وقتی «فریدون جیرانی» با «خفگی» به تکرار میافتد
«خفگی» آخرین ساخته آقای «فریدون جیرانی» که در بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد، به خاطر برخی دلایل میتواند مخاطبان را به سینما بکشاند و فروش خوبی بکند.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، «خفگی» آخرین ساخته آقای «فریدون جیرانی» که در بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد، به دلیل حضور بازیگران مطرح، برخی سکانسهای ویترینی و تم جنایی، در زمان اکران میتواند با استفاده از تیزر و پوستری جذاب مخاطبان را به سینما بکشاند و فروش خوبی بکند.
«فریدون جیرانی» انسان باهوشی است، تاریخ سینما را خوب میداند و رگ خواب مخاطب را هم تا حدودی پیدا کرده است، اما شاید بیش از آن که کارگردان خوبی باشد، ژورنالیست با هوشی است. المانهای مشترکی در بیشتر آثار تلویزیونی و سینمایی جیرانی وجود دارند که با نگاهی ساده میتوان آنها را تشخیص داد؛ قتل و جنایت، موضوع خیانت، لوکیشن و آکساسوار خاص، نورپردازی و کنتراست بالا و همچنین حضور گلدرشت باران به صورتی که بعضاً به عنوان یکی از شخصیتهای فیلمنامههای او جای میگیرد.
فیلم در تیمارستانی آغاز میشود که به دلیل اکساسوار و شرایط خاص آن ابتدا ذهن را به سمت داستانی در گذشته سوق میدهد ولی بلافاصله با عنوان شلوغ بودن مترو این ذهنیت فرو میریزد و فیلمساز به صورتی مستقیم خواسته خود را در ایجاد تناقض و دوگانگی در زمان و مکان، عیان میکند.
زن جوان به دلیل اختلالات روانی در بیمارستانی که ریاست آن با یکی از آشنایان خانوادگی مسعود(نوید محمدزاده)است بستری شده؛ فضای خاص آنجا که به صورت اغراق شده به فیلم «شاترآیلند» شباهت دارد و همچنین پیش زمینه ذهنی مخاطب از نوع نقشهای«نوید محمد زاده» همگی مقدمات تماشای «قرمز» ی دیگر از فیلمساز را آماده میکند.
«مشرقی» با بازی «الناز شاکردوست» که طبق روال آثار قبلی جیرانی عنوان یکی از شخصیتهای اصلی داستان است، به عنوان سرپرستار تیمارستان در دوراهی کمک مالی زن مسعود و عشق خود مسعود نهایتاً عاشق شدن را ترجیح میدهد و برای ابراز علاقه به اولین مرد زندگیاش، از دختری معصوم به قاتلی بیرحم تبدیل میشود؛ روندی که با گریم اغراق شده «مشرقی» و ترس او از تاریکی برای معصومیت سازی از این کاراکتر انجام گرفته ولی به سرانجام موفقی نمیرسد. داستانک مربوط به دوست و همسایه «مشرقی» که «ماهایا پطروسیان» آن را بازی میکند و شرایط سخت زندگی دو دختر مجرد هم به شخصیتپردازی آن چنان کمکی نمیکند.
حفرههای داستانی
اما در کنار کارگردانی کمرنگ، بزرگترین نقص فیلم منطق روایی و حفرههای عجیب و غریبی است که در برخی آثار دیگر جشنواره هم دیده میشوند؛ برای مثال مشخص نمیشود که بالاخره «مسعود» واقعاً عاشق همسر خود است یا صرفاً طبق ادعای زن، به دنبال ثروت خانوادگی اوست؟ اگر اتهام خیانت زن آنقدر جدی و پیچیده بوده که مرد آن را باور کرده و باعث این اتفاقات شده، چگونه در آخر فیلم به صرف یک فایل صوتی و جملات زن مبنی بر بی گناهی، «مسعود» حرفهای او را باور میکند، مگر چه جمله یا حرف جدیدی رو شده که قبلاً زن به کمک آنها شوهر خود را نتوانسته بوده راضی کند؟
حفره ساده ولی عجیب بعدی در موضوع کیف مدارک است. «مشرقی» توسط زن اجیر میشود تا کیف مدارک شخصیاش را که برای خروج از کشور لازم دارد، پنهانی از خانه مسعود خارج کند که در حین این عمل و طبق معمول آثار سینمای ایران، راه پله به کمک فیلم میآید و «مشرقی» پس از افتادن از پلههای خانه لو میرود و مجبور میشود موضوع را به «مسعود» تمام و کمال بگوید؛ «مسعود» هم بر خلاف انتظار از دخترک میخواهد کیف مدارک را به همسرش برساند، کیفی که درواقع مجوز خروج زن از ایران است و بعدتر همین خروج از کشور دغدغه «مسعود» میشود! خب اگر با خروج زن از کشور مشکل داشت چرا اجازه داد که کیف مدارک به دست همسرش برسد؟! شاید به این خاطر که در غیر این صورت فیلم تمام میشد و از قتل و خیانت خبری نبود!
بازی سرد «الناز شاکردوست» و چهرهپردازی عجیب و غریبش و مختصات تکراری و کلیشهای «نوید محمدزاده» که طبق روال اکثر نقشهای خود جوانی است عصبی و با رفتارهای هیستریک و در این فیلم هم با چند سیلی به صورت خود و مالیدن گوشهایش در زمانهای خاص، به آثار گذشتهاش وفادار باقی میماند، همگی باعث خمیازههای ممتد تماشاچیان در سینما میشود و هیچ اتفاق غافلگیرکنندهای را تجربه نمیکنند.
برای مخاطب یا ...
«فریدون جیرانی» باید این مسأله را پاسخ بدهد که دغدغهاش، فیلمسازی و کارگردانی برای مخاطب است یا صرفاً به تصویر کشیدن نماها و علایق تصویری خود؟ این که در چند سکانس و با بازسازی چند لوکیشن به فیلمهای مورد علاقه خود مثل «جزیره شاتر» و «رستگاری درشائوشنک» بپردازیم و با استفاده از المانهایی مثل تصویر سیاه و سفید، حضور گل درشت موسیقی، فضای شبه سورئال، صدای اتصال برق و روشن شدن لامپ بخواهیم تصویری خوش رنگ و لعاب بسازیم، خروجی آن بیشتر از یک اثر دراماتیک، شبیه به کلیپی روشنفکری است و شاید با استفاده از تریلری حرفهای بتواند مخاطب را به سینما بکشاند ولی قطعاً پس از تماشای آن راضی نخواهد کرد.
آقای جیرانی عزیز! شاید بتوان با گنجاندن چندتم عامهپسند در قالبی خوش رنگ و لعاب فیلمی ساخت و به فروش خوبی هم دست پیدا کرد، اما همین رویه تکراری و استفاده متناوب از فرمولی نخنما شده در آثار شما که از ساخت سریال موفقی مثل «مرگ تدریجی یک رؤیا» به ناموفقی چون «تعبیر وارونه یک رؤیا» منجر شد، صدای تکرار نگاه هنری شما را به گوش میرساند؛ اتفاقی که چند سالی است در کارگردانان هم نسل شما شروع شده و ممکن است به شما هم برسد؛ لطفاً مراقب باشید!
منبع: صبح نو
انتهای پیام/