«۲۶ دلو» در افغانستان؛ یادآور درسها و نکتهها
بیست و هشتمین سالروز خروج ارتش سرخ شوروی از افغانستان در حالی تجلیل میشود که برخی از نسل پس از جنگ، بر ناتوانی مدیریت دستاوردهای جهاد توسط مجاهدین انتقاد میکنند و هنوز هم افغانستان از رقابت قدرتهای بزرگ، تهی نشده است.
به گزارش دفتر منطقهای خبرگزاری تسنیم، 28 سال قبل در چنینروزی، نیروهای ارتش سرخ شوروی سابق پس از تجربه 10 سال تجاوز به خاک افغانستان سرانجام در این کشور شکست خوردند.
یکی از دلایل تهاجم اتحاد شوروی به افغانستان، جلوگیری از سقوط حاکمیت حزب دموکراتیک خلق بر اثر مخالفتهای مردمی در این کشور بود. فضای خفقان و ضداسلامی بویژه پس از کودتای حزب دموکراتیک خلق در سال 1357، منجر به نارضایتی قشر مذهبی جامعه شد و گروههایی از مجاهدین در گوشه و کنار افغانستان شکل گرفت.
این رخدادها آغازی بر عرضاندام و تأثیرگذاری تودهها بر فضای عمومی شد و مجاهدین توانستند با ایثار و از جانگذشتگی، آرمانهای ارزشی-دینی مردم افغانستان را حفظ کنند و پاسخی دندانشکن به تجاوز بیگانگان به کشورشان بدهند.
26 بهمن (دلو) همیشه روزی است که دو مسأله مدنظر قرار گرفته و به چالش کشیده میشود؛ افغانستان که به دلیل برخورداری از موقعیت ژئوپلیتک حساس در منطقه بارها مورد طمع بیگانگان و قدرتهای جهان قرار گرفت، هنوز هم نتوانسته رویکردی «مستقلانه» و «منافعمحور» در جامعهی بینالمللی داشته باشد و همچنین دستاوردهای جهاد از سوی نسل پس از جنگ در بسیاری موراد به چالش کشیده میشوند.
انتقاد نسل پس از جنگ به دستاوردهای جهاد
در کنار تجلیلهای قشر سنتی و مذهبی جامعه از ایثار و فداکاریهای دوران جهاد در برابر ارتش تادندانمسلح اتحاد شوروی و محافظت از ارزشهای اسلامی و ملی، اما نسل جوان و نسلی که پس از جنگ در عرصههای مختلف اعم از سیاست، اجتماع و رسانه حضور دارند این صحبتهای مجاهدین را به چالش میکشند.
واقعیت این است که مجاهدین افغانستان خوب جنگیدند اما برای روزهای پس از جنگ، طرح و برنامه مشخصی نداشتند.
فقدان طرحهای تئوریک جامع و نبود وحدتنظر میان بازیگران صحنه جهاد و مقاومت، موجب شد تا احزاب و جناحهای مختلف بر سر تقسیم قدرت دست به سلاح برده و جنگهای داخلی در این کشور نقطه آغازی بر ویرانیهای افغانستان و آوارگی مردم آن در سراسر جهان شود.
پس از گذر چند سال (1371-1375) چهره افغانستان و بهخصوص پایتخت این کشور، به ویرانهای مبدل گشت تا اینکه گروه نوظهور طالبان، مجاهدین را شکست داد و بر این کشور حاکم شد.
نسل جوان با وجود چنین جنگهای خشونت بار بر سر قدرت، خلوص نیت مجاهدین را به چالش کشیدهاند و از آنها که هنوز هم بازیگران اصلی قدرت افغانستان هستند میخواهند که اشتباهات گذشتهشان را در فقدان نبود نگاه ملی و عدم تفاهم در مشارکت سیاسی جبران کنند.
ناپختگی سیاستمداران و ضعف سیاستخارجی در افغانستان
اتحاد شوروی سابق در اوج جنگ سرد، با حمایت از حزب دموکرتیک خلق افغانستان در کودتای 1357 در پس گسترش متحدین کمونیسماش در برابر امپریالسم غربی بود.
پس از حرکتهای گسترده در سراسر افغانستان توسط گروههای مجاهدین و تضعیف حزب دموکراتیک خلق، شوروی از ترس نفوذ اسلامگرایان ضدروسی در دامنه مرزهای جنوبی این کشور، به افغانستان حمله کرد.
آمریکا برای شکست بلوک شرق از چنین فضای ملتهب در افغانستان استفاده کرد و با همکاری سازمانهای اطلاعاتی پاکستان و عربستان سعی کرد با حمایت برخی از گروههای اسلامگرا به هدف خود یعنی مقابله با نظام شوروی برسد.
با این حال، پس از خروج نیروهای شوروی از کابل در 26 بهمن 1367 و آغاز جنگهای کابل، متحدان پشت پرده و کشورهایی مانند عربستان و پاکستان گروههای تنظیمی را علیه علیه یکدیگر حمایت کردند.
گذار از جنگسرد و تقابل قدرتها از زاویهای دیگر
حکومت طالبان پس از واقعه 11 سپتامبر با تصمیم شورای امنیت سازمان ملل و با حضور بیش از 50 کشور به رهبری آمریکا مورد تهاجم نظامی قرار گرفت و طرح نظام جدید با مشارکت سیاسی همه گروهها در کنفرانس بن آلمان در افغانستان روی کار آمد.
آمریکا پس از امضای توافقنامه امنیتی استراتژیک با افغانستان در سال 1393 بخش اعظم نیروهای خود از این کشور خارج کرد.
آنگونه که دولت افغانستان بر آن اذعان دارد، چالش امنیتی افغانستان با دخالتهای بی حد و حصر ارتش و اطلاعات پاکستان هنوز هم در مرز بحران قرار دارد و لاینحل باقی مانده است.
فعالیت اطلاعات قدرتهای بزرگ همچون آمریکا و انگلیس هم در این کشور کاملاً محسوس است.
اخیراً هم روسیه به دلیل آنچه از تهدید حضور داعش در افغانستان میخواند، در تکاپوی سهم فعال داشتن و نفوذ در این کشور است.
روزی که ارتش سرخ شوروی با سرافکندگی خاک افغانستان را ترک کرد، صفحه دخالت قدرتهای منطقه و جهان در افغانستان بسته نشد و بیشتر از قبل نیز تشدید شد.
بسیاری از منتقدین، دلیل چنین وضعیتی را ناشی از فقدان استراتژی مشخص در سیاستخارجی افغانستان میدانند.
26 بهمن و روزهای پس از آن باید تأملی را برای کارگزاران این کشور به وجود آورد که نداشتن طرح جامع ملی و استراتژی روابط با همسایگان، میتواند بزرگترین دستاوردها را با چالش مواجه کند.
نگاه واقعگرایانه به چنین وقایع تاریخی میتواند هر انقلاب و هر موج بیداری در افغانستان و دیگر کشورهای اسلامی را به پایداری و قدرت روزافزون مبدل کند که افغانستان در حالحاضر، به شدت نیازمند آن است.
انتهای پیام /.