شورجه: حذف روایات غیرقابل استناد از فیلمنامه «حضرت موسی(ع)»/ قرآن منبع اصلی این پروژه است
کارگردان پروژه سینمایی و تلویزیونی حضرت موسی(ع) از حذف تمام روایاتی که از داستان حضرت موسی(ع) مطرح شده اما پشتوانه استنادی از سوی قرآن ندارد از فیلمنامه حضرت موسی(ع) خبر داد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، هنوز خاطرههای بسیار از مجموعهای قرآنی در ذهنها مانده است، خاطراتی که بعضاً آموزنده هستند و انسان را به کمال خود نزدیک میکنند. «یوسف پیامبر»؛ سریالی که چند سالی از پخش آن برای اولینبار در تلویزیون میگذرد و نهتنها در ایران بلکه در کشورهای اسلامی طرفداران بسیاری دارد، سریالی که سازنده اصلی آن یک سالی است که روی در نقاب خاک کشیده است. فرجالله سلحشور، شخصی که اول زندگیاش با قرآن آغاز شد و دست آخر هم نفسهای آخر را در فضای داستان حضرت موسی(ع) استشمام کرد؛ داستانی که همواره بهدنبال ساخت آن بود. در آخر هم زمانی دعوت حق را لبیک گفت که فیلمنامه این داستان را به پایان رساند و آن را در دست یار قدیمی خود گذاشت، شخصی که سالهای سال همراه با سلحشور کار کرد و با آنکه خود کارگردان بزرگ سینمای ایران است لحظه به لحظه کنار سلحشور بود؛ جمال شورجه، مردی خستگی ناپذیر که کنار سلحشور موی سپید کرد و حال هم وارث آخرین فیلمنامه سلحشور است.
چند وقتی است که آغاز مراحل ساخت مجموعه «حضرت موسی(ع)» شتاب بیشتری پیدا کرده است و روز به روز به مرحله فیلمبرداری خود نزدیکتر میشود، به همین بهانه با جمال شورجه درباره مراحل ساخت این پروژه سینمایی و تلویزیونی به گفتوگو نشستیم که در ادامه مشاهده میکنید:
تسنیم: سناریوی «حضرت موسی(ع)» را آقای سلحشور نوشتند و این سناریو چقدر پیش رفت، چند درصدش نگارش شد، وقتی به دست شما رسید چه تغییراتی انجام شد، کما اینکه آقای سلحشور گفته بود این سریال 76 قسمت است ولی شما گفتید 56 قسمت شده است، این تغییرات چگونه بوده است؟
شورجه: حدود 6 سال مرحوم سلحشور روی فیلمنامه پروژه «حضرت موسی(ع)» شبانهروز زحمت کشیدند و در این مسیر نیز از یک تیم برای نهاییشدن این فیلمنامه استفاده میکردند و یکی از اعضای آن تیم من بودم که افتخار همکاری با آقای سلحشور را داشتم. او هرچند روز که بخشی از فیلمنامه را مینوشتند تحویل این تیم میدادند و تمام دیالوگها و زیرساختهای فیلمنامه در این شورا کاملاً بررسی میشد. در این جلسات آقایان مصطفوی، طائب و من و البته گهگاهی خود آقای سلحشور حضور داشتند، گهگاهی هم بنا به مناسبات دعوت میکردیم از عزیزان دیگری که بیایند و کمک کنند، البته مواردی که تخصصی و قرآنی بود به دست آقای براهیمی و حجت الاسلام پودینه سپرده میشد که ایشان هم از علاقهمندان به سینما بودند که یک مدتی میآمدند، گهگاه دوستان دیگری مانند آقای میرباقری میآمدند که مفسر قرآن بودند.
نشست و قرار با این افراد هفتهای دو روز بود و قسمت به قسمت نوشته میشد و میآمد در آن شورا بررسیهای فنی میشد، مرحوم سلحشور خیلی دوست داشت که کار آغاز شود، یعنی کار فیلمبرداری آن را شروع بکنند، حالا با چه وضعیتی مینوشتند. یادی از آقای سلحشور بکنیم، که با چه عشق و حال و با چه شور و حالی این متن را نوشتند و ایشان میگفت "من همیشه این متن را از نیمهشب به بعد در نماز و راز و نیاز و ذکر نوشتم، با وضو شروع به نوشتن میکردم و و تا زمان نماز صبح ادامه میدادم"، یعنی حسشان اینطور بود و به این حس و حال حتی ما خانه ایشان میرفتیم، صندلی او در خانهاش رو به قبله بود، با این حس و حال نوشتند. از 3 سال قبل از فوتشان هم میدانست سرطان دارد و ریهشان مشکل دارد و حتی دکترها هم به ایشان گفته بودند تا "6 ماه دیگر بیشتر دوام نمیآورید"، ولی نذر و نیاز و توسلات، سه سال طول کشید که تمام سلولهای بدن ــ علیرغم اینکه خیلی درمان کرد ــ او را فراگرفت و ایشان را از ما گرفت. خداوند را شاکر هستیم که به آقای سلحشور زمان داد تا در آخرین روزهای عمر خود فیلمنامه پروژه حضرت موسی(ع) را به اتمام برساند.
یادم هست 62 قسمت نوشته بودیم که ما در یک جلسه خصوصی خدمت مقام رهبری رسیدیم. یک صحبتی با آقا داشته باشیم درخصوص تأمین بودجه این فیلم که آنجا ذکر کردند (سلحشور) "خیلی دوست دارم این کار را خودم بسازم" که آقا اشاره کردند "من دعا میکنم این اتفاق بیفتد"، درخصوص بودجه هم آقا فرمودند "من که پول ندارم حالا بنویسید تمام شود، خودش حل میشود"، البته مطالب بسیار دیگری هم فرمودند، آنجا تا 62 قسمت نوشته شده بود و آقا هم جویا شدند "چقدر پیش میروید؟" تقریباً تخمین بالای 70 قسمت ایشان میزدند که با 72 قسمت فیلمنامه کامل شد، که بعد ما بلافاصله که فیلمنامه تمام شد با این ظرایف و مراحلی که گذشت، دادیم چاپ کردند بهصورت 5 جلد کتاب چاپ شد که به علما و مراجع برای بازخوانی خواهیم داد. البته در مراحل نگارش این فیلمنامه یک اختلاف نظرهایی بین حاج مهدی طائب بهعنوان مسئول بخش نرمافزاری و مذهبی با آقای سلحشور به وجود آمد، آقای سلحشور یک مقدار فضا را نمایشی میدیدند و ایشان کاملاً مقید به روایت با آیات قرآن بودند.
تسنیم: نمونه هم دارید بگویید؟
شورجه: بهخاطر همین یک مقدار طولانی شده بود، اولین بار که مسئولان سیما ــ چون طرف قرارداد ما تلویزیون بود ــ این فیلمنامه را خواندند، گفتند "این کار طولانی است، مقدمه آن را کوتاه کنید، مؤخرش را کوتاه کنید"، آنها در واقع صحبتهای آقای طائب را بیشتر تأیید کردند و گفتند "آقای طائب هرچه بگوید ما قبول داریم، ما ایشان را بهعنوان کارشناس مذهبی قبول داریم".
بعد از اینکه سلحشور فوت کرد، هم نظرات تلویزیون بود، هم نظرات حاج مهدی طائب بود، یک شورایی مرکب از یک نفر نماینده تلویزیون، نماینده آقای طائب و آقای براهیمی، بهعنوان کسی که بازنویسی این کار را قرار بود انجام بدهد، تهیهکننده، فرزند مرحوم سلحشور و من تشکیل شد، 14 جلسه از صبحانه کاری تا بعدازظهر زمان گذاشتیم. نظرات مهدی طائب و تلویزیون را اِعمال کردیم در کار، اعمال در حد کلیات، ولی اینها اگر میخواست در جزئیات فیلمنامه پیاده شود، بهعبارتی بازنویسی میشد. اینها را ما اِعمال کردیم، حدوداً خلاصهای از کل فیلمنامه درآوردیم که فقط کنشها و ماجراهای فیلم بود منهای دیالوگ و شرح صحنه که حدود دویست و خردهای صفحه شد.
در حال حاضر فیلمنامه در حال بازنویسی مجدد با تکیه بر فیلمنامه اصلی مرحوم فرج الله سلحشور، با همان سبک و سیاق و همان حس و حال و روحیات قرار دارد. مرحوم سلحشور یک قلم سادهنویسی داشت، اینطور تشخصهای نویسندگی و روشنفکری در آن نبود.
تسنیم: با زندگی عامه مردم همخوانی داشت؟
شورجه:بله. یک حس اینگونه داشت و گفتیم این حس در فیلمنامه جاری باشد، نه آن تشخصهای روشنفکری و دیالوگهای آنچنانی. در حال حاضر براساس همین کنشمحور بودن که نظر خود تلویزیون است با مهدی طائب کار بازنویسی میشود که حدود 55 قسمت خواهد شد، امکان دارد یک مقدار هم بیشتر شود، چون وقتی که میگویند دریا شکافته شد، این مقدمه و مؤخرهای دارد، همینطور که نمیشود، کات دریا شکافته شد، پرداخت به این موضوع که دریا شکافته شد، خودش میتواند برای بیننده جذاب باشد، در تاریخ سینما یک سکانسی داریم از سینمای شوروی به آن میگویند «پلَکان اُودسا» که در یکی از فیلمهای زمان دهه 30 مثلاً سینمای شوروی، پلکانی بود که 20، 30 پله داشت، این را فیلمساز آورده بود، 10 دقیقه طول داده بود که یک کالسکهای از آن بالا، از دست مادر رها میشود و این کالسکه قرار است بیاید پایین، مقدمه دارد، صحنههای حساس و خصوصاً معجزات و اتفاقاتی که میخواهد بیفتد، بنابراین امکان دارد کار را در مرحله ساخت مطولتر بکند، کارگردان هم از این صحنهها نمیگذرد که بخواهد سریع عبور کند، پارهای صحنهها و سکانسها انجام میشود، پرداختهای تصویریشان را، وظیفه ما این است که از این صحنهها نگذریم، ما نمیتوانیم از معجزات بهسرعت بگذریم، مثلاً آب نیل خونی شد و قرمز شد، قطعاً مقدمه و مؤخره دارد.
بهطور مثال براساس روایات، جنازه حضرت یوسف(ع) را در نیل دفن میکنند، میفرستند کف نیل، حالا شما تصور بکنید وقتی نیل خونین میشود ، همه جانورها و ماهیهای داخل نیل میمیرند، آبش هم دیگر خوردنی نیست و برای همین معضلی میشود برای فرعون و انصارش، آیا این میآید کنار تابوت حضرت یوسف(ع) هم، آن هم خونین میشود، اطرافش، قاعدتاً تصویر به ما میگوید، منطق میگوید شاید حس و حال مذهبی و اعتقادات ما میگوید نباید آن محدوده خونی شود، همانطور که هم در فیلم هم در روایات میبینیم محل زندگی بنیاسرائیل آن زمان، آبهایشان آب زلال است، همان مقطع، در حالی که منشأ آن باز نیل است، معجزات همین است دیگر که اینها تعجب میکنند، مثلاً تگرگ میآید و محل زندگی بنیاسرائیل نمیآید که همه چیز را خراب و داغان بکند، یا آن قورباغههایی که از داخل نیل هجوم میآورند بهسمت خانههای مردم، آنجا نمیآید.
یک حریم مرزی دارند، بهاِذن خداوند هم این اتفاقات میافتد، یعنی یک جایی ما داریم حضرت موسی(ع) خدمت جناب خضر(ع) میرسند، ایشان کف قایق را سوراخ میکند و میشکند که دست اجنبی به آن نرسد و نتواند این قایق و کشتی را تصاحب و تصرف کند که حضرت موسی از حضرت خضر میپرسد "چرا این کار را کردی؟" که آنجا بحثی میشود بین جناب خضر و حضرت موسی(ع) که اینکه "شما دارید سوراخ میکنید آب میآید اینجا و همه ما خفه میشویم"، تا برسیم به بندر که حضرت خضر اشاره میکند که "آب مگر بهاِذن خودش میآید داخل قایق، بهاِذن خدا میآید داخل قایق، همان خدایی که به ما اشاره کرده این کار را بکنید، خودش این آب را نگه میدارد"، حالا غرض این است که این معجزات همه بهاذن خداوند است، آنجایی که میخواهد برود و باید انجام شود، میرود و انجام میشود و آنجایی که نباید برود و اتفاقی نیفتد، اتفاقی نمیافتد.
فیلمنامه در نهایت در 72 قسمت نوشته شد و حال در حال بازنویسی است و حدود 55 تا 60 قسمت خروجی آن خواهد بود، اتفاقاً اولین سؤال مقام معظم رهبری این بود که از من پرسیدند "کدام قسمتها را کوتاه کردید؟" من هم قضایا را توضیح دادم که قسمت ابتدایی کار بسیار مطول شده بود تا به دنیا آمدن حضرت موسی، چون در قرآن هم از به دنیا آمدن حضرت موسی(ع) قصه حضرت موسی شروع میشود، ولی ما یک مقدمه 7، 8 قسمتی داده بودیم، از زمان رحلت حضرت یوسف و وصیتی که میکن،. این که بنیاسرائیل به خفت و خواری میافتد و به چه گرفتاریهایی مبتلا میشود و آنجاست که دست دعا برمیدارند برای رسیدن منجی و موعود، 7 قسمت به اینجا پرداخت شده بود، هم مسئولان تلویزیون و هم مهدی طائب خیلی روی این قسمتها تمایلی نداشتند و ما این را فشرده کردیم در 2 قسمت که در آن به منجیهای دروغین پرداختهایم که خیلی ظهور پیدا میکنند، 9 منجی در این مقطع ظهور میکنند و میگویند "ما موعود هستیم" که بعداً برملا میشود اینها دروغگو هستند.
پس قبل از تولد کوتاه و تبدیل به 2 قسمت شده است، بعد از تولد مشخص و داستان آن در قرآن است، یعنی جناب طائب تکیه کردند بر آیات قرآن و روایاتی که سند دارد، متقن است، خیلی محل تفسیر و تفاسیر نیست مانند آنجایی که در زمان کودکی میگویند حضرت موسی(ع) در آغوش فرعون بود و ریش فرعون را میگیرد و میکشد و فرعون دردش میآید و بچه را پرت میکند روی زمین و میگوید "این همان کسی است که قرار است حکومت را از من بگیرد " آقای طائب گفتند این اصلاً سندیت ندارد، بعد استناد هم میکنند به آیه قرآن که خداوند حضرت موسی(ع) را مبعوث میکند، ایشان میگوید "برادرم را هم با من بفرستید، من بروم خدمت فرعون چون ایشان زبان فصیحتری دارد"، این زبان فصیح را تفسیر کردند.
تسنیم: فیلمهای تاریخی و سریالهای تاریخی که ساخته میشود در ایران، یک مقدار از نظر جذابیت سینمایی و از نظر جذابیت تصویری، چه دیالوگها که در فیلم و یا فیلمنامه نوشته میشود برای مخاطب جذابیت را کم میکند، در سریال حضرت موسی برخی از رویدادها را چگونه میخواهید به مخاطب منتقل کنید که اولاً جذابیت سینمایی در آن حتماً لحاظ شود که مخاطب را پس نزند و مخاطب از آن دور نشود و دوم اینکه واقعیتهای تاریخی را هم بههمراهش به مخاطب منتقل کنید؟
شورجه: جذابیت در سینما هم از ناحیه بصری میتواند منتقل شود و مخاطب را نگه دارد هم بهلحاظ درام و نمایش، در واقع نافی همدیگر هم نیستند و میتوانند مکمل همدیگر باشند. براساس قصههای موجود، سعی کردیم تولید کنیم که این جذابیت معنوی را حاکم کند نه جذابیتهای صوریِ طبق اصول و فرمولهایی که در غرب مطرح میشود، بهعبارتی از آن بیست و چندگانۀ فرمول ایجاد جذابیت، خشم و خشونت و عشق و خیانت و غیره که اینها فرهنگ غربی است، ما در جذابیتهای معنوی و مذهبی خودمان بهاندازۀ کافی میتوانیم عناصری پیدا کنیم که مخاطب را جذب بکند.
در قصه حضرت موسی(ع) اینها وجود دارد و اساساً فی حدِ ذاته در خود قصه است، یعنی ماجراها، تصاویر که الی ماشاءالله تصاویر وجود دارد، درخصوص کلام و دیالوگ شاید نقصی وجود داشته باشد، خیلی نمیتوان لفاظی کرد، حتی در روایت میگویند حضرت موسی(ع) با جناب خضر مواجه میشوند با همدیگر ارتباط کلامی اصلاً ندارند، ارتباط روحی با هم دارند، گفتگویشان فقط با نگاه صورت میگیرد. یک بخشی از این واقعیت را سعی کردیم در سریال حضرت یوسف(ع) نشان دهیم؛ زمانی که زلیخا به آن مقام رسیده، به آن مقامی رسیده که دیگر یوسف برایش جذابیت ندارد، آنجا که زلیخا در حال عبادت است و جناب یوسف میآیند برای دیدن ایشان و روبهروی ایشان مینشینند و چند دقیقه فقط به هم نگاه میکنند، یعنی با همدیگر گفتگو میکنند، گفتگو بدون اینکه کلامی جاری شود.
در قسمتی از سریال حضرت موسی نیز این صحنه میان حضرت موسی و حضرت خضر اتفاق میافتد و اصلاً با هم مجادله نمیکنند، به آن میگویند مونولوگ، بدون لَق زدن، بدون لیپسینک و فلان، ما میتوانیم از این ترفندها و از این فرمها استفاده کنیم، ولی به هر جهت دیالوگ از ارکانِ جدیِ فیلمهای تاریخی است. ما چند سبک داریم، یک سبک ترکیبی و تلفیقی داریم بین کلاسیک، سبک ادبیات کلاسیک با روز، مثلاً در سریال مختارنامه یا سریال امام علی(ع) آقای داوود میرباقری سعی میکند از این سبک استفاده کند. ادبیات کلاسیک را با ادبیات روز، بعضی از جاها ضرب المثلهایی میآورد که ضرب المثلهای روز است، مخاطب هم پس نمیزند، این یک مقدار سلیقهای است. اما برخی مانند مرحوم سلحشور به این اعتقادی نداشت، میگفت "ادبیات را کلاسیک کنیم"، البته قابل فهم باشد، یعنی از کلمات و ادبیات پرطمطراق که مخاطب نفهمد، استفاده نکنیم در سریال حضرت موسی(ع) هم سعی شده است این کار انجام شود، حالا شاید یک جاهایی میتوانست بهتر باشد، حالا تصور کنید دو معجزه از حضرت موسی میشود، یکی بحث عصا است که توانمندی الهی را بتواند به فرعون نشان بدهد و یکی هم آن ید بیضاء است که دستش را میبرد در داخل لباسشان و دستشان مانند بلوری سفید میشود، از این میشود استفاده کرد.
تسنیم:جاذبههای سینمایی را میشود اینجا وارد کرد.
شورجه: بله میتوان این را کاربردی کرد، عصا که مار میشود مشخص است که واقعاً چه استفاده دراماتیکی میتوان از آن داشت و در تاریخ و آیات هم اشاره شده است. براساس آیات قرآن، خداوند میفرمایند که "دست بر جبین و لباس ببر و بیرون بیاور و ببین چه اتفاقی میافتت.، حالا ما میگوییم مانند بلور سفید میشود که آن طرفش هم مشخص است، یک نورانیت پیدا میکند، بعضی از مفسرین گفتهاند نوری از این دست ساطع میشود که بههنگام خروج بنیاسرائیل از مصر و حرکت بهطرف سرزمینهای موعود، مانند نورافکن جاده و مسیر را روشن و شفاف میکند، بعضی مفسرین اینطور بیان کردند، اینها تفسیر مفسرین است، آیه و روایت دقیقی نداریم، ولی متأسفانه اینجا یک نویسنده، یک کارگردان باید یک مقدار از این کاربردیتر استفاده کند، حالا شما تصور کنید جایی که حضرت موسی میخواهد با خداوند ارتباط برقرار کند، این دست بالا میآید و نور آن به منبع اصلی اتصال مییابد. از هر جای مصر که نگاه میشد این احساس که نور قیفیمانند از زمین به آسمان رفته است، زمین را به آسمان وصل کرده است، خصوصاً در شب تصور کنید که محل و زمان دعا و نیایش و راز و نیایش با خداست.
البته این نگاه متفاوت است. شاید من اینگونه استفاده کنم، شاید یکی دیگر بگوید وقتی خداوند اشاره نکرده به هیچ کجا، اصلاً لزومی ندارد، فقط آن جایی که فرعون از آن حضرت میپرسد "دیگر چهچیزی در چنته داری بهغیر از عصایی که مار شد؟" که حضرت این را هم نشان میدهد. اینها بنا به سلیقه و دیدگاهِ کارگردانان و کاربردی کردن این معجزات استفادههای گوناگونی میشود کرد.