یک اجرا چقدر می ارزد؟
اصغر نوری در یک یادداشت کوتاه با عنوان «یک اجرا چقدر می ارزد؟» از اتفاقی قابلتأمل در سرقت ادبی و هنری پرده برداشته است که نشانگر پوسیدگی سیستم حمایت معنوی از حقوق نویسندگان و مترجمان در حوزه تئاتر است.
باشگاه خبرنگاران پویا - احسان زیورعالم
به هنگام خرید یک نمایشنامه اصولاً در شناسنامه اثر نوشته شده است تمامی حقوق این ترجمه متعلق به ناشر یا نویسنده یا مترجم آن است. این به معنای آن است که هر گونه استفاده از این اثر منوط به اجازه از صاحبان آن است که عبارت «منوط به اجازه» نیز عموماً در همان شناسنامه درج میشود. طبق قوانین اجرایی در حوزه نمایش، کارگردان موظف است با ارائه رضایتنامه نویسنده یا مترجم شرایط را برای اجرای اثر خود مهیا کند. شکل و شمایل این رضایتنامهها در دوران پسامدرن امروز به شکل باورنکردنی پیشامشروطهای است. یعنی همه چیز در یک کاغذ دستنویس و امضایی سرسری پشتبند دو خط سیاهه تمام میشود. واژگان هم تکراری هستند: اینجانب فلانی اجازه میدهم آقا یا خانم فلانی از متن مورد نگارش بنده برای اجرای اندی شب بهره ببرد.
صبح امروز اصغر نوری، مترجم و کارگردان شناخته شده تئاتر کشور در یادداشتی که در فضای مجازی منتشر شده است، وضعیت اسفناکی را تشریح کرده است که در آن کارگردانی بدون کسب اجازه از او نوبت اجرا گرفته است و البته داستان به شیوه جنایی دچار تغییر و تبدل میشود. اصغر نوری مینگارد
«مجوز اجرای کافه پولشری را به خانم الهام پاوهنژاد دادهام و قرار است این نمایش با بازی و کارگردانی ایشان فروردین 96 در کافه تریای تئاترشهر اجرا شود. این نمایشنامه برای بار اول، سال 86 در انتشارات نیلا منتشر شده است.
صبح روز شنبه، 14 اسفند، متوجه میشوم که خانمی به اسم مریم جعفری میخواهد نمایشنامه کافه پولشری را از 16 اسفند در کافه اداره تئاتر اجرا کند. قبلاً هیچ تماسی با من نگرفتهاند و مجوزی نگرفتهاند. در اینسناگرام پوستری کار کردهاند که حتی اسم گرافیست هم رویش هست و خبری از اسم مترجم نیست. همان قصه همیشگی. اسم مترجم جا زیاد میگیرد یا این که کلاً فراموش میشود! میروم به اداره تئاتر تا اعلام کنم این گروه بدون مجوز من نمیتواند کافه پولشری را اجرا کند. اینها را که به آقای اکبرینسب، مسئول اجرایی اداره تئاتر توضیح میدهم، خود خانم کارگردان هم تشریف میآورند. از در عذرخواهی وارد میشوند که ما میخواستیم به شما زنگ بزنیم و دعوت کنیم اجرا را ببینید! چه ترجمه خوبی کردهاید! اصلاً نمیدانستیم باید از شما اجازه بگیریم! حرفهایم را برای ایشان هم تکرار میکنم و توضیح میدهم که به لحاظ اخلاقی نمیتوانم تا قبل از اجرای خانم پاوهنژاد به کس دیگری مجوز بدهم و اساساً با توجه به قرارداد بین من و خانم پاوهنژاد، این کار غیرقانونی است. پیشنهاد میکنم زمان اجرایشان را تغییر دهند. تا لحظه آخر خانم کارگردان و آقای اکبرینسب اصرار میکنند تا شاید راهی پیدا شود. از نظر من راهی نیست. همه حرفهایم را در نامهای برای مدیر ادراه تئاتر، آقای علیاصغر راسخراد مکتوب میکنم و بیرون میآیم.
بعد از ظهر یکشنبه، 15 اسفند، خبردار میشوم که خانم مریم جعفری به شورای نظارت مرکز هنرهای نمایشی مراجعه کردهاند و متن کافه پولشری را طبق ادعای خودشان با ترجمه دیگری به شورا ارائه دادهاند! یعنی ظرف یک روز کس دیگری این متن را برایشان ترجمه کرده و باز ظرف یک روز مانده به اجرا، قرار است بازیگرشان متن تازه را برای اجرا حفظ کند! کسی که همچین دروغی میبافد، مسلماً خبر ندارد که متن کافه پولشری نزدیک به چهل سال پیش فقط یک بار در یک مجله فرانسوی چاپ شده و به هیچ صورت دیگری در دسترس نیست، نه کتاب، نه در اینترنت. تا جایی که میدانم این نمایشنامه به انگلیسی و دیگر زبانهای اروپایی ترجمه نشده است.
برای یک اجرا چقدر باید دروغ گفت؟ چرا جوانهای هنرمند ما قبل از هر چیز پلشتی فضای تئاتر را یاد میگیرند؟
اصغر نوری، 15 اسفند 95»
آنچه اصغر نوری نگاشته است قصهای تکراری است. در تهران شاید بتوان به جد گفت 40درصد آثار روی صحنه محصول ترجمه هستند. برخی از آثار منتسب به مترجمانی هستند که خود چهره هستند و برای تبلیغ اثر مؤثر؛ اما حجم عمدهای از آثار متعلق به مترجمان گمنامی است که سهمشان از آن ترجمه بسیار اندک است. در بهترین شکل قرارداد، ناشر به مترجم یک اثر تنها دهدرصد قیمت پشت جلد ضرب در تعداد نسخ چاپ شده را میدهد. برای مثال نگارنده برای یک کتاب خود مبلغی در حدود یکمیلیون تومان دریافت کرده است، ترجمهای که محصول یک سال تحقیق روی واژگان، نگارش مقدمهای درخور، تلاش برای ویرایش یا حتی پانویسهایی که به خوانش کمک کند. این مهم برای مترجمانی چون اصغر نوری نیز رخ میدهد. ترجمه محصول تلاشی یکشبه نیست و قیمت آن منتسب به سهولت یکشبه است.
با این حال سازوکارهای سازمانی در تئاتر پیرامون مسئله نگارش ناقضالخلقه است. تقریباً سازوکار منسجمی برای ثبت متون نمایشی چه به شکل ترجمه و چه به شکل اورجینال وجود ندارد. با اینکه مرکز هنرهای نمایشی صاحب کتابخانهای در تئاتر شهر است، هیچ سامانهای برای ثبت وجود ندارد. حتی برای نگارنده مشخص نیست ترجمههای منتشر نشده چه بر سرشان میآید وقتی مورد اقبال برخی قرار میگیرند. برای جلوگیری از سرقت هنری چه باید کرد؟
نتیجه کار میشود بند نهایی متن اصغر نوری که در آن میگوید کارگردان احتمالاً جوان یک شبه متن نمایشنامهای را پیش میکشد که دیگر متعلق به اصغر نوری نیست، بدون آنکه کسی بداند متن اصلی کجاست و چه بوده. در حالی که ناشران شناخته شده تئاتر بدون وجود اصل نمایشنامه حاضر به پذیرش برای مرور متن ترجمه نیستند. نتیجه کار هم گاهی در اجرا فاجعهبار بوده است. کما اینکه در طول سالیان اخیر بوده آثاری که در ترجمه دیالوگها مملو از اشتباه بوده و اصل نمایشنامه و داستان و روایتش را مخدوش کردهاند.
در نهایت به نظر میرسد با توجه به اختلاف صدرالدین زاهد بر سر نمایشنامه افسانه ببر با هادی عامل و اکنون مورد اصغر نوری، شورای نظارت آستینها را باید بالا زند و راهکاری برای ثبت آثار مدون تئاتری بیاندیشد. حداقل چیزی همانند خانه سینما که از قضا به عهده کتابخانه آن است. این مسئله میتواند در بستن مسیرهای منتهی به چنین رخدادهایی را ببندد و شرایط قضایی و حقوقی را فراهم کند.
انتهای پیام/