شکست زنجیرها در حلب
آزادسازی حلب یک تحول استراتژیک منطقهای به حساب میآید و از این رو تحرک عمدهای در سطوح خارجی و منطقهای برای ممانعت از آن وجود دارد. کاملاً واضح است که سازمان ملل، آمریکا، اروپا، ترکیه، عربستان، قطر، امارات و دسته دیگری از... .
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، آزادسازی حلب یک تحول استراتژیک منطقهای به حساب میآید و از این رو تحرک عمدهای در سطوح خارجی و منطقهای برای ممانعت از آن وجود دارد. کاملاً واضح است که سازمان ملل، آمریکا، اروپا، ترکیه، عربستان، قطر، امارات و دسته دیگری از دولتها و کشورها ترجیح میدهند حلب در سیطره گروههای تروریستی - که در تبلیغات آنان خطرجهانی معرفی میشدند- باقی بماند و عملیات ارتش سوریه و جبهه مقاومت با شکست مواجه گردد. آنچه از روند امور فهمیده میشود، نزدیک و بسیار نزدیک بودن زمان آزادی حلب است. عملیات حلب و مسایل پیرامونی آن دارای خصوصیات و آثاری است که به بعضی از آنها اشاره میشود:
1- حلب هم از نظر تروریستها و هم از نظر دولت و ارتش سوریه یک سنگ محک و موقعیت تعیین کننده و فیصله دهنده به حساب میآید. وقتی در اواسط سال 2012 گروههای در حال شکلگیری تروریستی به سمت حلب راه افتادند و در یک دوره دو ساله بخش اعظم این استان و بخصوص مرکز آن را به تصرف درآوردند، از یک استراتژی رونمایی گردید. این استراتژی مبتنی بر تبدیل حلب به نقطه تعیین کننده سرنوشت سوریه بود. از این رو در سالهای 2013 و 2014 این عبارات را به دفعات فراوان در بیان مسئولان سیاسی غرب و کشورهای عربی و نیز در رسانهها میشنیدیم که «اسد هیچ شانسی برای ماندن ندارد» و «اسد جایگاهی در سوریه نخواهد داشت». در آن مقطع این موضوع تا حد زیادی عادی و برخاسته از وضع عمومی امنیتی سوریه و نیز برخاسته از تمایل غربی عربی برای کنار گذاشتن «بشار اسد» تلقی میشد اما طی ماههای گذشته اسنادی منتشر گردید که نشان میدهد در سال 2012 جلسهای با حضور رئیس وقت سرویس اطلاعاتی آمریکا، رئیس میت ترکیه، رئیس وقت سرویس امنیتی عربستان، مسئول وقت سرویس اطلاعات خارجی اسرائیل، رئیس سرویس اطلاعاتی قطر و دو افسر ارشد عضو سرفرماندهی ناتو در جلسهای در استان «هاتای ترکیه» تشکیل شده و طی آن بر لزوم جداسازی کامل حلب از سیطره دولت بعنوان رمز فروپاشی سوریه تأکید شده است. از این موضوع میتوان به خوبی دریافت که گسیل شدن به حلب و تکثیر این گروههای تروریستی در حلب یک دستور کار اطلاعاتی بوده و در این راه دولتها و سرویسهای زیادی نقش داشتهاند.
2- همزمان با عملیات ممتد ارتش سوریه و سایر ارکان جبهه مقاومت در حلب که به نحو موفقی پیش رفت، دولتها و کشورهایی که تا دیروز از لزوم مبارزه با تروریزم حرف میزدند و میگفتند برای این کار ائتلاف بینالمللی تشکیل دادهاند و مدام از خطر امنیتی این گروهها علیه غرب سخن میگفتند، تلاش هماهنگ و گستردهای برای متوقف کردن عملیات ارتش انجام دادند.
اظهارات تند خانم مرکل که از رخدادهای «فاجعهبار» در حلب حرف زد، موضعگیری بسیار تند اردوغان که بشار را قاتل خطاب کرد، موضعگیری سخنگوی کاخ سفید که روند تحولات حلب را «بسیار خطرناک» توصیف نمود تا دبیر کل سازمان ملل که از لزوم مداخله بینالمللی برای نجات محاصرهشدگان در شرق حلب سخن گفت تا شورای امنیت سازمان ملل که جلسه اضطراری تشکیل داد و در آن دیمیستورا نماینده دبیر کل از لزوم اتخاذ تدابیر خاص برای اداره شرق حلب حرف زد، تا دبیر کل ناتو که پس از مدتی خاموشی اعلام کرد که سازمان ناتو آماده ایفای نقش در چارچوب تصمیم شورای امنیت است، تا پادشاه عربستان سعودی که سران عربی را در روزهایی که آن را خطرناک میخواند در منامه گرد هم آورد و لزوم نجات سوریه از سیطره ایران را گوشزد کرد، تا رژیم صهیونیستی که طی 10 روز منتهی به آزاد شدن شرق حلب، دو بار به مناطقی در دمشق حمله کرد همه نشان میدهد که در حلب اتفاق فوقالعاده مهم و تعیینکنندهای میافتد. اگر آنچه در این بخش گفته شد را مرور کنیم درمییابیم اینهایی که واکنشهای بسیار تند علیه عملیات حلب انجام دادهاند در واقع همان کشورها و سازمانهایی هستند که در سال 2012 در «هاتا» جداسازی حلب را رمز سقوط سوریه ارزیابی کرده و بر آن پا فشرده و چندین سال انواعی از هزینهها و اقدامات را پذیرا شدند.
بر این اساس میتوان گفت اگر در ماه پایانی سال 2012 حلب رمز سقوط سوریه تلقی میشد، اینک در زمان پایانی سال 2016 آزادی حلب، رمز شکست جبهه تروریسم با محوریت آمریکا به حساب آمده و حتما منشأ تاثیرات مهمی در سطح بینالمللی و منطقهای خواهد بود.
3- آزادی حلب در واقع اثبات میکند که بقیه سوریه نیز آزاد خواهد شد. اگر وضع جغرافیایی، سیاسی و اجتماعی حلب را با دیرالزور، رقه، ادلب، قنیطره و درعا مقایسه کنیم درمییابیم که حلب برای تروریستها مستحکمترین موقعیت و برای ارتش و دولت سوریه و نیز برای جبهه مقاومت سختترین موقعیت به حساب میآمده است. از این رو وقتی مستحکمترین و سختترین موقعیت تروریستی با سر انگشتان مقاومت سقوط میکند، حل و رفع تروریزم در بقیه مکانها بسیار آسانتر خواهد بود. چرا که از نظر جغرافیایی هیچکدام از استانهای دیگر سوریه موقعیت حلب را ندارد. حلب با مرزهای ترکیه در یک نوار حدود 500 کیلومتری تماس دارد و در مقایسه با سایر همسایگان، ترکیه مهمترین موقعیت حمایتی را از تروریستها داشته و در واقع ترکیه مهمترین محل تزریق نیروهای تروریستی و تجهیزات متنوع و پیشرفته تروریستی بوده است نه اردن آنقدر جرات داشته که به صورت بیمحابا وارد بحران شود و نه رژیم صهیونیستی در عمل توانایی آفتابی شدن در بحران تروریستی سوریه داشته است و نه بقیه همسایگان سوریه توانایی و موقعیت ترکیه را در این کار داشتهاند. بنابراین میتوان گفت آزادسازی حلب در واقع بستن دستهای خونریز اردوغان و بقیه شرکای اتاق عملیاتی هاتا در مرز طولانی با سوریه است.
جمعیت بالای حلب و اصراری که دولت برای مصون ماندن مردم این استان در جریان عملیات ارتش و نیروهای مقاومت داشته، در این حد در استانهای دیگر وجود ندارد. حلب در زمان آغاز بحران 3/7 میلیون نفر جمعیت داشت که بالای 90 درصد آنان حامی دولت سوریه بودند این در حالی است که در مجموع دو استان قنیطره و درعا که در سیطره نسبی گروههای تروریستی میباشند، قبل از شروع بحران کمتر از 1/2 میلیون نفر جمعیت داشتند و مجموع جمعیت دو استان دیرالزور و رقه پیش از بحران حدود 2/1 میلیون نفر بود با این وصف کاملا واضح است که ارتش و نیروهای مقاومت وقتی استان پهناور حلب را پاکسازی کنند و عملیات را با وجود کندی ناشی از رعایت جان و مال مردم به پیروزی برسانند در استانهای ادلب، رقه، دیرالزور، قنیطره و درعا که جمعیت و مساحت بسیار کمتری دارند راحتتر میتوانند به پیروزی برسانند. پس باید گفت فریادهای هماهنگ مخالفان اسد نشان میدهد که پیروزی روزهای آتی آنقدر برجسته و محوری است که توطئهها را برهم میزند.
4- آمریکاییها در بحران سوریه بیش از دیگران دچار خسارت شدهاند. وقتی ترامپ به طور همزمان سیاستهای دوره بوش و اوباما در مورد منطقه و به خصوص سوریه را زیر سؤال برد، بعضی گمان کردند او این موضع را به مقتضای جدال انتخاباتی اتخاذ کرده و بعضی هم گفتند که ترامپ در بحران سوریه از سیاست عاقلانهتری پیروی خواهد کرد. اما هیچکدام از این دو واقعیت ندارند! واقعیت این است که آمریکا قادر به هیچ نوع مدیریتی در فضای سیاسی و امنیتی سوریه نیست. مسئله این نیست که آمریکا در دوره بوش یا اوباما در مورد منطقه یا به طور خاص در مورد سوریه تند یا کند رفتهاند و حالا ترامپ با تندتر یا کندتر کردن سیاست آمریکا درباره سوریه درصدد بهبود سیاست بیمار آمریکاست؛ موضوع این است که چه آمریکا سیاست خود را تندتر کند و چه کندتر کند قادر به مدیریت تحولات سوریه و کشورهای مشابه آن نیست. در واقع ما در این دوره 16 ساله شاهد هر دو دسته از سیاستهای امنیتی تند و کند آمریکا بودهایم و ترامپ در واقع اعتراف میکند که کاری از دست آمریکا ساخته نیست و تلاش آن برای خرابکاری در برنامه مقاومت به جایی نمیرسد.
انتهای پیام/