از نخلستان تا خیابان؛ حکایتی از عزاداری مهاجرین افغانستانی در شام غریبان حضرت زهرا (س)+ تصاویر
کوچه پس کوچههای مشکی پوش مشهد مقدس شاهد اخلاص لبیک یا زهرا (س) گفتنهای مهاجرین افغانستانی است، انگار در پستوی خانهها فریاد داغ دیوار و پهلوی شکسته آرامشان نمیکند، باید گرد هم آیند تا کبوتر دلهای خسته را به اوج آسمان پر دهند.
به گزارش خبرنگار حوزه مهاجرین، خبرگزاری تسنیم، دیشب با جمعی همراه شدیم که ما را به نخلستانهای غریب کوفه بُرد... یاد شعری معروف از علیرضا قزوه افتادم که میگفت: «دیشب در نهج البلاغه با کسی بودم/ که مرا پا به پای خویش تا نخلستانهای کوفه بُرد/ از نخلستان صدای گریه میآمد/دیشب به مضامین مظلوم نهج البلاغه میاندیشیدم/ که ابوذر از راه رسید/این بار پا به پای ابوذر رفتم/ از نخلستان تا خیابان....»
جماعتی عاشق به تماشای گوشههایی از آن روزهای غریب جمادیالثانی سال 11 هجری قمری نشسته بودند، آن بر سر زدنها و گریستنها و فریادهای محکم «لبیک یا زهرا»، آن اجتماع باشکوه و بینظیر عزاداران، آن صدای هق هق و بریده و بریده «یا خانوم فدای مظلومیتت» زیر چادرهای سیاه زنان و کودکانی هم که ناخواسته از گریه مادر اشک میریختند و سهم خود را در این سوگواری ادا میکردند... اینجا، سیمتری یعقوبی، محله مهاجرنشین مشهد، دستمان را اینبار از خیابان تا نخلستان گرفت و بُرد...
داشتم راه میرفتم و گوشههایی از عزاداری جمعیت را در ذهنم و قلمم به تصویر میکشیدم، خانوادهای از آن سو میآمدند...آرام با شمعهایی در دست نشستند، سبزِ چشمان مادر پر از اشک بود، مرد شال سبز دور گردنش را مقابل دیدگانش گرفت و فقط دیدم شانههایش تکان میخورد و کودکی سبزپوش که معصومانه به آب شدن شمعها نگاه میکرد.
در دلم گفتم، خدا از دلهای سوخته در این شب خبر دارد، هر جا مینشینند، لحظه به لحظه و بلند بلند میگویند که چه شد که مادرشان به شهادت رسید، داستان آن در و دیوار و پهلوی شکسته را میشنوند. وای به حال دل سادات، این فاطمیههایی که از 11 هجری آمدند، ادامه دارند و تاریخ پس از این نیز این داغ تازه در گذر زمان را فریاد خواهد کرد.
در این ایام، عزاداریها و اجتماع سوگواری مهاجرین افغانستانی هر روز برگی بر اخلاص و ارادت آنها به اهل بیت(ع) افزون میکند و شاهد این ماجرا کوچه پس کوچه های مشکی پوش محله های مهاجرنشین مشهد مقدس است.
به قول یکی از آنها که میگفت: هر چه داریم از این خاندان است و در این مهاجرت و غربت اهل بیت(ع) دستمان را گرفتهاند که تنها و بیکَس نمانیم.
این اجتماعهای باشکوه و عزادارایها و این غرق در ماتم شدنها هر ساله در ایام سوگواری اهل بیت (ع) در محلههای مهاجرنشین مشهد برپاست، مردم هر چه دارند و ندارند را در کف اخلاص گذاشته و ماتم و عزای خود را از پستوی خانهها به خیابانها میآورند، انگار در پستوی خانهها فریاد این داغ آرامشان نمیکند و باید از چهاردیواریهایشان بیرون بزنند و گَرد هم آیند تا کبوتر دلهای خستهشان را پَر بدهند به اوج آسمان.
حالا صبح شده، در گلشهر و حوالی سیمتری یعقوبی قدم میزنم، هنوز ردپای عزاداریها مانده، در و دیوارهای مشکی پوش و خانههایی که تا روز سوم شهادت هم عزادارند و سیاه پوش...
لبیک یا زهرا(س).
انتهای پیام/.
گزارش: ف. حمزهای
عکس: رضا حیدری شاهبیدک