یک قاب عکس سهم کودکان شهدای مدافع حرم از روز پدر
یک قاب عکس، یک انگشتر، یک تسبیح و یک سنگ سرد همه سهم فرزندان شهدای مدافع حرم از روز پدر است، پدرانی که آسمانی شدند تا زمین برای همه کودکان امن باشد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از شیراز، پدر واژهای که به راحتی نمیتوان آن را معنا کرد، تکیهگاهی محکم است، گرفتن دستانش قوت قلب میدهد و گرمای نگاهش امید به زندگی را در دل هر کودکی روشن میکند، اما این روزها در میان ما کودکانی هستند که روز پدر برایشان گره خورده به یک قاب عکس، یک انگشتر، یک تسبیح و یک سنگ سرد.
اینها همه سهم فرزندان شهدای مدافع حرم از روز پدر است. در خیال کودکانه هیچ کدامشان نمیگنجید که روزی آغوش گرم پدر تبدیل به سنگ سردی شود که هر هفته به جای گونههای پدر باید بر آن بوسه زنند. پدرانی که آسمانی شدند تا زمین برای همه کودکان امن باشد. به همین مناسبت قسمتی از خاطرات شهدای مدافع حرم استان فارس که مربوط به فرزندان این شهدا است، ذکر میشود.
نگرانیهای پدرانه شهید جاوید برای دخترانش
یسنا 2 ساله و اسما 6 ساله یادگاران شهید جاوید یوسفی هستند که محبت پدرانهاش حتی پس از شهادتش نیز شامل حال کودکانش شده و هر زمان به خواب اطرافیانش میآید تنها توصیهای که دارد این است که «مراقب دخترانش باشند و آنها را با حجاب آشنا کنند». آخرین خاطرهای که یسنای دو ساله از پدر دارد مربوط به 5 ماهگیاش میشود اما با این حال هر روز مقابل عکس پدر میایستد و با زبان شیرین کودکانه میگوید: «بابا بیا».
فاطمه رضایی همسر شهید جاوید یوسفی به نقل از خاطرات همسر شهیدش میپردازد، خاطراتی که هرگاه به اسما و یسنا میرسند نمی از اشک چشمانش را سرخ میکند. اسما 6 سال دارد و امسال به کلاس اول ابتدایی میرود. خاطرات بیشتری از پدرش دارد و هر روز این خاطرات را برای خود و مادرش تازه میکند حتی اگر لیوانی یا ظرفی در خانه یادآور این خاطرات باشند.
اسما صبور است و هنگامی که مادر بیتاب و دلتنگ میشود به دلداری میشتابد و میگوید: « مامان گریه نکن. جای بابا جاوید خوب است. ما هم یک روز پیشش میرویم». فاطمه رضایی درباره علاقه شهید به دخترانش میگوید: « هر بار از سوریه زنگ میزد سفارش میکرد که مراقب یسنا و اسما باشم، با آنها تندی نکنم، برایشان چادر کوچکی بدوزم تا در کنارم به نماز بایستند و مراقب باشم تا وقتی بزرگ شدند چادر را به عنوان حجاب انتخاب کنند».
حسرت کودکانه فرزندان شهید محمودی در گفتن «بابا»
زهرا و ابوالفضل دو یادگار شهید ستار محمودی هستند، با هر بار شنیدن کلمه «بابا» از زبان دوستانشان بند دلشان پاره میشود و رنگ از رخسار کودکانهشان میپرد. به گفته همسر شهید علاقه ستار محمودی به فرزندانش به اندازهای بود که با وجود مشغلههای بسیار همیشه برای بازی با بچهها وقت میگذاشت.
شهید محمودی قبل از شهادت هر زمان از سوریه تماس میگرفت، سفارش حجاب زهرا و نماز اول وقت بچهها را به همسرش میکرد. ابوالفضل 5 ساله گاهی پدرش را میخواهد و بهانهگیری میکند، زهرا اما صبور است و به مادر کمک میکند.
کبری حیاتی همسر شهید ایمانی قوی دارد و حسرت کودکانه فرزندانش را فدایی دختر دردانه امام حسین (ع) میکند « فدای حضرت رقیه اگر کودکانم بابا ندارند و وقتی بچهای بابایش را صدا میزند بند دل کوچکشان پاره میشود و رنگ از رخسار کودکانهشان میپرد، همه اینها فدای امام حسین و دختر دردانهاش».
دلتنگیهای ابدی محمدمهدی و آرمین برای پدر
شهید علی نظری از شهدای مدافع شهرستان جهرم است که در مردادماه امسال در دفاع از حرم حضرت زینب (س) به شهادت رسید. شهید معتقد بود که دفاع از اسلام مرز نمیشناسد و آنقدر در این اعتقاد راسخ بود که دل از محمدمهدی 10 ساله و آرمین 6 ساله بکند و برای دفاع از حرم برود.
چشمان متحیر محمدمهدی و آرمین در تشییع پدر گواه آغاز دلتنگی بزرگ است که باید با قلبهای کوچکشان بپذیرند، دلتنگیای برای ابد ... محمدمهدی که در روزهای نبود پدر درس و مدرسه را از یاد میبرد و با وجود حضورش در کلاس درس دلش پیش پدر جا مانده، اکنون باید خود را آماده کند تا همیشه یاد پدر را به جای خود پدر داشته باشد.
به گفته سمیه زارع همسر شهید نظری «زمانی که علی به ماموریت میرفت، بیقراری بچهها شروع میشد. بار اول که علی آقا رفت و دوماه از خانه دور بود، محمدمهدی اول ابتدایی بود. یک روز معلمش زنگ زد و از من خواست به مدرسهشان بروم. رفتم و گفت این پسر مدتی میشود خودش داخل کلاس است اما فکر و ذهنش اینجا نیست».
اکنون که هفت ماه از نبود پدر میگذرد دلتنگی بزرگ شده و در قلب کوچک محمدمهدی و آرمین خانه کرده است. «محمدمهدی چون سنش بیشتر است ناراحتیاش را بروز نمیدهد اما آرمین عکس پدرش را بغل میکند، لباس پدر را میپوشد و با اسلحه و بیسیم اسباب بازی، بازی میکند» این را همسر شهید میگوید.
کسی چه میداند شاید آرمین در رویای کودکانهاش روزهای خوشی را تصور میکند که از سر و کول پدر بالا میرفت و پدر با وی بازی میکرد. همسر شهید میگوید: «هم بچهها عاشق پدرشان بودند و هم او عاشق آنها؛ علی آقا هر وقت به خانه میآمد با بچهها بازی میکرد و از سر و کولش بالا میرفتند».
یک قاب عکس، یک انگشتر، یک تسبیح و یک سنگ سرد همه سهم فرزندان شهدای مدافع حرم از روز پدر است، پدرانی که آسمانی شدند تا زمین برای همه کودکان امن باشد.
انتهای پیام/