چه کنیم توسعه کسب و کارمان حباب نزاید؟
توسعه کسب و کار یعنی به جای اینکه کارمندها را زیاد کنیم، شرکای تجاری را افزایش دهیم و این شرکا را برای برخورد با مشتری توانمند کنیم به عبارت دیگر تیمهایی را دور هم جمع کنیم که دید توسعه کسب و کار در میان آنها شکل بگیرد.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، در دوره دانشجویی کسب و کارهای کوچک دانشجویی را راهاندازی و مدیریت کرد اما هیچ کدام برایش نان و آب نشد. کارشناسیاش را در رشته مدیریت بازرگانی دانشگاه تهران به پایان رساند و از آنجا به بعد جذب شرکتهای مختلف شد، بعدها MBA فناوری اطلاعات را هم از سازمان مدیریت صنعتی گرفت. علاقه زیادش به کارهای تیمی و البته مدیریت، او را به دانشگاه استنفورد کالیفرنیا کشاند تا در دورههای رهبری، تصمیم سازی، مدیریت توسعه کسب و کار و مدیریت اکانتهای تجاری شرکت کند. پس از بازگشت جذب شرکتهای مختلف مرتبط با فناوری اطلاعات و ارتباطات شد و تجربیاتی کسب کرد. اما نهایتاً پس از اینکه هیچ کدام از راههای رفته او را به آنجا که میخواست نرساند دوباره به یاد دوران دانشجویی و تعالیمی که از پدرش در زمینه کسب و کار دیده بود به بیزینس فکر کرد، آن هم نه بیزینسی از جنس تمام آنهایی که پیشتر انجام داده بود بلکه عصارهای از همه آنها را گرفت تا طرحی نو دراندازد. پس با تکیه بر سالها درس و تحصیل و کار، شرکت خودش با موضوع «مدیریت توسعه کسب و کار» را راهاندازی کرد. شرکتی نوپا و جدید که قرار شد در آن «سید محمد امامی نژاد» و تیمش به شرکتها و سازمانها بگویند چطور و چگونه میتوان کسب و کار را توسعه داد. امامینژاد جوان و تیمش در حال حاضر سازمان و شرکتهای زیادی را تحت پوشش تفکر و ایده خود دارند و هدف نهاییشان را «آرمان شهر توسعه ایران» گذاشتهاند. آرمان شهری که به قول او در آن همه چیز در مسیر توسعه است، حتی نفس کشیدن هر یک از افراد. گزیدهای از گفتوگوی ما با این مدیر و مدرس حوزه کارآفرینی را میخوانید.
توسعه کسب و کار دقیقاً یعنی چه؟
توسعه کسب و کار یعنی زمین خالی را تحویل بگیری، از پی و زیرساخت شروع و در ادامه زمین را به ساختمانهایی برای تحویل به واحدهای مختلف سازمانات (مثل مالی، فنی و...) تبدیل کنی تا افراد بتوانند در آن فضا اهداف سازمان را ادامه بدهند. وظیفه واحد توسعه کسب و کار فراهم کردن زیرساختها برای بهتر پیمودن ادامه راه توسط تمام ارکان سازمان است. افرادی با تفکر توسعه کسب و کار کسانی هستند که در شرکتها دنبال دردسر میگردند و میخواهند این دردسرها را به ایده خلاقانه برای توسعه کسب و کار تبدیل کنند.
توسعه کسب و کار یعنی به جای اینکه کارمندها را زیاد کنیم، شرکای تجاری را افزایش دهیم و این شرکا را برای برخورد با مشتری توانمند کنیم به عبارت دیگر تیمهایی را دور هم جمع کنیم که دید توسعه کسب و کار در میان آنها شکل بگیرد. توسعه کسب و کار مثل خیلی از چیزها ریشه در فرهنگ دارد و میتواند از کودکی با انسان رشد یابد. اینکه پدران و مادران به کودکان آموزش دهند چگونه با مردم تعامل داشته باشند، برقراری ارتباط، کسب و کار و خرید و فروش را یاد بگیرند تمام اینها ذهن کودک را یک ذهن کسب و کارمحور بار میآورد، ذهنی که میداند چطور در عالم تجارت با مردم تعامل کند.
چرخهها و پیش نیازهای توسعه کسب و کار
اما توسعه کسب و کار پیش نیازهایی دارد. اگر پیشفرض را آرمان شهر توسعه بگذاریم، به این پیش نیازها میرسیم. پیش نیاز آرمان شهر توسعه، رشد اقتصادی است، به همین ترتیب پیش نیاز رشد اقتصادی، اشتغال، پیش نیاز اشتغال، کارآفرینی - البته بهتر است کارآفرینی نگویید و از فرصت طلبی استفاده کنیم به معنای پیدا کردن راهکارهای فرصت جدید- و همین طور این پیش نیازها را به دنباله هم دنبال کنید تا به توسعه انواع کسب و کار، محیط مناسب، فرصت کسب و کار و در نهایت استراتژی برسید که دوباره ما را میرساند به چرخه زمین خالی و توسعه کسب و کار.
در توضیح پیش نیازها باید بگوییم هر چقدر دایره خدمات مختلف بیشتر شود کارآفرینی اتفاق میافتد، به طور مثال شبکههای اجتماعی. زمانی کسی فکر نمیکرد تبلیغات از طریق این شبکهها انجام شود اما الان این اتفاق افتاده و انواع کسب و کار در بستر فناوری اطلاعات رشد کرده است. شاید تا چند سال پیش اقتصاد ایران یکپارچهتر بود اما در حال حاضر این یکپارچگی خرد شده و هر کدام از این قسمتها خودشان در حال رشد و گسترش وتبدیل شدن به یک اقتصاد بزرگ هستند. از طرفی نیازهای مردم نیز بیشتر شده پس در قبال توسعه کسب، برقراری یک محیط مناسب نیز لازم است تا کسب و کارها در آن رشد کنند. اما در این محیط فرصتسازی و فرصتیابی بشدت مهم است و در آخر پیش نیاز فرصت استراتژی است که ما را به همان زمین خالی میرساند. وقتی شما شروع به ساخت میکنید شهرداری از شما نقشه میخواهد که این همان استراتژی است.
پرسش این است: چطور توسعه بیابیم؟
چطور توسعه بیابیم؟ پاسخ این سؤال خیلی ساده است: باید بتوانیم استراتژیها را درست بچینیم و نقطه به نقطه در جهت آن حرکت کنیم. اما چیدمان استراتژیها نیز خود به عواملی بستگی دارد که فرهنگ توسعه یکی از آن عوامل است. خانواده نقش مهمی در فرهنگ توسعه دارد. به جای اینکه دایم بذر «ناامیدی» و «نمیشود» بپاشیم فضا را برای فرزندانمان تهییج کنیم. سؤال مطرح کنیم، بررسی کنیم، گفتوگو کنیم. مثلاً به فرزندانمان بگوییم همین اینستاگرام یا تلگرامی که از آن استفاده میکنی، چطور به اینجا رسیده و چطور درآمد کسب میکند، همین صحبتهای به ظاهر ساده گفتمان توسعه نام دارد. بعد از خانواده نهادهای آموزشی مثل مدرسه و دانشگاه در نشر فرهنگ توسعه مؤثر هستند. اما این نهادها زمانی موفق خواهند بود که توسعه کسب و کار را «بازی گونه» طراحی و برای مخاطبان خود ارائه کنند. «کسب و کارگرا بودن» از دیگر عوامل دیدگاه توسعه است. «سلسله مراتبی بودن» یا به عبارت بهتر کسانی که خاک کسب و کار میخورند و اصطلاحاً شاگردی کردهاند بهتر میتوانند بیزینس شان را راه بیندازند و توسعه دهند. «آموزش و یادگیری» هم از مؤلفههای کلیدی است. به سراغ شاخصین صنایع بروید و از آنها بخواهید به شما بیاموزند. این کار دو مزیت دارد اول آنکه اسم شما در ذهن یک استاد صاحبنام قرار میگیرد و یادگیری در حضور وی برای شما رزومه محسوب میشود. ثانیاً انسان ذاتاً شیفته آموزش است و وقتی کسی مربی میشود علاقه دارد که خودش را نشان دهد، برای همین بخوبی تجاربش را در اختیار شما میگذارد.
چه کسانی را در واحد توسعه بگماریم؟
توسعه کسب و کار شامل یک سری وظایف در جهت هدف «توسعه» است. این جمله را با یک مثال توضیح میدهم. در یک سازمان معمولاً مدیرعامل است که میداند وضعیت شرکت چگونه است. سیر حرکت سازمان صعودی است یا نزولی، شرکت نیاز دارد که یک سری خدمات جدید ارائه دهد یا واحدهای جدید اضافه کند یا... این شروع قضیه توسعه است. حال مدیرعامل میبیند که چه کس یا کسانی میتوانند در مسیر توسعه کمک کنند؟ اصلاً واحدی به این نام در شرکت موجود است یا میخواهد یکی از اعضای خودش را در این سمت بنشاند. نکته مهم در انتخاب افراد در واحد توسعه اینکه هرگز یک نفر از بیرون را در این بخش نگذارید چرا که اعتماد افراد داخلی سازمان به فردی از بیرون به مراتب کمتر از افراد داخلی است، ضمن اینکه هزینه جلب اعتماد بالاست. پس بهتر است حتی الامکان از افراد باتجربه و محبوب داخلی بهره بگیرید، چرا که در روند تغییر افراد داخل سازمان با او نهایت همکاری را خواهند کرد و هزینههای توسعه به مراتب کاهش خواهد یافت. مقاومت سازمانی در قبال افراد خارجی آنقدر زیاد است که ممکن است تغییرات و توسعه هرگز اتفاق نیفتد.
روحیه متنوع ملتها و توسعه کسب و کار سه ضلع توسعه کسب و کار عبارتند از:
«بازارها»، «مشتریان» و «روابط» که در جهت ارزشهای بلند مدت سازمان میخواهد پیش برود. واحد توسعه کسب و کار پرچالشترین بخش سازمان است چرا که با تغییر در جهت رشد شرکت همراه است. گرچه تغییر در طولانی مدت به سود افراد سازمان است اما مقاومت سازمانی در این مورد بشدت مشاهده میشود.
ایالت کالیفرنیا در امریکا با استفاده از دید توسعه کسب و کار و جلب مشارکتهای مختلف شرکای تجاری به یکی از قطبهای توسعه کسب و کار تبدیل شده است. کالیفرنیا یکی از مراکز فناوری اطلاعات دنیاست، بزرگترین مرکز استارت آپ هاست. حتی در زمینه کشاورزی یکی از برترینهای امریکاست. از سوی دیگر هالیوود را داریم که در صنعت فشن و فیلمبرداری صاحبنام است. شکلگیری مرکزیتهای بزرگ دنیا در سایه توسعه کسب و کار از خرد به کلان به وجود آمده است.ایران بالغ بر هزاران شهر و روستا دارد که اگر این شهرها و روستاها با دید توسعه به مشاغل بنگرند و هر چند شهر یا روستا با هم پیمان شغلی ببندند در کوتاه مدت میتوان امید داشت که اشتغال و کسب و کار در این مجموعهها رشد یابد. به طور مثال به دلیل احساساتی بودن ایرانیها و هنر منحصر به فردشان در صنایع دستی میتوان در این زمینه رشد چشمگیری داشت. فکر میکنید چرا آلمانیها در صنعت خودروسازی پیشرفتهاند چون روحیات خشک و منظمی دارند و براحتی به قوانین تن میدهند. پس هر کس با توجه به شناخت عامه مردمش باید به سمت توسعه حرکت کند.
نکاتی که باید در مسیر توسعه کسب و کار بدانید:
از دردسر نترسید
اگر میبینید کاری در شرکت زمین مانده و مدیر دنبال کسی است که این دردسر را بپذیرد، سراغش بروید و بدانید که پیشرفت و ترقی سازمانی در همین نقطه نهفته شده است. از کار کردن نترسید، مخصوصاً اگر تازه وارد هستید. به سراغ هر کاری که توان انجامش را دارید بروید. هیچ اشکالی ندارد به جای چند نفر کار کنید و کارهای روی زمین مانده را شما انجام دهید. وقتی از کار کردن نترسیدید و داوطلبانه کارها را انجام دادید دایره اعتماد مدیران جلب میشود و متوجه میشوند کسی هست که میتوان به او تکیه کرد. به غیر از اعتماد مدیران رفتن به سراغ دردسرهای روی زمین مانده شرکت یا سازمان، برنامه یا پلن توسعه شما را شکل میدهد و باعث میشود لینک و ارتباط پیدا کنید.
به سراغ رقیب نروید
یکی دیگر از توصیهها این است که هیچ وقت - حتی اگر در تنگنا قرار گرفته اید - از یک شرکت به سراغ شرکت رقیب نروید چون باعث میشود پلهای پشت سرتان خراب شود چون ارتباطهای شما در این موقعیت قطع میشود. همواره سعی کنید دایره توسعه کسب و کارتان را ادامه دهید و از هیچ چیز حتی ساده، در این مسیر نگذرید.
کسب و کارتان را راه بیندازید
مجموعه خودتان را راهاندازی کنید، سعی و خطا کنید تا پیروز شوید، اما زمان را از دست ندهید. نکته مهم اینکه از این شاخه به آن شاخه نپرید و از همان چیزی که هستید استفاده کنید. یعنی فیلد کاری خودتان را که در آن صاحب مهارت، تخصص و ارتباطات هستید به هیچ عنوان رها نکنید و به سراغ کسب و کاری که در آن هیچ رزومه و پیش زمینهای ندارید نروید. به طور مثال اگر در صنعت مخابرات فعال بودید یا هستید برای راهاندازی بیزینس جدید به سراغ صنعت مواد غذایی نروید بلکه آزمون و خطاها را در یک شاخه پیش بگیرید تا در همان یک شاخه بزرگ شوید. وقتی صنعت خودتان را با تمام شناختهایی که از آن دارید، با تمام سعی و خطاها، تمام کانالهای ارتباطی رها میکنید و به سراغ صنعت جدیدی میروید که برای شما نیست، مجبور هستید هزینههای چند برابری متحمل شوید، پس به کسانی اعتماد میکنید که شاید مورد اعتماد نیستند و باز هم هزینه میدهید ضمن اینکه مهمترین چیز یعنی زمان را از دست میدهید.
مدل اولیه داشته باشید
حتماً یک مدل اولیه از خدمت و کاری که قرار است ارائه دهید در دست داشته باشید. شما وقتی به جای فقط حرف زدن یک نمونه اولیه در دست داشته باشید براحتی میتوانید نیاز مشتری را بسنجید و طبق آنچه که او طلب میکند بیزینس خودتان را شکل و گسترش دهید.
منبع: ایران
انتهای پیام/