از چه کسانی توقع تبیین ارزشها را داریم؟
امروز را باید روز جلال نامید، نه برای نهمین جایزه کتاب او، بلکه برای تعیین معیار، معیاری که «در خدمت و خیانت روشنفکران» یا در «غربزدگی» شرح مبسوط داده است.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، امروز را باید روز جلال نامید، نه برای نهمین جایزه کتاب او، بلکه برای تعیین معیار، معیاری که «در خدمت و خیانت روشنفکران» یا در «غربزدگی» شرح مبسوط داده است، تعریفی از روشنفکر بودن، یعنی غلط خواندن انتلکتوئلهای غربزده، یعنی دروغ نامیدن رفتارهای بورژوازی هنرمندان و تعیین حقیقت، حقیقتی برگرفته از ترجمه ناب به معنا «هوشمند»، «برگزیده»، همان «خالق»، «مبدِع» یعنی هنرمندی که «نه به قصد سود و بهره شخصی» بلکه برای تأثیرگذاری و قرار دادن جان خویش پا به عرصه فرهنگ و هنر میگذارد.
فاصله بعید جلال با روشنفکران
اما اکنون روشنفکر فرسنگها دورتر از «آل» جلال ایستاده است و یقین است که «روشنفکر داریم تا روشنفکر»، یکی برای مردم جان میدهد و دیگری جان میگیرد، یکی جامعه را نقد میکند برای تغییر، آن یکی نق میزند برای بهرهگیری، یکی خاطرات را میکند خسی در میقات، آن یکی میکند آنتالیا، یکی طنز را ابزار اصلاح مردم میداند، یکی کمدی سیاه برای تحقیر مسئول، یکی قلم در دست میگیرد برای مبارزه با سیاستزدگی، آن یکی استندآپ را هم میکند سیاسی و... .
البته تاریخ قضاوت میکند و در این غربالگری روشنفکران تنها حقیقت خالص میماند، حقیقتی از جنس مردم و مردی که درون کلبه در اسالم زندگی میکرد و در سوی دیگر فراموششدگانی که از صحنه پر طمطراق تاریخ حذف میشوند. همانهایی که هنر را برای سود شخصی، آبستن خویش کردهاند و با استفاده از سلبریتیهای دستهچندم که آبشخور مسائل سیاسی هستند نه تواناییهای خود، توانستهاند دوباره سیاست را وارد عرصه هنر کنند و زورآزمایی مجددی رقم بزنند.
البته در کنار ظاهر شدن روشنفکران دروغین به سلبریتیهای نوظهور هم بر میخوریم، هنرورای عرصه سیاست که بعد از دست و پا کردن کمی شهرت به دنبال حق ضایع شده خود در این ارگان و آن سازمان استندآپ کمدی با چاشنی تمسخر مردم اجرا میکنند تا به نان و بریانی برسند؛ شهرتی که به گفته خودشان باید به پول تبدیل شود و به همین دلیل بدون هیچ ابایی خاطرات خود را با واسطهگران در رسانه ملی بازگو میکنند: «به واسطهمان گفتم، حالا که هم سیاسی شدم و هم شوخ هستم، به من خانهای نمیدهند؟ حواله خودرو چطور؟ از همانها که به بعضی از فوتبالیستها میدهند.»
سلبریتیهای ولنگار
چنین نگرشی که باعث تحقیر مخاطب و خودبزرگبینی شود، تمام داشتهها را بر باد میدهد و این گونه آنها را برملا کند: «25 نفر در پارتی مختلط «الف. ژ» بازیگر و نویسنده برنامههای طنز بازداشت شدند. ناجا با حکم قضایی اقدام و حاضرین را دستگیر کرده است. گفته میشود در منزل وی مشروبات الکلی نیزکشف شده است.»
خبری که نشان میدهد سلبریتیهای ناآشنا و دستهچندم، آزادی را با ولنگاری و سرمستی اشتباه فرض کردهاند تا موجب بیآبرویی جریانهای زنجیرهای خود شوند، اما تنها سؤالی که باید از رسانه ملی پرسید، این است که چگونه از چنین افراد و جریانهایی توقع تأثیرگذاری یا بیان ارزشها را دارد؟
روشنفکرنماهایی که نه حقیقت روشنفکر بودن را فهمیدن نه ارزش آن را اما به خوبی در رسانه ملی جولان طنازی میدهند تا از این سفره پهن شده ارتزاق خود را مهیا کنند، اما دوباره باید به سوی اسالم بازگشت و چه زیبا نویسندهای جلال را توصیف میکند: «حقا که جلال یک «نویسنده متعهد» بود و قلم برایش دو کارکرد داشت؛ «هم پایی جهت حرکت، هم توتمی منباب برکت». میگفت «اگر میخواهی بفروشی، همان به که بازویت را، قلم را هرگز!» و اینچنین، حتی آن زمان هم که خودش را گرفتار مکاتب مادی کرد، باز آزادگی خود را و آمادگی خود را برای روز موعود یعنی روز بازگشت، یعنی روز هجرت، یعنی روز اتصال حفظ کرد.»
منبع: جوان
انتهای پیام/