران سخن میگوید و هم از دوری گزیدن از برخی اشتباهات برای عدم شکست در حین مداخلات در ایران پرده برمیدارد.
پی نوشت ها:
[1]. عبدالله خانی، علی، روابط ایران و آمریکا (بررسی دیدگاه نخبگان آمریکایی)، مؤسسهی ابرار معاصر، تهران، 1381.
[2]. https://www.washingtonpost.com/opinions/the-us-needs-a-deal-with-iran-not-detente/2014/01/12/9f7d1c46-7a44-11e3-b1c5-739e63e9c9a7_story.html
[3]. ولایتی، علیاکبر، بررسی ماهیت قدرت و سیاست خارجی آمریکا و موضوع برقراری رابطه، نشر معارف تهران، 1382، ص5-6.
منبع: پایگاه برهان
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.