تپه پیسا همدان آخر دنیاست!
ناامیدی یکی از بزرگترین گناهها در بارگاه باری تعالی است ولی منطقهای در همدان وجود دارد که آدمهایش امیدی به فردای خود ندارند و از دنیا و آدمهایش بریدهاند.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از همدان، در ابتدای بزرگترین غار آبی جهان از دور که نگاه میکنید تپه بزرگی نمایان است، ولی نزدیک که میرود میبینید چندین تل خاک بزرگ در کنار آن وجود دارد و از دوران پهلوی به «تپه پیسا» شهرت یافته که افراد حاضر تبعید افراد جُزامی به منطقه را علت نامگذاری اعلام میکنند.
کمتر فرد سالمی وارد این محل میشود چراکه به نقطهای امن و آرام برای مصرفکنندگان و قاچاقچیان مواد مخدر تبدیل شده است، اما این منطقه و آدمهایش مدتی است به سرخط خبرها در همدان تبدیل شدهاند که الزام حضور در این منطقه را بیش از پیش نشان میداد.
وقتی که به سمت تپه حرکت میکنم زنی میانسال با چادر مشکی و خاکخورده به سمت من میآید، دندانهایش ریخته است و چهرهای سیاه دارد، با عجله از کنارم عبور میکند و به درخواستهای مصاحبه من گوش نمیدهد.
جلوتر میروم؛ از تلِ خاکی بالا میروم تا وارد محوطه «تپه پیسا» شوم، رودخانهای از فاضلاب در مقابل قرار دارد که بوی متعفنی فضا را پُر کرده و امکان عبور از آن به سمت دیگر به راحتی ممکن نیست، کُپهای از شاخهها در قسمتی از رودخانه روی هم ریخته شده که کمک میکند از رودخانه عبور کنم ولی کفشهای خیس نتیجه عبور از این رودخانه فاضلاب بود.
بچهفروشی در تپه گیسا شایعه است
کمی آن طرفتر مردی 50 ساله در گرمای آفتاب زمستانی نشسته و سیگاری در دست دارد، کلاهی پشمی بر سر دارد و نصف سیگار را کشیده و قطعه آهنگی سنتی گوش میدهد که با وی هم صحبت میشوم.
نامش را میپرسم ولی پاسخی نمیدهد وقتی با اصرار من مواجه میشود میگوید هزار و یک اسم دارم، علت آمدن به این منطقه را چنین پاسخ میدهد که بقیه افراد برای چه به این جا میآیند، من محلی برای مصرف نداشته و بیکَس و بی سر و سامان هستم.
این مرد سالخورده که چروک تمام صورتش را درنوردیده میگوید تریاک مصرف میکردم و به تازگی از کمپ ترک اعتیاد خارج شده و ترک نکرده است. آهنگ عوض شده و قطعهای از گلپا پخش میشود، او میگوید اگر ترک کنم کجا باید برم و سر کدام خانه بروم، کاری ندارم که انجام دهم. صحبتهای خود را این چنین ادامه میدهد که هفت سالی است در این صحرا میخوابم.
وقتی از وی پرسیدم در این منطقه کاری غیر از مصرف مواد نیز انجام میشود با لحنی تند و از کوره در رفته گفت؛ معتادان جز اینکه کمی گرت و شیشه خریداری و مصرف کنند کاری در این منطقه ندارند، گاهی زنان و دختران برای خرید مواد میآیند ولی معتاد دیگر جان و رمقی ندارد تا دنبال بیناموسی باشد، اینکه گفته میشود در این منطقه بچهفروشی میشود درست نیست و دروغ و شایعه است.
این پیرمرد سالخورده را با سیگاری به خاکستر تبدیل شده، آهنگ گلپا و سرمای زمستان تنها میگذارم و به مسیر خود ادامه میدهم.
هر جا پا میگذارم پر از تهسیگار، پاکت خالی و سُرنگهای استفاده شده است، چشمانم به زمین دوخته شده تا سُرنگی به پاهایم فرو نرود در همین آن که سر بلند میکنم جمعیتی 20 نفره در حال مصرف مواد مخدر هستند، وقتی از کنار آنها عبور کردم کاری به کارم نداشتند و در بزم خود غرق شده بودند.
روزانه 50 میلیون تومان موادمخدر در تپه پیسا فروخته میشود
جلوتر کشاورزی در حال بیل زدن زمین خود است، در گوشهای از زمین فلاسک و لباس این فرد روی زمین است که توجهها را به خود جلب میکند، نزدیک میشوم تا از وی سوالاتی بپرسم که ابتدا اکراه دارد ولی حاضر میشود تا همکلام شویم.
خود را گلمحمدی معرفی میکند که ساکن حصار علیآباد است و چندین سال در این منطقه کشاورزی میکند، میگوید در این زمین باقلا، سیب زمینی و سیر کشت میکنم ولی معتادانی که در این منطقه هستند محصولی روی زمین باقی نمیگذارند.
گلمحمدی این چنین سخنان خود را ادامه میدهد که به طور متوسط روزانه 200 تا 400 نفر در این منطقه حاضر شده و مواد مصرف میکنند که این تعداد در روزهای گرم بیشتر نیز میشود. در بین آنها زنان و دخترانی هستند که حدود 18 سال دارند.
گلمحمدی میگوید پس از شخم زدن زمینهای کشاورزی، آنقدر از روی آن رفت و آمد میکنند که مثل فولاد میشود و دوباره باید 500 تا 600 هزار تومان برای شخم زدن آن هزینه کنیم.
این کشاورز همدانی در پاسخ به این سوال که وضعیت فروش موادمخدر در این منطقه چگونه است میگوید برای خرید و فروش موادمخدر در روز 50 میلیون تومان رد و بدل میشود و برخی فروشندگان با گونی پول را جابهجا میکنند.
وی زورگیری را از دیگر اتفاقات رخ داده در این منطقه میداند ولی تاکید میکند تاکنون شاهد خرید و فروش بچه در منطقه تپه پیسا نبوده است. در آخر میگوید وضعیت منطقه 10 سالی است که این چنین بوده و تعداد معتادان ساعت به ساعت در حال افزایش است و انتظار میرود مسئولان به فکر مردم و ساکنان نزدیک به این منطقه نیز باشند.
تپه پیسا نقطهای زیر پونز/ مسئولان ما را نمیبینند
همانطور که این کشاورز خداحافظی کرد، غاری در سوی دیگر رودخانه توجه من را به خود جلب کرد، غاری که با پارچههای پاره و پلاستیک ورودی آن پوشیده شده بود، با دقت بیشتر متوجه شدم فردی درون غار است که از گوشهای به من زل زده است.
این بار برای عبور از رودخانه مشکلی زیادی وجود نداشت چراکه پُلی روی آن ایجاد شده بود تا بتوان راحت رفت و آمد کرد، تا رسیدن من به آن سوی رودخانه صاحب غار نیز از خانه خود بیرون آمد تا بداند برای چه آنجا رفتهام.
بهروز 30 ساله با سابقه 12 سال مصرف موادمخدر مخاطب من بود، جوانی آرام و ساکت بود که مصرف موادمخدر سبب از بین رفتن دندانهای او شده بود، صورتی خسته و دود گرفته داشت که با این حال هم صحبت شدیم.
میگفت نزدیک به یک سالی است که در این غار زندگی میکند و یکی دو همخطی نیز با وی در این غار زندگی میکنند. بهروز که دست در جیبهایش داشت میگفت پول که داشته باشی مواد به راحتی پیدا میشود چون اینجا کاسب(فروشنده موادمخدر) زیاد دارد.
بهروز میگوید گاهی کارمندان دولتی نیز برای خرید موادمخدر به این محل میآیند و پس از خرید و گاهی مصرف به دنبال کار خود میروند، این منطقه مثل نقطهای زیر پونز در نقشه همدان است که همه آن را فراموش کردهاند.
وقتی از بهروز اجازه میگیرم تا درون غار وی را نگاه کرده و عکش بگیرم با کمال میل استقبال میکند ولی همین که پرده غار کنار زده شد بوی بدی آدمی را پس میزند ولی قابل تحمل است، روی زمین دو تکه موکت پاره پهن شده بود و چند تخته پتو هم در گوشهای افتاده بود، سه فندک، پاکت سیگار آسیا و زرورق لوله شده روی زمین افتاده بود و گویا آماده بودند تا صاحب خود را بسازند.
از بهروز که خداحافظی کردم چشمانم به غار دیگری افتاد، به سمت غار حرکت کردم، نزدیک غار که شدم دو جوان 25 تا 27 ساله از آن درآمده و پا به فرار گذاشتند، با این حال حرکت به سمت غار که به سختی میشد به سمت آن رفت را ادامه دادم.
پلاستیک بزرگ سیاه و پاکت سیگار وینستون در مقابل غار افتاده بود، این غار از غار بهروز بزرگتر و تاریکتر بود و چیزی از درون آن مشخص نبود، ترس آن را داشتم وارد غار شوم ولی ابتدا تصمیم بر گرفتن عکس از غار و سپس ورود به غار را گرفتم که بعد از چند عکس صدایی از درون غار آمد «چرا عکس میگیری؟».
حضور پس از یک ساعت آزادی از زندان در تپه پیسا
با صدایی طلبکارانه از فردی که درون غار بود خواستم تا بیرون بیاید که ابتدا مقاومت میکرد ولی سپس خارج شد، ابتدا که بر این باور مامور نیروی انتظامی هستم قدری موادمخدر که در دست داشت در رودخانه انداخت و راه خود را کج کرد تا برود.
اما به دنبال وی رفتم تا سوالاتی از وی بپرسم ولی از اینکه برای وی مزاحمت ایجاد کرده و اجازه مصرف نداده بودیم عصبی بود، از وی پرسیدم چند وقت است به تپه پیسا برای مصرف مواد مخدر میرود که پاسخ داد من یک سال و یک ماه در زندان بودم و به تازگی آزاد شدهام، برای خودسازی به این محل آمدم و کاری ندارم که همیشه اینجا باشم.
وی که با حالت عصبانی در حال صحبت بود گفت چیزی هم نکشیدم و از شما میخواهم عکس و تصویر من را منتشر نکنید چون خانواده من نباید این وضعیت را ببینند حتی در آخر مرا تهدید کرد که در صورت انتشار تصاویر شکایت خواهد کرد و آشنایی گردن کلفت در دادگستری همدان نیز دارد.
وقتی به خود آمدم به آخر تپه پیسا رسیده بودم و هم صحبتی با این چند نفر مرا در تفکری فرو برده بود که این نقطه چرا اینقدر در بیتوجهی مسئولان مدیران قرار دارد و ساکنان آن نیز امیدی به بهبود وضعیت ندارند.
تپه پیسا نقطهای است که اگر آخر دنیا نباشد کم از آن نیز ندارد، نقطهای که در آن مرد و زن، پسر و دختر و پیر و جوان به راحتی موادمخدر تهیه کرده و به آسانی بیشتر نیز مصرف میکنند.
این روزها که بحث گورخوابها و کارتنخوابها به موضوع نخست برخی محافل خبری و فضای مجازی تبدیل شده است تپه پیسای همدان کم از آنها ندارد و منطقهای برای رشد و افزایش معتادان متجاهر شده است. منطقهای که معتادان سایر استانها همچون کرمانشاه و کردستان نیز آن را شناخته و برای خرید و فروش و مصرف موادمخدر به آنجا سفر میکنند.
متاسفانه مسئولان استان همدان از استانداری، شهرداری، بهزیستی، فرمانداری تا نیروی انتظامی گویا این افراد را فراموششدگانی میدانند که دیگر شهروند و عضو این شهر نیستند.
تپه پیسا نتیجه مدیریت ناقص
اگر امروز بهروز 30 ساله شبها در غاری سرد و مشمئزکننده زندگی میکند بخشی از آن به دلیل مدیریت مسئولانی است که صورت مسئله را پاک کرده و به فکر حل چنین مسائلی نبودند.
اگر امروز تپه پیسا مامن و ملجایی برای مصرفکنندگان موادمخدر در همدان شده است بخاطر اجرای ناقص برنامههایی است که استانداری، نیروی انتظامی و سایر نهادهای مرتبط در زمینه مبارزه با موادمخدر آن را تکمیل نکردند.
وقتی مسئولی در پاسخ به فعالان مدنی میگوید خود شما این وضعیت را جمع کنید و اینکه این افراد در همین جا باشند برای شهر بهتر است باید به حال این شهر تاسف خورد که چنین مدیرانی در آن مشغول به کار هستند.
هدایت این معتادان به تپه پیسا سبب شده تا مسئولان استانداری و نیروی انتظامی استان همدان دائم از کاهش سرقتهای خُرد، کیف قاپی و وجود معتاد متجاهر در داخل شهر گزارش دهند ولی این مسئولان باید بدانند که پاک کردن چنین صورتمسئلهای تبعاتی دارد و دامن آنها را نیز میگیرد.
اگر فکری برای تپه پیسای همدان نشود باید منتظر بیشتر شدن چنین مناطقی در سطح شهر همدان شد که امیدواریم تلنگرهای زده شده برای مسئولان همدانی موثر باشد.
گزارش از سعید شاهسوند
انتهای پیام/