گفتوگوی ملی یا گپوگفت میلی!
این روزها ارائه راه حلهای گوناگون برای تسکین مشکلات مختلف کشور درحوزههای مختلف همچون محیط زیست و اقتصاد به اصلیترین دغدغه فعالان سیاسی و اقتصادی کشور تبدیل شده است.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، این روزها ارائه راه حلهای گوناگون برای تسکین مشکلات مختلف کشور درحوزههای مختلف همچون محیط زیست و اقتصاد به اصلیترین دغدغه فعالان سیاسی و اقتصادی کشور تبدیل شده است.
راه حلهای گوناگون و اظهار نظرهای مختلفی در این باره مطرح میشود که هر کدام را میتوان در ظرف زمانی و مکانی خود مورد تحلیل دقیق قرار داد. با این حال مسئلهای که بارها و بارها به اشکال مختلف از سوی برخی اصلاحطلبان به خصوص در حوزه اقتصاد مطرح میشود، بحث گفتوگوی ملی است.
البته گفتوگوی ملی شاید واژهای مبهم در بدو امر باشد. این گفتوگو قرار است بر چه اساسی صورت پذیرد. آیا نیازی به این گفتوگو وجود دارد. گفتوگوی ملی باید در چه سطحی صورت بگیرد.
این نوشته تلاش میکند، به بحث گفتوگوی ملی نگاهی ملی داشته باشد.
بحث گفتوگوی ملی یا به اجماع رسیدن جریانهای مختلف سیاسی کشور برای حل مسائل کشور راهبردی است که معمولاً در کشورهایی با تضاد شدید قومیتی یا حاکمیتی در جهت به سامان رسیدن اوضاع استفاده میشود. در حقیقت این واژه اغلب زمانی به کار میرود که مسیرهای قانونی و عادی یک کشور به دلیل تزاحم منافع جناحها و گروههای مختلف سیاسی مسدود شده و زمینه تنها با یک گفتوگو در خصوص حوزههای نفوذ حل میشود. طبیعی است که نظام جمهوری اسلامی ایران فاقد چنین تضادها و تزاحمهایی است. هم اکنون امنیت به صورت مطلق در حوزه داخلی و فرامرزی تأمین شده است و هیچ خطری از جمله حمله نظامی کشور را تهدید نمیکند و به نظر نمیرسد با توجه به شرایط بینالمللی در میان مدت امکان آن افزایش پیدا کند.
در حوزه ثبات نسبی نیز دستگاه اجرایی کشور از استحکام قابل توجهی برخوردار است و به رغم مشکلات مزمن کمتر کسی است که قبول داشته باشد، سیستم اجرایی و اقتصادی کشور در آستانه فروپاشی باشد. با وجود این بحث گفتوگوی ملی قرار است چه مشکلی را حل کند و آیا مسیرهای سیاسی برای اعمال قدرت سیاسی توسط گروهها و جناحها به طور کامل مسدود شده است؟
گفتوگوی ملی با حاکمیت دوگانه
مطرح کردن گزینهای مانند گفتوگوی ملی آن هم در سطحی که رسانههای اصلاحطلب آن را به صورت مرتب تبلیغ میکنند، چیزی به جز به رسمیت شناختن حاکمیت دوگانه در داخل کشور نیست. در حقیقت با وجود اینکه حاکمیت دوگانه به صورت رسمی مطرح نمیشود، اما شکلگیری چنین روندی عملاً زدن مهر تأیید بر وجود چنین روندی در داخل کشور نیست.
بحث حاکمیت دوگانه را نیز میتوان مولود سالهای پرتلاطم دولت اول اصلاحات عنوان کرد؛ زمانی که دولت سیاستی مغایر با سیاست کلان نظام در پیش گرفته بود و عملاً از برخی اتفاقات به دنبال امتیازگیری از حاکمیت نظام بود که اوج آن را میتوان در ماجرای 18 تیر سال 78 مشاهده کرد.
در آن سال با وجود حضور اوباش و گروههای معاند در سطح و ایجاد آشوبهای چند روزه دولت به طمع امتیازگیری و صدالبته مظلومنمایی از سرکوب آشوبگران خودداری کرده و فضایی را فراهم ساخت که تا روز 22 تیرماه عملاً تهران به یک شهر آشوبزده تبدیل شد.
در همان زمان نیز برخی این نکته را مطرح میکردند که میتوان با گفتوگو در حوزه مسائل گوناگون این تنش را خاتمه داد و به نوعی معامله رسید که صدالبته این اتفاق هیچگاه رخ نداد.
حل مشکلات از چه راهی امکانپذیر است
در مقوله گفتوگوی ملی نیز به نظر میرسد همین فرض بنیادی مطرح است. میتوان تصور کرد که بخشیهایی از سیستم حاکمیت اجرایی کشور حل مشکلات را با راهبردهای کلان موجود امکانپذیر نمیداند و برای حل آنها نیاز به تغییر بنیادی در این راهبردهاست که در نهایت این تغییر باید از طریق گفتوگوی ملی محقق شود.
به نظر میرسد فرض بنیادی در این باره این است که مسیرهای سیاسی بر ایجاد تغییر در فضای سیاسی به طور کامل مسدود است و باید از طریق اعطای امتیازات یا احتمالاً فشار دوجانبه به کلید حل مشکلات رسید.
گفتوگو بر سر اصول بیمعناست
با این تفاصیل شاید ذکر این نکته ضروری است که اصولاً گفتوگو بر سر اصول و راهبردهای کلان هیچ معنایی ندارد. اگر گفتوگویی قرار است صورت بگیرد و تشریک مساعی در خصوص مسائل فعلی صورت پذیرد، دامنه آن تنها به تاکتیکها محدود خواهد بود و شاید روش بهتر برای انجام چنین کاری همفکری متخصصان امر در اتاقهای فکر و مراکز تصمیمگیری است و در یک گفتوگوی ملی که احتمالاً یک سر آن حاکمیت است.
در صورت شکل گرفتن چنین گفتوگویی باید حاکمیت چه چیزی را روی میز بگذارد. آیا باید امتیازات بیشتری در حوزه بینالملل ارائه شود تا راه برای معاملات بینالمللی باز شود؟ آیا قرار است برخی مواد مصرح قانونی در خصوص نحوه همکاری و مالکیت ملی کشور به طور کامل زیر سؤال برود. طبیعی است که نظام جمهوری اسلامی نمیتواند از اصولی که در طول 38 سال گذشته بر آن تأکید کرده و همواره به دنبال ارتقای آن بوده است، کوتاه بیاید.
به نظر میرسد مشخصاً نظر اصلاحطلبانی که در تریبونهای عمومی بحث گفتوگوی ملی را مطرح میکنند، همین مسئله است. اگر بخواهیم کمی عینیتر به ماجرا نگاه کنیم، گفتوگوی ملی تکرار همان تجربه فشار از پایین و چانهزنی از بالا خواهد بود؛ فشاری که ممکن است ترجمه آن در سطح کنش سیاسی ایجاد تهییج در اقشار عمومی یا حتی فراهمکردن یک دوقطبی سیاسی باشد، البته کسانی که چنین نکتهای را در ذهن خود دارند به خوبی میدانند که تجربههای مشابه با شکستهای فراوانی همراه بوده است و نظام تسلیم لشکرکشی خیابانی و غیرخیابانی نخواهد شد.
مشکل اصلی سنتهای غلط مدیریتی است
شاید بد نباشد که به این نکته هم بپردازیم که اصولاً شرایط مورد نیاز برای فراهم آمدن هر گفتوگویی وجود یکسری زمینههای مشترک است. در صورت نبودن این زمینههای مشترک عملاً گفتوگو هیچ فایدهای نخواهد داشت و حتی میتواند منجر به شکافهای بیشتر نیز شود.
مشکل اصلی درباره گزاره گفتوگوی ملی نیز این است که فرآیند فوق باید بر اساس چه مبنایی شکل بگیرد. متأسفانه طی سالهای گذشته روشن شده است که جناحهای مدعی گفت و گوی ملی علاوه بر تاکتیکها حتی بر سر اصول نیز مشکل دارند.
نسبیگرایی در نگاه به دین و حدود، نفی مسلمات دین همچون مهدویت، خاتمیت و عصمت و از همه مهمتر اعتقاد به جدایی دین از سیاست یا جدایی نهاد دین و سیاست، مسائلی است که به انحای مختلف توسط برخی تریبونهای اصلاحطلبان بیان شده است. از همه مهمتر در این میان تجربه فتنه سال 88 است که در این نظام وجود دارد. حالا سؤال اینجاست که با چنین کارنامهای اصلاً میتوان به موفقیت بحث گفت و گوی ملی ایمان داشت و این گفتوگو قرار است چه چیزی را در کشور حل کند.
واقعیت اینجاست که مشکلات موجود در کشور بیش از آنکه ریشه در ماهیت وجودی نظام حاکم بر آن داشته باشد به برخی سنتهای غلط مدیریتی باز میگردد که سالهاست در بوروکراسی و نظام دیوانی دولت ریشه دوانده است و اتفاقاً برخی اصلاحطلبان به دنبال ادامه آن هستند.
منبع: جوان
انتهای پیام/