افسوس برای ایدههای از دست رفته
شماره ۱۷ سهیلا فیلم دغدغه مندی است، دست روی نقطه ای از آسیب های اجتماعی گذاشته است که شاید کمتر فیلمی به آن پرداخته و این مهم است اما بنظر می رسد با نبود تناسب و پایان درست این ایده و دغدغه برخاسته از ذهن و فکر کارگردان به بار ننشسته است.
خبرگزاری تسنیم-سید سعید هاشمزاده:
یکی از مشکلات بزرگ داستاننویسی برای فیلم، مساله دانای کل است، دانای کلی که دستش خارج از قاب به داخل قاب هویداست و تاثیرش بر روی کاراکترها و موقعیت ها غیر قابل انکار. به خوبی مشخص است که کارگردانی ایستاده و می گوید باید تمام شود، باید تمامش کرد، و ما نمی دانیم چرا! یا باید کات بخورد یا هدروم تصویر خالی باشد، بدون توجه به داستان، موضوع و لحن، و تمام اینها می شود دخالتی که نباید اما هست. دخالتی که از فیلم بیرون نمی آید بلکه از بیرون به فیلم حقنه می شود، در واقع داستان خود باید تمام شود نه اینکه دستور اتمامش صادر شود.
این دانای کل در تمامی فصل های «شماره 17 سهیلا» عیان است، فیلم می کوشد تا کلاژی در هم ریخته اما با حس و حال درباره سهیلای میانسال باشد که دغدغه شوهریابی دارد، گاهی با لحن کمدی پیش می رود و گاه به درونیات کاراکتر اصلی نزدیک می شویم. فیلم تبدیل به یک درام شخصیت محور می شود که لحنی جدی و تا حدودی روانشناسانه دارد. اما خلل اصلی در این چرخش لحن ها جایی بوجود می آید که فیلم می کوشد مستند نمایی کند و از هر دو این لحن ها دور گشته و با چیزی سوم مارا مواجه کند. این خلل در بیان و تصویر و لحن که می توان آن را بخش آموزشی و یا به گونه ای در سطح ماجراهای فیلم قرار داد کمی با دو لحن دیگر اصلی در تضاد قرار می گیرد و باعث می شود تا نقطه دید از منظر شخصیت اصلی به دانای کل به گردش در آید و اثر مضمون را گم کند. اگر فیلم لانگ شاتی است درباره این قشر که چقدر آسیب پذیر هستند و غیره، لحن مستند نمایی فیلم می تواند به کار بیاید اما کارگردان دوست دارد تا فیلمش با شخصیت سهیلا پیش برود و این پیش روی را به لحاظ حجم موقعیت های دراماتیک ملموس کرده است، دوگانگی بین این دو انتخاب لانگ شات و کلوزآپ موضوع را در هم ریخته و در نتیجه چیزی که دستمان را می گیرد تصمیم کارگردان برای گفتن یک کات سریع و بی نتیجه است.
سهیلا در میان تمام موقعیت ها ناگهان توسط کارگردان کات می شود، خرده قصه ها ناقص باقی می ماند و نتیجه ای برای عمل و عکس العمل های سهیلا در دسترس نیست. کافی است به خرده داستان ها نگاهی بیاندازیم و متوجه شویم فضاسازی زندگی سهیلا در اثر بسیار مهم تر از انسجامی است که فرم (اعم از روایت و چینش و تناسبات ریتمی) باید داشته باشد.
شماره 17 سهیلا فیلم دغدغه مندی است، دست روی نقطه ای از آسیب های اجتماعی گذاشته است که شاید کمتر فیلمی به آن پرداخته و این مهم است اما بنظر می رسد با نبود تناسب و پایان درست این ایده و دغدغه برخاسته از ذهن و فکر کارگردان به بار ننشسته است. ایده ای که برایش انتخاب یک لحن درست راه نجات بود.
انتهای پیام/