نصرالله: پروژه غربی براندازی دولت سوریه در حلب به بن بست رسید
دبیرکل حزب الله لبنان پیروزی در حلب را بن بستی برای پروژه غربی صهیونیستی برای براندازی دولت سوریه خواند و در عین حال تاکید کرد پروژه تخریب سوریه همچنان ادامه خواهد داشت.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، سید حسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان دیروز جمعه در جمع دانشجویان لبنانی و اساتید دانشگاههای این کشور به ایراد سخنرانی در رابطه با تازهترین تحولات سیاسی لبنان پرداخت که متن کامل این سخنرانی را در زیر می بینید:
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد لله رب العالمین، والصلاة والسلام على سیدنا ونبینا خاتم النبیین أبی القاسم محمد بن عبد الله، وعلى آله الطیبین الطاهرین، وصحبه الأخیار المنتجبین، وعلى جمیع الأنبیاء والمرسلین.
خواهران و برادران حاضر در سالن مرکزی و مناطق دیگر، سلام علیکم.
بگذارید در ابتدا بحث خود را ساماندهی کنم و سپس وارد آن شوم. من قصد دارم در این دیدار مبارک به ویژه با دانشجویان دانشگاهها و علما و اساتید گرامی مباحث خود را به دو بخش تقسیم کنم. در بخش اول اندکی از مسائل سیاسی صحبت خواهم کرد تا از فرصت انتقال تلویزیونی این مباحث استفاده کنند، الان شبکه المنار و چه بسا شبکههای تلویزیونی دیگر این سخنان را منتقل میکنند ، لذا آن ها را معطل نمیکنم. من در ابتدا از اوضاع سیاسی صحبت میکنم و پس از آن و پس از اینکه پخش تلویزیونی متوقف شد به بررسی مسائل مربوط به دانشجویان و دانشگاهها و سخنانی خاص خواهران و برادران دانشجو خواهم پرداخت، البته این سخنان یک چیز ویژه یا محرمانه نیست که نخواهیم در شبکههای تلویزیونی منتشر شود، اما برای اینکه وقت شبکههای تلویزیونی را زیاد نگیریم، به پخش بخش سیاسی از این سخنرانی در این شبکه ها بسنده میکنیم.
اوضاع سوریه مهمترین بخش تحولات منطقه است
خب؛ در بخش سیاسی میخواهم اندکی از اوضاع منطقه صحبت کنم ، طبعا سوریه محور اساسی در هر صحبت از اوضاع منطقه است و در خلال صحبتهای سوریه به شواهد دیگری که در منطقه به وقوع میپیوندد، از جمله در یمن و سایر مناطق خواهم پرداخت. پس از آن نیز اندکی از اوضاع داخلی لبنان صحبت خواهم کرد.
تبریک سیدحسن نصرالله به مناسبت اعیاد ربیع الاول و آغاز سال نو مسیحی
البته در ابتدا بگذارید بار دیگر به شما و به تمامی لبنانیها و تمامی مسلمانان و مسیحیان اعیاد مبارک و بزرگی که در این روزها شاهد آن هستیم را تبریک بگویم. چند روز پیش ولادت حضرت محمد بن عبدالله پیامبر بزرگ اسلام و رسول رحمت الهی برای جهانیان و سالروز ولادت نوه ایشان امام جعفر صادق را پشت سر گذاشتیم و انشاءالله در روزهای آینده عید میلاد مبارک عیسی مسیح را در پیش رو داریم. من این اعیاد مهم و بزرگ را تبریک میگویم.
قدردانی ویژه نصرالله از مجاهدان عرصه مبارزات
همچنین در ابتدای سخنانم و در این هوای سرد و برفی و توفانی که به وجود آمده باید به تمامی مرزبانان و مبارزین و کسانی که در عرصههای میدانی حضور دارند از افسران و نظامیان و نیروهای مقاومت چه در مرزهای جنوبی لبنان در تقابل با اسرائیل یا در مرزهای نوار غزه در مقابله با اشغالگری رژیم صهیونیستی یا در مرزهای شرقی در بقاع در مقابله با گروههای تروریستی یا در خاک سوریه و در تمامی خطوط مبارزه یا در عراق و یمن و سایر میدان های مبارزه با انواع مختلف اشغالگری و تروریسم و سلطه طلبی ، سلام و درود و قدردانی خود را تقدیر کنم.
من تمامی درود و تقدیر خود را برای این عناصر پایدار در شرایط طبیعی و نظامی سخت می فرستم، برای کسانی که از کشور و ملتهای خود دفاع میکنند تا مردم بتوانند زندگی خوب و امنی داشته باشند و در شهرها و روستاهای خود با امنیت زندگی کنند.
هیچ دین و پیامبری به اندازه اسلام و حضرت محمد با تخریب مواجه نشد
قبل از اینکه وارد مباحث مربوط به سوریه شوم، در ابتدا به یک موضوع مهم اساسی اشاره میکنم. در طول تاریخ، دین اسلام و پیامبر آن هرگز مانند سالهای اندک گذشته در معرض اهانت ها و بی احترامی ها و تخریب در زمینه های رسانه ای و مردمی و مواضع قرار نگرفتند. این موضوع در ابعاد مختلف کمی و کیفی و به دلیل گستردگی اتفاقات و انحرافها و تعدی ها و همچنین به دلیل توان رسانه ای که می تواند خبر یا تصویر را در چند ثانیه به هر خانه ای در جهان برساند، قابل بررسی است.
در سالهای گذشته با فاجعهای فراگیر به نام اسلام مواجه بودهایم!
شش سال پیش با حملات توهین آمیز به پیامبر اکرم (ص) از طریق فیلمهای سینمایی یا کاریکاتور یا برخی کتابها نظیر آیات شیطانی مواجه بودیم، اما متاسفانه از شش سال پیش با صحنه دیگری روبرو شدیم. کافی است که به یاد بیاوریم در شش سال گذشته چه اتفاقاتی به دست گروه های تروریستی تکفیری مسلح افتاد. گروه هایی که ادعا دارند اسلامی هستند و ادعای وابستگی به حضرت محمد صلوات الله علیه را دارند و بر پرچمهایشان می نویسند لا اله الا الله، محمد رسول الله. بدتر از همه داعش است که بر پرچمهایش آنچه که گفته می شود مهر رسول الله است، (علامت داعش) نقش بسته است. به دست اینها که با دروغ و ظلم ادعای انتساب به اسلام و پیامبر اکرم اسلام را دارند، جنایات زیادی نظیر قتل و ذبح و اسارت و سوزاندن در قفس یا در زندان و کشتارهای جمعی و نابود کردن آثار باستانی چه اسلامی و چه مسیحی و چه تاریخی و غیر دینی که ارزشی تاریخی داشت، یعنی هر چه که مرتبط با بشریت و تاریخ و فرهنگ باشد، صورت گرفت. ما در سالهای پیش در مقابل فاجعه ای فراگیر قرار گرفتیم، فاجعه ای در سطح انسانی و تمدنی و فکری و فرهنگی و اخلاقی و روحی و روانی که این عده مسبب آن بودند.
سکوت در برابر جنایتها، فرصت دادن به توهینکنندگان به اسلام است
در سالهای گذشته شاهد تنوع گرایی در روشهای کشتار بودیم، غرق کردن در آب، شکافتن قلب، به صلیب کشیدن، بریدن سر و دست، واقعا هولناک است. این صحنه ها برای صدها سال از دیدگان جهانیان به دور بود، اما این افراد اکنون همه این نمونه های زشت و پلید را به نام اسلام و پیامبر اسلام انجام می دهند. این امر در وهله اول مسئولیتی دینی و سپس مسئولیتی تاریخی و اخلاقی را بر دوش همه مسلمانان جهان و علما و اندیشمندان و اصحاب رسانه و دانشجویان و تک تک مسلمانان می گذارد، هر کسی که می تواند کلمه ای بگوید، هر کس که می تواند جمله ای بنویسد، هر کس که شبکه ارتباط جمعی دارد و می تواند در باره آن سخن بگوید و موضعی را بیان کند مسئول است. مسئولیت در رد و محکومیت این جنایات و رفتارهای هولناک و همچنین بیزاری جستن از آنها است. باید در مقابل همه جهان فریاد بزنیم و بگوییم ای جهانیان، ای مسلمانان و غیر مسلمانان این رفتارها هیچ ارتباطی با اسلام و دین خدا و پیامبر خدا محمد صلی الله علیه و آله و اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) و صحابه ایشان ندارند.
این افراد تلاش می کنند شواهد برخی جنایات خود را از صحابه بیاورند که این خود بزرگترین توهین به صحابه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است. این رد و محکومیت و ابراز انزجار روزانه و همیشگی و در هر جنایت لازم است. این کافی نیست که بگوییم یک ماه یا دو ماه پیش یا یک سال پیش آن جنایت را محکوم کردیم. در برابر هر جنایت کوچکی ، همه مسئولیت دارند که فریاد بر آورند و هر کس که سکوت کند در فرصت دادن به توهین به اسلام و پیامبر اسلام و حتی ادیان آسمانی دیگر و حتی به خداوند سبحان، فرستنده این کتب آسمانی شریک است. این مسئولیت بزرگ و خطرناکی است و البته این حداقل وظیفه هر مسلمان است. با وجود شبکه های اجتماعی و اینترنت همه این توانایی را دارند که نظر خود را بیان کنند. در برخی اوقات پایگاه های اینترنتی و شبکه های اجتماعی مملو از فایلها و موضوعات پوچ و بی معنی و جزئی است، اما موضوعاتی با این حجم از اهمیت و خطر نادیده گرفته می شوند.
من در اینجا میخواهم سه نمونه از حوادثی که طی روزهای اخیر اتفاق افتاده است را نام ببرم و بعد از آن وارد مسائل مربوط به حلب و سوریه شوم.
تفکر وهابی به دنبال سلطه بر جهان است
مسئله اول بزرگداشت مراسم ولادت پیامبر اکرم (ص) است، مردم اصطلاح سالروز تولد یا عید تولد یا امثال آن را مطرح میکنند ، طبعا مشاجره ای بر سر اصطلاح نیست، طبعاً وقتی بحث از عید مطرح میشود ، ما در مفهوم فقهی و شرعی که مجموعه ای از آثار شرعی نیز دارد این کلمه را استفاده نمی کنیم. مثلاً وقتی میگوییم عید استقلال یا عید مقاومت و آزادسازی ، به این معنی نیست که مانند عید فطر یا قربان و امثال آن یک عید شرعی و فقهی باشد که برخی استحبابات را داشته باشد و فلان کارها در آن حرام باشد. طبعاً عموم مردم در استفاده از اصطلاحات سهل انگاری هایی دارند. اما این گروه ها (تروریستی تکفیری) یعنی تفکر وهابیت، می خواهند تفکرات خود را به زور بر مسلمانان جهان تحمیل کنند.
اندیشه حاکم بر این گروهها، اندیشه حاکم بر وهابیت این است که می خواهند اندیشه خود را بر همه مسلمانان جهان تحمیل کنند. اندیشه وهابی می گوید جشن سالروز میلاد پیامبر (ص) حرام، بدعت و کفر است و برخی از شیوخ وهابی فتوا داده اند کسی که میلاد نبوی را جشن بگیرد، کافر است و باید کشته شود، زیرا از نگاه آنان چنین فردی مرتد از اسلام است. برادر، این نظر شماست که هیچ دلیل و منطقی نیز ندارد. این اجتهاد شخصی شماست.
اما در مقابل شاهدیم بقیه مسلمانان اعم از شیعه و اهل سنت چنین جشنی را جائز، دارای اولویت و عاملی برای زنده نگهداشتن اسلام و احیای فرمان رسول خدا (ص) می دانند و برای گفتارشان نیز دلیل دارند. پس چرا تویی که قائل به حرمت چنین جشنی هستی می خواهی عقیده ات را بر دیگر مسلمانان تحمیل کنی؟ ما در سالهای گذشته شاهد بودیم که انتحاری ها چگونه خود را در محافل این چنینی منفجر کردند. مقصود عملیات انتحاری در مراسم و محافل حسینی شیعیان نیست، بلکه مقصود ما جشن و مراسم میلاد پیامبر (ص) است که اهل سنت برگزار کرده اند. آیا اندیشه ای گمراه تر از اندیشه چنین فتوا دهندگانی را می توان یافت؟ اگر تو چنین اجتهادی داری ، در جهان اسلام و امت و تاریخ اسلام اجتهادهای متفاوتی هم وجود دارد. هیچ کس نباید در پی تحمیل اندیشه های خاص خود و گرایش های فقهی اش بر یک و نیم میلیارد مسلمان باشد.
اما وهابیت، حتی در صورت لزوم با قدرت سلاح، با بهره گیری از انتحاری ها در پی تحمیل اندیشه اش بر دیگر مسلمانان است. مثلا در سالهای گذشته القاعده و جریان تکفیری فتوا داده بودند هر کسی که در انتخابات شرکت کند، اعم از انتخابات شهرداری ها یا پارلمانی یا ریاست جمهوری، بدعت گذار و کشتنش جایز است. آنها با همین فتوا در عراق، افغانستان، الجزایر، نیجریه و دیگر مناطق انسانهای زیادی را کشته اند، فقط به این دلیل که در انتخابات شرکت کرده بودند و بر اساس اندیشه چنین مفتیانی بدعت گذار در اسلام شدند پس باید کشته شوند.
چرا این درگیریها به وجود آمده است؟ در هفتههای گذشته برخی شبکههای تلویزیونی و ماهوارهای عربی و سایت ها جنگ سختی را در این زمینه در جهان اسلام به راه انداخته است، گویا ما در دنیایی زندگی میکنیم که هیچ مشکلی با نام مشکل فلسطین و مقدسات اسلامی، خشونت و تروریسم در بیشتر کشورهای جهان ، میلیونها آواره و مهاجر و غیره وجود ندارد و تنها مشکلی که وجود دارد، جشن گرفتن یا نگرفتن در سالروز میلاد پیامبر است. آنها ساعت ها در این زمینه بحث میکنند و حملات سختی را بر ضد کسانی که سالروز تولد نبی اکرم اسلام (ص) را جشن میگیرند، انجام می دهند. طبعاً اگردر این دیدگاه کسی جشن تولد پیامبر را احیا کند، کافر باشد، در رابطه با جشن میلاد حضرت مسیح (ع) نیز همین کار را انجام خواهد داد. یعنی ما باید بدانیم مسائل به کجا ختم می شود.
وحشی گری جهانی تروریستها باید مهار شود
موضوع دوم که ما در روزهای اخیر شاهد آن بودیم ، این بود که یک دختر خردسال وارد یکی از مراکز پلیس دمشق شد، و خود را منفجر کرد. حال یا خودش خودش را منفجر کرد یا آنکه کمربند انفجاریش از راه دور کنترل می شد و دیگران او را منفجر کردند، معلوم نیست، اما آنچه که به یقین می توان درباره آن سخن گفت و تمامی رسانه ها نیز به آن اشاره کرده اند، اینکه به این کودک کمربند انفجاری بستند و او را راهنمایی کردند تا داخل مرکز پلیس شود. اگر معتقد باشیم او خودش ، خودش را منفجر کرد این اتفاق یک مصیبت بزرگ است و اگر دیگران نیز از راه دور او را منفجر کرده باشند باز هم مصیبت بزرگی است. ممکن است این اتفاق، یک اتفاق جزئی تلقی شود اما در دو روز گذشته تصاویری از پدری منتشر شد که دو دختر محجبه اش را بر زانوهایش نشانده و آنان را برای انجام چنین عملیات انتحاری ترغیب می کرد. دختران نیز وحشت زده گوش می کردند.
من آنچه را که می گویم دیدگاه من است، زیرا نه مرجع هستم و نه مفتی، اما این ایده من است که بر هر مسلمانی در جهان واجب است با هر وسیله ای که در اختیار دارد، از روزنامه گرفته تا اینترنت و رادیو و تلویزیون و ... این وحشی، این قاتل، این ددمنش را که دختران خردسالش را به اسم خدا، اسلام و رسول خدا(ص) برای انجام عملیات انتحاری مامور کرد، محکوم کند. این موضوع نشان دهنده فرهنگی پذیرفته شده در بخش معینی از امت اسلام است و چیز تازه ای نیست.
بوکو حرام، نمونه دیگر داعش، القاعده و اندیشه وهابی، هم در نیجریه از دهها دختر کوچک برای عملیات انتحاری در بازارها، کلیساها و مساجد استفاده کرده تا صدها نفر از مردم این کشور کشته شوند و به شهادت برسند. آیا این اتفاقات نیاز به محکوم کردن و فریاد زدن ندارد؟ کدام قلب، کدام دین و یا هر تعبیر دیگری، می پذیرد که فرزندی خردسال را برای انتحار بفرستیم. این اتفاق وحشتناکی است. در برخی از خطبه های حضرت امیر المؤمنین (ع) از فتنه هایی سخن گفته شد که چشم ها را نابینا، گوش ها را کر، جوان را پیر و ... می کند. ما این تعبیرات را نمی فهمیدیم ، اما حالا مشخص شده است مقصود چه فتنه هایی است. هر انسان مؤمن، مسلمان و هر فردی که به دین اسلام و رسولش تعصب دارد ، وقتی می بیند این وحشی هایِ ددمنشِ تکفیریِ قاتل ، چگونه با این رفتار و با این جنایات زشت به دین خدا و رسولش اهانت می کنند، قلبش آتش می گیرد.
سوزاندن نظامیان ترکیه توسط داعش را محکوم میکنیم
اتفاق سومی که دیروز و امروز شاهد آن هستیم، سوزاندن و فیلمبرداری از دو نظامی ترکیه ای است که با زنجیر بسته شده بودند. اکثر رسانه های ارتباط جمعی تمام مسائل را منتقل کردند، اما تصاویری که داعش در فضای اینترنت منتشر کرد، تمام حوادث بود تا جایی که این فرد میسوخت و به خاکستر تبدیل میشد و آنها به سادگی ایستاده بودند و یک نفر به زبان ترکی تهدید می کرد و به نام اسلام ! پیام می داد. متاسفانه امروز ارتش ترکیه در موقعیت دیگری قرار دارد اما این دلیل نمی شود ما چنین وحشیگری را در حق آنان محکوم نکنیم. چنانچه پیش از این نیز اقدام داعش در به آتش کشیدن خلبان اردنی را محکوم کردیم. آنان پیش از این نظامیان و غیر نظامیان عراقی را به آتش کشیدند و به این کارشان هم افتخار کردند. در کشورهای دیگر نیز چنین کردند. این حادثه چرا نباید محکوم شود؟ این جنایت به اسم اسلام انجام شده است. کدام دین، کدام مذهب، کدام فقه و کدام مجتهد، این را می پذیرد؟
برادران و خواهران اولا هر حادثه ای مشابه با این جنایات را باید محکوم کرد و باید بدون هیچ خجالت و ملاحظه ای در برابر آن فریاد بر آورد. فرقی نمی کند این جنایات علیه چه کسی اجرا می شود. می خواهد از ما باشند یا از گروههایی که در دیگر اردوگاهها قرار دارند و علیه ما می جنگند. دوم اینکه مسلمان و غیر مسلمان و تمامی رسانه ها، اندیشمندان، نویسندگان و حتی انسان های عادی، به این نکته توجه کنند. الان در رسانهها موضوع تروریسم اسلامی را مطرح میکنند ، مثلاً ترامپ ما را به تروریسم اسلامی مرتبط می کند. همه غرب الان از تروریسم اسلامی سخن میگویند و رسانههای عربی نیز با آنها همراه میشوند و عبارتهایی نظیر اسلام افراطگرا و گروههای اسلامی تروریستی یا جماعت اسلامی افراطگرا را مطرح میکنند. این رسانهها اصرار دارند که از داعش چیزی نگویند، بلکه داعش را سازمان دولت اسلامی می خوانند، در این نشست که شامل اساتید و فرهیختگان می شود، همه درباره تاثیر تلقین و کلمات می دانند و این رسانه ها نیز پیوسته نام اسلام را تلقین می کنند. شما میدانید چرا طی شش سال گذشته برخی مردم سوزانده میشوند، کودکان ذبح می شوند، زنان به اسارت می روند، سر انسان ها قطع می شود و سینههای آنها شکافته میشود و همواره در کنار این تصاویر عبارت الله اکبر و اسلام و جنبش اسلامی و دولت اسلامی و تمامی مسایل مرتبط با اسلام شنیده میشود. ممکن است این اقدام از طرف برخی ناشی از غفلت باشد اما بخش زیادی برای توطئه علیه اسلام چنین می کنند. در نتیجه باید به این خطر آگاه باشیم و در این راه حتی به ادبیاتی که به کار می گیریم توجه داشته باشیم. چیزی به نام سازمان دولت اسلامی وجود ندارد اما برخی از شبکه های عربی بر این نام اصرار دارند و در غرب نیز به طور کلی به جای نام داعش این واژه را تکرار می کنند.
در تعبیر از گروههایی چون داعش باید از عباراتی چون گروههای تکفیری و گروههای تروریستی تندرو استفاده کرد و از به کار بردن واژه اسلام خودداری کرد. چیزی به نام اسلام تروریستی یا تروریست اسلامی نداریم. میان اسلام و تروریسم تناقض است. میان اسلام و تندروی تناقض است. اسلام ، اسلامی واحد است و آن اسلام قرآن و اسلام محمد بن عبدالله (ص) است. از غیر مسلمانان نیز می خواهیم چنین مسائلی را مراعات کنند.
مثلا امروز نتیجه بیداری در جهان اسلام این است که ارتش آمریکا وقتی جنایتی در حد هیروشیما و ناکازاکی انجام میدهد یا از سال 2001 تا به امروز صدها هزار نفر را کشته است، نیروی هوایی آمریکا در عراق، افغانستان ، پاکستان ، سوریه، یمن، و دیگر مناطق مردم را می کشند، اما هیچ کس از مسلمانان اصطلاح ارتش مسیحی آمریکا، تروریسم مسیحی، مسیحیان تندرو، تروریست مسیحی، کشور مسیحی آمریکا و ... استفاده نمی کند. بلکه می گویند کشور آمریکا، ارتش آمریکا، گروههای تروریستی. مسلمانان نام مسیح علیهالسلام و دیانت مسیحیت را از انتصاب به این مجرمان و قاتلان که خودشان مسیحی هستند، مبرا میدانند، اگر چه آنها مسیحی هستند، همانطور که داعش و النصره و القاعده نیز مسلمان هستند.
حتی در موضوع یهودیت نیز همینطور است. ما در ادبیات خود هیچگاه از ارتش یهودی استفاده نمی کنیم، از واژه کشور یهودی استفاده نمی کنیم، ما از واژه رژیم صهیونیستی بهره می بریم، از باندهای تروریستی صهیونیستی استفاده می کنیم اما متاسفانه در جهان و شاید بتوان گفت در تمامی نقاط جهان از واژه هایی چون تروریست های مسلمان، تروریسم اسلامی، تندروی اسلامی استفاده می شود. در مقابل وقتی از یهود، ارتش یهود، دولت یهودی استفاده می شود، این گفته را معادل یهودی ستیزی تلقی می کنند و عاملان آن را محاکمه می کنند. حتی در اروپا به ویژه در فرانسه، این اتهام محاکمه و مجازات به دنبال دارد. نمونه اش برخوردی است که با روژه گارودی شده است.
خواسته ما از دیگر کشورهای جهان این است که از همین ادبیاتی استفاده کنند که ما استفاده می کنیم. باید به جای نسبت دادن چنین جنایات زشتی به ادیان، در پی زدودن غبار از ادیان آسمانی، انبیاء و پیروان ادیان آسمانی باشیم. باید این جنایات را با صفاتی چون تروریسم و وحشیگری به همان جنایتکاران نسبت دهیم، حال یا آن جانی مثل داعش، مسلمان است یا مثل برخی از ارتش های متجاوز، مسیحی است یا مثل ارتش صهیونیستی، یهودی است. نباید از واژه های اسلام، مسیحیت، یهودیت ، مسلمان ، مسیحی و یهودی استفاده کرد. این اتفاق باید صورت گیرد.
تروریسم داعش دامن حامیانش را میگیرد
موضوع آخری که در این زمینه به آن اشاره میشود، دعوت از تمامی دولتها است که انواع حمایتها را از این تروریستها انجام می دهند، آنها باید تا دیر نشده ، این حمایتها و تسهیلات را کنار بگذارد. به عنوان مثال نگاه کنید که در روزهای اخیر چه اتفاقاتی در شهر الکرک افتاده و ده ها نظامی و غیرنظامیان اردنی و گردشگران دیگر در نتیجه اقدامات و جنایتهای داعش شهید شده اند.
ای دولت اردن، آیا شما نباید درس بگیرید، آیا نباید این نکتهها را یاد بگیرید؟ حمایت از گروههای مسلحی که همین رویکرد را دارند، برای چه انجام میشود؟ ممکن است بگویید اینها داعشی نیستند، اما اینها همان تفکر را دنبال میکند. اینها کسانی هستند که شما آنها را پشتیبانی میکنید و به آنها در مرزهای اردن به بهانه مبارزه با دولت سوریه تسهیلات میدهید. آن ها در نهایت با شما مبارزه خواهند کرد و در شهرهای شما بمب گذاری خواهند کرد و نظامیان و پلیس و غیرنظامیان شما را خواهند کشت، چرا که شما در دیدگاهها و فرهنگ آنها کافر هستید و باید کشته شوید و از بین بروید. تا کی این کشورهای حامی تروریسم و گروه های تروریستی به علت محاسباتشان با رژیم سعودی و آمریکا، امنیت ملی و آینده نظام خود را به خطر می اندازند؟
ترکیه از آتش داعش میسوزد
به ترکیه نگاه کنید. همه جهانیان می دانند که ترکیه و دولت ترکیه و حزب حاکم بر این کشور بیش از هر کشور دیگری به داعش کمک کرد. این سخن نیاز به مدرک ندارد بلکه کاملاً آشکار است. به پایگاه های ارتباط اجتماعی و اینترنت مراجعه کنید تا ببینید جو بایدن [معاون رئیسجمهور آمریکا ] در سخنرانی اش در یکی از دانشگاه های آمریکا درباره گفتگوی خود با اردوغان چه می گوید. آمریکایی ها از داعش حمایت کردند ولی تا حدی که از کنترل خارج نشود. بایدن به اردوغان می گوید شما بیش از حد از داعش حمایت می کنید و مرزهای خود را به روی اعضای آن باز کرده اید و تسهیلاتی بیش از حد لازم در اختیار آنها قرار می دهید. ولی اردوغان می گوید، نه. بایدن می افزاید، اما بعد از مدتی اردوغان نزد من اعتراف کرد که اشتباه می کرده است. بسیار خوب، این بحث مطرح می شود که ترکیه ورود داعش را به عراق و سوریه تسهیل کرد، سلاح و امکانات و هزاران جنگجو که از سراسر جهان آمدند و پول و فروش نفت و آثار تاریخی از طریق مرز ترکیه صورت گرفت، ولی اکنون ترکیه با آتش داعش در داخل ترکیه و در شمال سوریه می سوزد.
آیا ترک ها درس گرفته اند؟ گمان نمی کنیم این گونه باشد زیرا در شمال سوریه با داعش می جنگند و از آن در شمال عراق حمایت می کنند. این بازی سیاسی است که ارتباطی با ارزش های دینی و ارزش های انسانی و ارزش های اخلاقی و حتی محاسبات راهبردی ندارد. این ها ناشی از محاسبات سیاسی و کینه توزی ها و نوعی تعصب خاص است. دیروز در خبرها شنیدم که دولت ترکیه پایگاه های ارتباط اجتماعی را مسدود کرد تا مردم ترکیه تصاویر سوزانده شدن دو سرباز این کشور را تماشا نکنند. این دولت نمی خواهد ملت ترکیه نتیجه سیاست هایش را ببیند و نمی خواهد این ملت، چهره واقعی داعش را ببیند که اردوغان از آن حمایت و آن را مسلح کرد و از آن نفت و آثار تاریخی خرید و مرزهای ترکیه را به رویش باز کرد. نمی خواهد ببیند که داعش با سربازان ترک و با مردم ترکیه چه می کند. در هر حال، اکنون از دولت ترکیه دعوت می شود موضعی قاطعانه در برابر داعش اتخاذ و بازی سیاسی را در الرقه و موصل و شمال عراق را متوقف کند و سیاست یک بام و دو هوا را کنار بگذارد، نه این که در شهر الباب با داعش بجنگند و در موصل از آن حمایت کند. این به نفع ترکیه و مردم ترکیه و سربازان و ارتش ترکیه نیست.
جنگ حلب سخت ترین سالهای اخیر در منطقه بود
به سراغ سوریه میرویم. میخواهیم اندکی از حالت و اوضاع عمومی سوریه صحبت کنیم، چرا که از مدتها پیش در رابطه با سوریه صحبت نکردهایم و همواره از اوضاع داخلی لبنان صحبت کردهایم. در رابطه با سوریه و اوضاع شهر حلب و مسائل مربوط به تحولات اخیر برخی مسائل مطرح است که به آن اشاره میکنم:
موضوع اول اینکه مردم طی ماههای اخیر حوادث و درگیریها و جنگها و مبارزه موجود در حلب را دنبالکرده اند، اما اگر بخواهیم نمایی کلی از فضای میدانی ارائه دهیم، من میخواهم به شما و بینندگان این سخنان بگویم که حوادثی که طی سه یا چهار ماه اخیر در حلب به وقوع پیوست، جنگی واقعی از شدیدترین جنگهای موجود در سوریه و شاید هم شدیدترین جنگهای سوریه طی سالهای اخیر بود. اتفاقی که افتاد، به هیچ وجه اتفاقی عادی نبود.
دولتهای حامی جریانهای مسلح با ده ها هزار نیروی مبارز وارد عمل شدند، درگیریهایی که در غرب و جنوب شهر حلب دنبال میشد ، فقط درگیری با گروههای معارض سوری نبود، بلکه تعداد بسیار زیادی از ترکها و ازبکها و تاجیکها و چچنیها و عناصر ساکنان آسیای میانه نیز در آنها حضور داشتند.
کسانی که در نبردهای چند ماه اخیر شرکت کردند، دهها هزار نفر بودند از جمله صدها عامل انتحاری که خودشان را منفجر کردند. در هر رویارویی، فقط یک یا دو عامل انتحاری وجود نداشت، بلکه 10 یا 20 عامل انتحاری در یک زمان عملیات می کردند. این ها کسانی نبودند که کمربند انفجاری داشته باشند بلکه نفربرهایی را می راندند که در آنها سه یا چهار یا پنج تن ماده منفجره بود و وارد خط مقدم یا ساختمان های خط مقدم می شدند که ارتش سوریه یا دیگر مبارزان در آنجا حضور داشتند. شما این صحنه را تصور کنید که عاملان انتحاری چندین تن مواد منجره را با خودرو منفجر می کردند تا به میزان ثبات قدم و ایستادگی نیروها پی ببرید.
در این نبردها صدها خط شکن وجود داشتند که عامل انتحاری نبودند بلکه مثل انتحاری ها حمله می کردند. آنها از سلاح های پیشرفته و امکانات عظیم و پول و تانک و نفربر و خودروهای مجهز به سلاح و حمایت رسانه ها برخوردار بودند، بنابراین آنچه در حلب روی داد، نبردی مستمر و شدید بود که همه کشورهای حامی طرح مقابل، روی آن حساب باز کرده بودند و رویاهایشان را بر اساس آن ساخته بودند. هدف آنان، سقوط حلب و سیطره بر آن بود ، آنها تنها به دنبال نجات دادن شرق حلب یا باز کردن جاده ای به این منطقه نبودند ، زیرا محاصره شرق حلب فقط چند ماه طول کشید، اما جنگ بر سر حلب سالها ادامه داشت. در چند ماه اخیر شعار نبردی که گروه های مسلح و حامیان آنها سر دادند «حماسه بزرگ حلب» یا «نبرد فتح حلب» بود که در رسانه ها گفته می شد.
حجم حمایت غرب از تروریستها در حلب بی سابقه بود
از این رو امروز وقتی این پیروزی و این دستاورد را میبینیم ،باید میزان فداکاری های عظیم شهدا و مجروحان و غیرنظامیان را در نظر بگیریم که روزهای دشواری را گذراندند و بمباران شدند و درگیری های شدیدی بین سربازان و افسران و نیروهای مقاومت و سایر مبارزان در این جبهه روی داد.
نکته دوم که میخواهم مطرح کنم ، این است که نبرد حلب مثل سایر نبردها نبود بلکه نبردی چندین ساله بود که در چند ماه اخیر، به جنگ روزانه تبدیل شد و جنگ و فشارها در آن هر روز ادامه داشت. وقتی حملات یک روز شکست می خورد، فردا و روزهای دوم و سوم این حملات ادامه پیدا میکند، به گونهای که شما احساس میکردید حجم زیادی از جنگجویان حضور داشتند که گویا پدر و مادر ندارند. آنها از همه جای دنیا آورده شده بودند تا در آنجا کشته شوند.
دومین موضوع درباره تحولات سوریه این است که گروه های مسلح شکست خود را در هر نبردی در حلب توجیه می کردند. منظور ما فقط شکست آنها در نبرد شرق حلب نیست، بلکه در کل حلب است که شامل شرق و غرب و حومه جنوبی آن می شود و در نهایت به این پیروزی منجر شد. آنها شکست خود را با این ادعا توجیه می کردند که کشورهای حامی آنها، آنها را تنها گذاشتند و از آنها حمایت نکردند. ولی این ادعا درست نیست و هیچ پایه و اساسی ندارد.
آماری از حمایتهای غرب از تروریستیهای سوریه
میزان حمایتی که این کشورها در خارج از شهر حلب و در داخل این شهر از گروه های مسلح کردند و تسهیلات و جنگجویان خارجی و امکانات و پول و سلاح که برای آنان فرستاده شد، بسیار شگفت انگیز است. اجازه بدهید موضوعی را درباره کل سوریه بگویم. برادارن و خواهران! ، به اعتراف جو بایدن و کلینتون و آمریکایی ها، پولی که در سوریه خرج شد صدها میلیارد دلار بود. دهها هزار تن سلاح و مهمات به سوریه فرستاده شد. اجازه بدهید مقایسه ای با کمک ها به مردم فلسطین و مقاومت فلسطین انجام دهم. حمایت ها و کمک های مالی و تسلیحاتی و مهمات و کمک های مادی و لجستیکی و حمایت رسانه ای و سیاسی که جهانیان و بخصوص کشورهای عربی ظرف شش سال در اختیار افراد مسلح در سوریه قرار دادند، دهها برابر کمک هایی است که کشورهای عربی ظرف بیش از شصت سال در اختیار ملت فلسطین قرار داده اند. آنها پول و سلاح و مهمات و حمایت سیاسی و برگزاری کنفرانس ها به نام کنفرانس دوستان سوریه در اختیار افراد مسلح در سوریه قرار دادند. حتی تعداد کنفرانس هایی که ظرف شصت سال در حمایت از ملت فلسطین برگزار شد قابل مقایسه با کنفرانس هایی نیست که ظرف شش سال در حمایت از گروه های مسلح در سوریه برگزار شد. واقعیت این است که کشورهای حامی تروریسم در سوریه از هیچ حمایتی اعم از ارسال سلاح و مهمات و پول و حمایت سیاسی و محاصره و تحریم دولت سوریه و جنگ رسانه ای و دروغ گویی و دامن زدن به فتنه طایفه ای و مذهبی دریغ نکردند.
بله؛ تنها کاری که این کشورها انجام ندادند این بود که ارتش عربستان یا قطر یا ارتش فلان را برای جنگ به سوریه اعزام نکردند. در این میان ترکیه مستقیماً وارد عمل شد و نتیجه آن را هم دید و فرزندانش در خاک سوریه به دست کسانی که از آنها حمایت می کرد، کشته و سوزانده شدند.
میزان حمایتی که در اختیار گروه های مسلح در سوریه قرار گرفت حتی قابل مقایسه با کمک هایی نیست که در سراسر جنگ افغانستان صورت گرفت. پول هایی که به افغانستان فرستاده شد و سلاح ها و آموزش نظامی و مهمات و حمایت سیاسی و رسانه ای و دینی و فرهنگی که ظرف سال های طولانی از افغانستان به عمل آمد، در مقابل کمک هایی که طی شش سال جنگ سوریه در اختیار گروه های مسلح قرار گرفت، هیچ نیست. از این رو آنچه در سوریه روی داد، نتیجه ضعیف بودن حمایت از گروه های مسلح نبود بلکه به این خاطر بود که رهبران و ارتش و ملت سوریه و متحدان آن و نیروهای مقاومت بر تسلیم نشدن و مبارزه کردن و جلوگیری از سیطره داعش و جبهه النصره و تروریست ها بر سوریه، اصرار داشتند. آنها بصیرت داشتند و توطئه را متوجه شدند و اراده جنگیدن داشتند و مصمم به دستیابی به پیروزی بودند.
دروغ پردازیهای غربی درباره مسایل حقوق بشری در حلب
موضوع سوم اینکه در جریان جنگ حلب به ویژه در ماههای اخیر ما بخشی از جبهه درگیریها بودیم و در نتیجه برخی اتهامات بر ضد ما مطرح شد و ما موظف هستیم که آنها را توضیح دهیم. مسائل زیادی در رابطه با حلب مطرح شد، دروغپردازیهای رسانهای و شایعات زیادی نوشته شد. به عنوان مثال تصاویری از ضاحیه جنوبی بیروت در زمان جنگ جولای آورده شد و آنها را در رسانههای عربی و جهانی به عنوان شهر حلب منتشر کردند. جنایتهای انجام شده از سوی اسرائیل در جنگ جولای را به عنوان شهر حلب منتشر کردند. کشتارها و ویرانیهای انجام شده در جنگهای غزه را که از سوی اسرائیلیها انجام شده بود، بهعنوان شهر حلب جا زدند.
جالبتر و دردناک تر از همه اینکه از کودکان یمن در این باره استفاده کردند. آنها حتی از تصاویر کودکان یمن استفاده کردند. بحثی هست که می گویند آیا در حلب کودکانی هستند که از گرسنگی مردند؟ حداقل می توانید تحقیق و بررسی کنید، ما می گوییم نه. شما بروید بررسی کنید. اما همه جهان می دانند که هزاران کودک در یمن در هر ساعت از گرسنگی می میرند، از گرسنگی و بیماری، از یک سال و نیم پیش تاکنون، و آن هم به دلیل محاصره عربستان بر یمن و جنگ علیه یمن و بمباران همه چیز در یمن، بیمارستانها و مراکز خدماتی و درمانگاه ها و مدارس و خانه ها، موشک باران میشوند. کودکان یمن در مقابل دیدگان جهانیان جان می دهند.
این درست نیست که تصاویری از غزه پخش کنیم و بگوییم این حلب است یا از ضاحیه تصاویری را بیاوریم و بگویم این حلب است، همه جهان شاهد این است که اینها کودکانی یمنی هستند که با لهجه یمنی صحبت می کنند و تصاویرشان از یمن ارسال شده است و مؤسسه های بین المللی آنها را پخش کرده اند. اکنون آن کسی که ادعا دارد شرافتمند و بشردوست و حامی حقوق بشر است، به جای اینکه بایستد و در مقابل آنان که یمن را محاصره می کنند و ملت یمن را به خاک و خون می کشند و کودکان یمن را از گرسنگی و بیماری می کشند، به جای اینکه در مقابل اینها کلام حق بگوید، تصاویر کودکان یمن را می آورد تا بگوید اینها کودکان حلب هستند که در اثر گرسنگی و بیماری می میرند. فیلمهایی ساختند و بازی کردند، و در همه آنها گفتند که این حلب است. در جایی گفتند که سیصد هزار نفر در حلب تحت محاصره هستند، خب این حلب آزاد شد پس این سیصد هزار نفر کجا هستند؟
عبرت از حلب باعث میشود در فریب رسانهای دشمن گرفتار نشویم
به هر حال اصحاب رسانه میتوانند یک مستند تولید کنند و ببینند که العربیه و الجزیره و شبکه های ماهواره ای عربی و سی ان ان و بی بی سی و غیره، در سه ماه اخیر چه چیزهایی درباره حلب گفتند و پس از آزادسازی حلب چه چیزی در این شهر مشخص شد، تا میزان دروغ و گمراه کردن آنان روشن گردد. البته نمی گویم که مردم در حلب مشغول هواخوری بودند، در حلب جنگ و درگیری رخ می داد، نبردی سخت و نفس گیر، اما آنچه که می گفتند و می ساختند هیچ پایه و اساسی نداشت. ما باید از این تجربه بهره ببریم تا مردم در گمراهی رسانه ای نیفتند.
وحشی گیری و اعتدال و معیارهای دوگانه غرب
چهارمین موضوعی که در رابطه با سوریه مطرح است، موضوع تحولات انسانی است. از یک هفته پیش تاکنون شاهد خروج غیرنظامیان و همچنین افراد مسلح با سلاحهای شخصی خود از شرق حلب هستیم. ممکن است اکنون هر کسی بگوید که ای سید این وظیفه تو نیست که از نظام سوریه دفاع کنی. اما ما در نبردی واحد هستیم ، اگر به من مربوط باشد یا نه، اجازه دهید این مسئله را بگویم، می خواهم از شما و همه جهان و جهانیان سؤالی بپرسم، شهری را برای من نام ببرید که داعش کنترل آن را به دست گرفت یا آن را محاصره کرد یا جبهه النصره و دیگر گروه های تکفیری مسلح آن را کنترل کردند، و وارد آن شدند و به غیرنظامیان اجازه دادند با صحت و سلامت از آن خارج شوند؟ یا به رزمندگانی که در آن می جنگیدند اجازه دادند حتی بدون سلاحهای شخصی شان با صحت و سلامت از آن خارج شوند؟ یک نمونه برای من بیاورید. همه دنیا را به چالش می کشم که یک نمونه برای من بیاورند. در سوریه، در عراق، در یمن، در لیبی، در نیجریه و در هر جایی که اینها مشغول جنگند، یک نمونه به من ارائه بدهید. اینکه خود آنها دست برتر باشند و شرایط تحت کنترل آنها باشد و نبرد به نفع آنها تمام شده باشد و با این وجود قبول کرده باشند که به توافق برسند و راه را باز کنند تا غیرنظامیان و رزمندگان با سلاح هایشان از آنجا خارج شوند.
کسانی که آمریکا و عربستان و ترکیه و بقیه آنها را گروه های مخالف میانه رو و دموکراتِ خواستار دموکراسی در سوریه و عراق و یمن میخوانند، این کار را هرگز نمی کنند، اما نظام وحشی سوریه! توافقی را می پذیرد که در آن غیرنظامیان در کمال امنیت از شهر خارج شوند. این توافق تنها در حلب نبود ، بلکه در حمص نیز اتفاق افتاد، در بخش قدیمی شهر که تحت محاصره بود. در هر شهر یا روستایی که مردم و افراد مسلح با اجرای توافق موافقت کنند، این امر اتفاق می افتد.
در خان الشیح تا جایی که توان داشتند جنگیدند و وقتی ناامید شدند، گفتند که می خواهیم توافق کنیم. نظام می توانست بگوید که من توافق نمی کنم و می خواهم وارد شوم و همه چیز را با خاک یکسان کنم اما پذیرفت که توافق کند. تعداد زیادی از افراد مسلح اسلحه خود را تحویل دادند و در آنجا ماندند و مردم و اهالی نیز در آنجا ماندند و برخی نیز به ادلب رفتند. جالب است که بدانید برخی از افراد مسلح که به ادلب رفتند در حال بازگشت هستند . این اتفاقی است که در شهرها و روستاها می افتد، آن وقت می گویید نظام وحشی؟ جنگی را نام ببرید که برخی از این نظامهای عربی به آن دست زدند و وقتی که بر شهر یا روستایی غلبه می کردند توافق را می پذیرفتند؟
تروریستها بافت مردمی شهرها را تغییر میدهند
شهرهای فوعه و کفریا نزدیک به دو سال است که تحت محاصره هستند. این شهرها از داخل، از خود دفاع می کنند و از خارج نیز از آنها دفاع می شود. به عناصر مسلح گفته شد که بیایید توافق کنیم، پرونده انسانی کاملی درباره شهرهای مضایا و الزبدانی و الفوعه و کفریا وجود دارد، بیایید درباره آنها گفتگو کنیم، اما نمی پذیرفتند، مگر به صورتی که هفته پیش اتفاق افتاد. بالاخره 1200 تا 1300 مرد و زن و کودک و بیمار و مجروح از الفوعه و کفریا خارج شدند. اما با این وجود متاسفانه در شبهای اخیر و بر خلاف توافقها و قول و وعده هایشان آنها را گروگان گرفتند. بنابراین باید از تجربه حلب در این زمینه نیز استفاده کرد.
نکته قبل از پایانی در زمینه اوضاع سوریه دروغهایی است که در رابطه با تغییرات مردمشناختی مطرح میشود. آنها دولت و ما را به این موضوع متهم میکنند، تغییرات مردمشناختی در کجای سوریه اتفاق افتاده است. در خان الشیخ ساکنان اصلی آن در آن حاضر هستند، در دمشق و اطراف دمشق و حلب و غرب و شرق حلب نیز اوضاع به همین صورت است و اهالی آن به آن باز خواهند گشت. در اکثر شهرها، ساکنان به شهرهای خود بازگشته اند. چه کسی از تغییرات مردمشناختی در سوریه صحبت میکند؟ بله میتوان گفت که در شهر داریا در نتیجه اوضاع امنیتی شهر ، استثنایی وجود دارد. اما افق آینده این شهر نیز این است که مردمش در هر لحظه ای وارد آن شوند. در سازش صورت گرفته در فوعه و کفریا ما به آنها میگوییم که اهالی این شهرها به دنبال خروج از شهر هستند و اهالی مضایا در شهر باقی می مانند و اهالی الزبدانی بازمیگردند، هیچ کس به دنبال تغییر بافت جمعیتی در سوریه نیست، نه دولت سوریه و نه متحدانش.
کسانی که در سوریه تغییر مردمشناختی ایجاد کردند، گروه های مسلح هستند، به مناطقی که گروه های مسلح کنترل آنها را در اختیار دارند سر بزنید، آیا پیروان ادیان و مذاهب دیگر و گرایشهای سیاسی دیگر را می بینید؟ چه کسی تغییر جمعیتی ایجاد کرد؟ نظام سوریه یا گروه های مسلح؟ نه تنها تغییر جمعیتی بر اساس دین و مذهب بلکه حتی بر اساس گرایش سیاسی. در مناطق آنها اگر یک سنی با نظر آنان یا تشکیلاتشان مخالفت کند، کشته یا بیرون رانده می شود. آیا این چیزی نیست که داعش و جبهه النصره به آن دست زدند؟ آیا در میان سایر گروههای مسلح این اتفاق نیفتاده است؟ با این وجود در مناطق مربوط به دولت سوریه هیچ تغییر مردمشناختی صورت نگرفته است.
پیروزی حلب شکست پروژه متجاوزان بود
نکته پایانی در رابطه با موضوع سوریه جنگ حلب است که میخواهم بدون مبالغه و به صورت واقع گرایانه آن را توصیف کنم. پیروزی در حلب یکی از شکستهای بزرگ پروژههای محور دیگر است و طبعاً پیروزی بزرگی برای جبهه مدافعان و مبارزان بر ضد تروریسم است. این تحولات ، همچنین پیشرفتی چشمگیر و مهم در زمینه های نظامی و سیاسی و روانی برای جبهه ماست. اگر می خواهید بیشتر متوجه موضوع شوید فرض کنید حلب در اختیار گروه های مسلح قرار می گرفت، آن وقت اوضاع نظامی و سیاسی چگونه بود؟ و چه اتفاقی برای لبنان و منطقه می افتاد؟
مثال دیگری ذکر میکنم، همان طور که در رابطه با سال 2006 این موضوع را مطرح کردم. اگر مقاومت لبنان در آن سال شکست میخورد، چه اتفاقی میافتاد ؟ اوضاع لبنان و منطقه الان چگونه بود؟ اگر حلب سقوط میکرد، چه اتفاقی میافتاد؟ طبعا عدم بروز این اتفاق خودش یکی از بزرگترین دستاوردها برای آزادسازی حلب است.
اهداف مرحلهای پروژه غربی در سوریه
طبعا پیروزی در حلب به معنی پایان نبرد نیست، اما نتایج بزرگی دارد که باید به وضوح به آن اشاره کنم. دو هدف در پروژه آنها وجود داشت، هدف اول ساقط کردن نظام و هدف دوم تسلط بر تمام سوریه. این امکان وجود داشت که آنها نظام را ساقط کنند، اما بر کل سوریه مسلط نشوند؛ زیرا شاید مناطقی باشد که به دست آوردن آنها برایشان سخت باشد . بنابر این آنها امیدوار بودند هدف اول که گذرگاه لازم برای تسلط بر کل سوریه است، تحقق یابد، اما اکنون و پس از آزادسازی حلب می توان گفت که هدف ساقط کردن نظام ساقط شد! چرا این هدف و پروژه ناکام ماند؟ زیرا دولت که شهرهای دمشق و حلب را به عنوان دو شهر بزرگ سوریه در اختیار دارد، و در کنار آنها نیز شهرهای حمص و حماه و لاذقیه و طرطوس و سویدا را نیز در اختیار دارد، دولتی حاضر، قوی و فعال است و کسی در جهان نمی تواند آن را نادیده بگیرد یا ادعا کند این نظام ساقط شده است. این یکی از مهم ترین نتایج سیاسی پیروزی حلب است.
پیروزی در حلب به معنی از بین رفتن پروژه تخریب سوریه نیست
با این وجود پیروزی در حلب به معنای این نیست که پروژه تخریب سوریه نیز ناکام مانده و جنگ علیه سوریه پایان یافته است، هرگز اینگونه نیست. آنها ادامه می دهند و من از همین جا می خواهم بگویم که ما در نبرد سوریه در مرحله جدیدی قرار گرفته ایم. جبهه ما به شکل گسترده ای پیشروی می کند و دستاوردها و پیروزی های بزرگی به دست آورده است، اما مسئولیت ها و رویارویی های بزرگی همچنان ادامه دارد. مرحله آتی باید بر تثبیت شهر حلب و اطراف آن و ایجاد امنیت آن تمرکز کنیم، زیرا قطعا گروه های مسلح به هدف قرار دادن شهر و حومه آن دست خواهند زد. حامیان گروههای تروریستی مشکلی ندارند ، زیرا آنها پول میدهند و سلاح می خرند و از هر جای دنیا آدم می آورند تا بجنگند. آنها تسلیم نمیشوند ، بنابراین ما باید محتاط باشیم و اولویت با تثبیت این دستاورد و استقرار این پیروزی است تا بر اساس آن در زمینه سیاسی و نظامی گام برداشت. از طرفی دیگر پیروزی در حلب ممکن است چشم اندازهای جدیدی را در مقابل راه حل هایی سیاسی باز کند.
پیروزی در حلب میتواند واقعبینی برخی کشورها را به دنبال داشته باشد
پیروزی حلب و ناکامی محور دیگر ممکن است برخی کشورها را واقع بین کند و آنها را وا دارد که به امور از وجهه دیگری بنگرند. راه حل سیاسی تاکنون از سوی آمریکاییها و سعودیها و بسیاری از طرفهای دیگر نادیده گرفته شده است، چرا که آنها واقعیتهای میدانی و مردمی را نادیده میگیرند، اما حلب بسیاری از این واقعیتها را که عرصه میدانی باید براساس آن شکل گیرد، تغییر داد. طبعاً این یک دستاورد به شمار میرود، دستاوردی برای تمامی عناصر مبارز سوری و غیر سوری که در حلب مقاومت و جانفشانی کردند. اما من از منظر یکی از متحدان سوریه می خواهم بگویم که پیروزی سوریه بعد از خداوند متعال متعلق به مردم این کشور و حاکمیت و ارتش و ملت سوریه است که تصمیم به پایداری و مقابله گرفتند، چرا که اگر آنها این تصمیم را نمیگرفتند، تمام متحدان این کشور نمیتوانستند کاری بکنند. متحدان عامل مکمل و کمک کننده بودند، اما موضوع اصلی خود مردم سوریه بودند که کشور مال آنها است و سرنوشت کشور سرنوشت آنها است و آنها باید خودشان سرنوشت کشور و بلکه سرنوشت منطقه را رقم بزنند.
دولت بحرین باعث پشیمانی خودش نشود
قبل از اینکه به اوضاع داخلی لبنان بپردازم، میخواهم نگاهی گذرا به تحولات دو روز گذشته در بحرین داشته باشم. تحولاتی که متأسفانه نشان میدهد دولت بحرین همچنان به ارتکاب کارهای احمقانه اصرار دارد، اگر جوانان بحرینی مقابله نمی کردند، ممکن بود روز گذشته حماقت دیگری علیه اهالی منطقه الدراز و اطراف آن رخ دهد، پلیس بحرین تلاش کرد به منزل آیت الله شیخ عیسی قاسم حمله کند، اما آنچه اتفاق افتاد ثابت کرد جوانان بحرینی تسلیم نخواهند شد و هرگز رهبرشان را تحویل نخواهند داد، بار دیگر از دولت بحرین می خواهیم عقلانیت را در پیش بگیرد و کار را به جایی نرساند که موجب پشیمانی عمیق خودشان،حامیان و محرکان شان شود.
تدوین بیانیه وزراتی با مشکلی مواجه نخواهد بود
در مورد اوضاع لبنان بحمدلله دولت این کشور تشکیل شد. روند تشکیل دولت هم در زمان کوتاهی بود و دو یا 3 یا 6 یا 11 ماه طول نکشید، این یک نکته مثبت است. همان طور که در سخنان گذشته ذکر کردم، واقعاً کسی به دنبال تعطیل کردن روند تشکیل دولت نبود، همه به دنبال تشکیل دولت بودند و نزاع موجود نزاعی طبیعی برای تصدی پست ها و نمایندگی طرف های مختلف بود که طبیعی است.
به اعتقاد ما تدوین بیانیه وزارتی نیز ان شا الله به آسانی و با انگیزههای خوب و مثبت پیش می رود. در نتیجه تلاش کنونی باید تهیه قانون انتخابات باشد، اما اجازه بدهید به این نکته اشاره کنم، دولتی که در تدوین بیانیه وزارتی موفق خواهد بود، رای اعتماد پارلمان را هم به دست خواهد آورد، زیرا اکثریت احزاب پارلمان در دولت حضور دارند و در نتیجه چنین دولتی نباید خود را تنها دولت انتخابات و دولتی با عمر پنج یا شش ماه و یا بیشتر بداند.
دولت باید مسئولیت پذیر باشد
این دولت باید تمامی مسئولیت های دولت را اعم از ماموریت های امنیتی، سیاسی،اقتصادی، معیشتی، اجتماعی، سازندگی مناطق محروم و رتق و فتق امور مردم بپذیرد. دولت یا هر نهاد مرتبط به دولت نباید فردا ناتوانیش را اینگونه توجیه کند که ما مسئول برگزاری انتخابات و دولت انتخابات بودیم، بله، یکی از مهم ترین اولویت های این دولت برگزاری انتخابات است اما این دولت، دولت کاملی است و مسئولیت و اختیارات کاملی هم دارد پس باید مسئولیت پذیر باشد.
حزب الله از قانون نسبیت کامل در انتخابات حمایت میکند
به قانون انتخابات می پردازم، طبعا ما قانون نسبیت کامل را تایید می کنیم، اما در عین حال خواستار گفتگوی کامل با همه گروههای سیاسی در کشوریم، در این راه نگرانی برخی را هم درک می کنیم. حال که دولت تشکیل شد دوست دارم به این نکته اشاره کنم، که برخی معتقدند این دولت، دولت حزب الله است، همانگونه که درباره دولت نجیب میقاتی هم چنین می گفتند، از نگاه این افراد دولت نجیب میقاتی دولت حزب الله بود، دولت سعد حریری هم دولت حزب الله است، این اظهارات درست نیست، آیا در لبنان تعبیر از دولت باید اینگونه باشد که دولت یا دولت حزب الله است یا دولتی است که علیه حزب الله توطئه می کند؟ آیا دولت نمی تواند حالت های دیگری هم داشته باشد؟
حتی اگر بخواهند تمام پست های کابینه را به ما بدهند، نخواهیم پذیرفت
در گذشته همواره میگفتند که حزبالله به دنبال تسلط بر کشور و نقاط عطف کشور است. اینها اتهامات دروغین این بود که برخی از ناتوانان و مقصرین از طریق آن به دنبال متهم کردن حزبالله بودند. من بار دیگر تأکید میکنم که ما به دنبال تسلط بر کشور نیستیم. اگر آنها بخواهند من قسم جلاله می خورم که باید تمامی گروههای سیاسی جوان بیایند و بگویند ای حزب الله -و نه جریان های شیعی- ما میخواهیم نخست وزیر و تمامی وزرای دولت از میان شما باشند، ما موافق این موضوع هستیم و میخواهیم شما کشور را مدیریت کنید و مشکلات کشور را حل کنید. اما ما به آنها خواهیم گفت، از شما تشکر میکنیم ، اما این مسئولیت را نمیپذیریم. این موضوع ارتباطی به زهد هم ندارد، بلکه یک دیدگاه عقلانی است، چه کسی میتواند تمام مسئولیتها در کشوری را برعهده بگیرد که موانع و فشارهای زیادی وجود دارد و کشور نزدیک به 100 مییارد دلار بدهی دارد. آن هم در شرایط کنونی منطقهای حتی اگر مسائل اخلاقی را نیز کنار بگذاریم ، چه کسی به دنبال حاکمیت و مدیریت [مطلق] بر کشور است؟
ما به دنبال مشارکت همگانی در دولت هستیم
من دوست دارم کسانی که این تفکر را در سر میپرورانند که ما به دنبال تسلط بر کشور هستیم، به این نحوه تفکر پایان دهند. ما به صورت جدی و واقعی به دنبال مشارکت همگانی در حاکمیت هستیم و برای تشکیل دولت وحدت ملی و همراهی جریانهای دیگر غیر از خودمان در دولت مبارزه کردهایم. ما برای رسیدن به مشارکت همگانی در دولت مبارزه کردهایم و به دنبال تسلط بر کشور نیستیم، چرا که کشور گزینهها و قدرت و منافعش در صورت مشارکت همگانی در آن تامین می شود.
در موضوع قانون انتخابات نیز ما به دنبال گفتگوی کامل و فراگیر با تمامی گروههای سیاسی هستیم. ما میخواهیم بهترین و ایدهآلترین قانون انتخابات را انتخاب کنیم و در عین حال نگرانیهای گروه ها را مدنظر قرار داده و تلاش کنیم به نتیجه برسیم. اما این تلاش قطعا بر اساس بازگشت به قانون شصت نخواهد بود.
در مورد سرنوشت کشور برای مرحله آینده نیز مردم به روند مناقشه قانون انتخابات نگاه می کنند. در زمینه فضای بررسی قانون انتخابات ، فضای مثبت و خوبی وجود دارد و ظاهراً مسائل مانند دو و نیم یا یک و نیم سال گذشته مشکل نخواهد بود. به نظر میرسد همه به دنبال رسیدن به نتیجه هستند و این بدان معنا است که کشور ما انشاءالله وارد مرحله ثبات سیاسی و امنیتی و فرصتی برای همگرایی و کار بین گروههای سیاسی خواهد شد. این یک نتیجه خوب است که باید منتظر نتایج انتخابات پارلمانی آینده باشیم که همه گروه ها برای برگزاری آن اصرار دارند. با این وجود همه باید هوشیار باشند. در ابعاد امنیتی نیست چون گروههای تروریستی از شکست خود خشمگین هستند، این هوشیاری ضروری به نظر میرسد. در عرصه سیاسی نیست تا هنگامی که افرادی وجود داشته باشند که به دنبال استمرار بقای خود بر اساس درگیریها و جنگها و فرقهگرایی های داخلی هستند، این هوشیاری لازم است.
آینده این کشور همان طور که همواره گفتهایم ، نیازمند همکاریهای همگانی و درک متقابل همگانی است و این چیزی است که ما به آن دعوت می کنیم.
انتهای پیام/