تراژدی «جعلی»؛ پوچی بیپایان در روشنفکریهای الکی
وجه مسلط «ایتالیا، ایتالیا» نقد یک جریان خودباخته شبه، خود شیفته شبه انتلکتوئل است. مولف برای ورود به این فضا و گزیده نشدن توسط شبه انتلکتوئل های دستمایه های داستانی بسیاری خوبی پیدا کرده است.
خبرگزاری تسنیم- حیدر جوادی:
مقدمه فیلم ایتالیا ایتالیا با رنگ و لعابی جذاب و خاص آغاز می شود و ما با پرسوناژ «نادر برف کوبان» آشنا میشویم که مجموعه باورها، بینشها، ارزشها، آداب و سنن، اخلاق و اندیشههای پذیرفته شده ایرانی را فراموش کرده است و با یادگیری زبان ایتالیایی غرق در جهانی دیگری شده است. او به نوعی به خودبیگانگی فرهنگی دچار است و خصایص فرهنگی خود را در نسبت با فرهنگ عامه عرفی از دست داده است و خودش را در جامعه دیگری تصور میکند. در این شرایط آدمی با ویژگیهای موصوف، ممکن است به فردی خاص وابستگی فراوانی پیدا کند. برای نادر برف کوبانی(حامد کمیلی) نویسنده و مترجم چنین اتفاقی میافتد و با برفا آسمانی ( سارا بهرامی ) دستیار سینمایی آشنا می شود. واسطه این آشنایی همایون ارشادی با ایفای نقش حقیقی خود در این فیلم است.
نکته ضروری و قابل ذکر این است که «برفا آسمانی» خصایص همسویی با نادر دارد و کارکردن در فضای سینما او را نیز به نوعی خودباختگی پنهان مبتلا کرده است. هویت باختگی زوج «برفا» و نادر در متن اثر آنچنان گل درشت نیست، اما هر خودباختگی به یک بن بست نیهلستی و پوچ منتهی خواهد شد و فصل های سرخوشانه ابتدایی با تراژدی پوچ مشترک به پایان می رساند. پویش نادر به موفقیت می انجامد اما این سرانجام این تلاش به یک خلق اثر هنری خاصی منجر می شود که هیچ نسبتی با فرهنگ عامه نادر ندارد.
فیلم در نیم ساعت ابتدایی با وصل زوجین آغاز میشود و از همان صحنه آشنایی کد بازنمایی نحوه آشنایی مهشید و هامون و بازخوانی بصری نوعی آشنایی پنداری تعمدی چاشنی فیلم میشود. هذیانهای باشکوه رویاگونه ایتالیایی وار و آرمانهای شبه هنری برفا از همان ابتدا مشخص است که سرنوشت محتوم اعوجاج گونه ای را برای این دو کاراکتر رقم می زند. بنای فردی شخصیتها بر اساس استیصال و نوعی واخوردگی فردی شکل گرفته است و زندگی زناشویی تعادل زندگی شبه هنری برفا را برهم می ریزد. از آن پس شکوه حضور، تبدیل به «رنج حضور» می شود و برفا را پس از سقط جنین رنجورتر از گذشته میبینیم.
برفا از آن پس تصور می کند که زندگی زناشویی اراده روشنفکریاش را به مخاطره انداخته است و هیچ پویش فردی او به ثمر نخواهد رسید. حتی در آخرین تصمیم برفا اراده کرده است فیلمی Low-budget جشنوارهای بسازد که عاقبت موفق به همین مقدار هم نمی شود. همین سرگشتگی پوچ موید یک مطلب بسیار مهم روانکاوانه است . در فیلم «ایتالیا ایتالیا» مولف با شیطنت برفا را به نقد می کشد و طبیعی است که این معلق بودن تفکرات زنانه، در باروری و زایش هنری مورد نقد قرار میگیرد اما این نقد شکل تدریجی و موشکافانه ای دارد و مشخص است که اغلب رویدادهای مرتبط با برفا آسمانی به تدریج در فیلم شکل می گیرد.
اما کنش های تدریجی برفا که از همان ابتدا مشخص است تراژدی خاص زندگی نادر را رقم می زند نا خواسته چند جمله مهم از سید مرتضی آوینی در نقد فیلم هامون و در مورد کاراکتر مهشید را در ذهن متبادر می کند.
در فیلم ایتالیا ایتالیا سبک و مشی این زندگی ظاهرا تعادلی اما مردانه کاملا به چشم می آید. در مشی زندگی روشنفکری خرده جنایتهایی وجود دارد که در سینما تعمدا به آن پرداخته نمی شود اما برفا در فیلم کاراکتری سینمایی دارد و نمی تواند تعادل رفتاری خویش را با همسرش حفظ کند و به نوعی اعوجاج لجام گسیخته مبتلاست که تعادل زیستی آنان را برهم می ریزد. در «ایتالیا ایتالیا» با وجود پوسته روشنفکری غلیظ مرد منحط نیست و با وجود نوعی خودباختگی، در پوست و گوشت و استخوانش نسبت به همسرش رفتاری، متعصبانه دارد و نیمچه خیانت ماست مالی شده برفا را نمی تواند ببخشد اما همین خیانت کوچک زمینه خیانت های بزرگتری را فراهم خواهد آورد و آنچه در تحلیل این برخوردها زیباست، نظرگاه نجیب کارگردان به مقوله خیانت است.
در «ایتالیا ایتالیا» سویه های اندیشه ای آنارشیستی برفا مورد نقد قرار می گیرد. برفا در نیمه فیلم تصمیم می گیرد که روش خود را تغییر دهد و به شیوه آسان تری فیلم جشنواره ای بسازد. درک برفا آسمانی از هنر چیست؟ درک برفا به همین میزان است که مقدار زیادی فیلم نوآر ببیند و به تقلید از این یک مکتب خاص سینمایی فیلمی با بودجه اندک در فضای کنونی بسازد. کهنه گرایی و عقب گرد خاص همین جهان شبه انتلکتوئل است . هر دو عاشق نشخوار منتهای الیه چکیده از واکاوی و بازخوانی، پسمانده های دوران گذشته اند. برفا آسمانی نیز به همین درد مبتلاست. پیوسته اش و درونش متناسب با زمانهاش نیست وفقط ادای روشنفکری در میآورد . سوی دیگر این ماجرا نادربرف کوبان دست کمی از او ندارد. در ارائه پایان نامه اش بزرگترین تقلب زندگی اش را انجام داده است و کتابی ترجمه نشده را به جای پایان نامه اش قالب کرده است. مشت نمونه خروار است که کارگردان در این فیلم به مخاطبانشان نشان می دهد روشنفکر «کپی پیستی» که نشخوار کننده پیش فرض های ادبی و فلسفی گذشتگان خویش اند و فقط ژست اعتراض به وضعیت موجود را با خود ید میکشند و فیلم با مصداق اعتراض برفا به عدم فیلم نساختنش به چنین موضوعی اشاره می کند.
وجه مسلط «ایتالیا، ایتالیا» نقد یک جریان خود باخته شبه ، خود شیفته شبه انتلکتوئل است. مولف برای ورود به این فضا و گزیدن نشدن توسط شبه انتلکتوئل های دستمایه های داستانی بسیاری خوبی پیدا کرده است. روایت ویرجینا وولفی که در شرایط خاص 1395 رخ می دهد. پوچی زناشویی خاصی که توسط فرهنگهای متفاوتی تحت محاصره قرار گرفته است و نوعی هویت باختگی سرانجام تلخی را برای دو شخصیت اصلی فیلم رقم می زند. «ایتالیا،ایتالیا» بدون هیچ جهت گیری رادیکال سرسختانه شبه زیست شبه زناشویی روشنفکران تهی معاصر را نقد می کند روشنفکرانی که نمونه هایشان را در آثار مهرجویی می توان جستجو کرد و نخستین ساخته مهدی صباغ زاده عطف به همان گفتمان است وتنها تفاوتش این است که مولف با وسواس شخصیتهای غیرمقوایی و در قالب اصیلی کرده است که تا تراژدی زیست شبه انتلکتوئل بیشتر چشم نوازی کند.
انتهای پیام/