مسئله اشغالگری پشت اعلامیه بالفور گم نشود
ما باید در نهضتی که الان در سال ۲۰۱۷ علیه بحث اعلامیه بالفور است حضور پیدا کنیم اما در همه ی این مراحل توجه جریانهایی را که در آن فعالیت می کنند، به سمت موضوع اصلی که موضوع اشغال است متوجه کنیم.
به گزارش گروه بین الملل باشگاه خبرنگاران پویا، اعلامیه بالفور که در سال 1917 در دولت وقت انگلستان به عنوان یک تعهد از جانب انگلستان به تصویب رسید تصریح می کرد که تشکیل یک دولت یهودی در فلسطین ضروری است و انگلستان متعهد به انجام این امر شد. سال 2017 یکصدمین سال تصویب این اعلامیه است. آنچه در پی می آید بررسی جایگاه کنونی اعلامیه بالفور و فرعیت آن در مقابل مسئله اشغالگری است که در سی امین نشست کبوتران مسجد دور دست در حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی توسط احمد سروش نژاد کارشناس ارشد حوزه فلسطین و یهودشناسی ارائه شد.
عرصه بین الملل و مسئله فلسطین
اتفاقات مختلفی طی سالهای گذشته در عرصه بین المللی رخ داده است و در جامعه جهانی نسبت به وقایع و اتفاقاتی که پیرامون موضوع خاورمیانه در حال وقوع است یا رخ داده مسائل مختلفی مطرح می شود. به عنوان مثال در خصوص همین اعلامیه بالفور بحث مفصلی در عرصه بین المللی هم اکنون وجود دارد. تشکیلاتی به راه افتاده و سازمان های غیر دولتی و فعالان این حوزه زحمت فراوانی می کشند که مسئله عذرخواهی انگلستان را دنبال کنند.
موضوع آپارتاید و مسائلی که حول این موضوع وجود دارد. مثل آپارتاید رژیم صهیونیستی و اینکه این رژیم به عنوان یک رژیم نژاد پرست در عرصه بین المللی مطرح شود. یا موضوع تحریم و بایکوت که مباحث آن مفصل است و سازمان های مختلف در این مورد کار و اقدام و فعالیت می کنند. مباحثی که در خصوص دو دولت و یک دولت مطرح است. که برخی از فلسطینی ها و جامعه بین الملل به دنبال تشکیل دو دولت در سرزمین تاریخی فلسطین هستند. اینکه باید یک دولت یهودی و یک دولت فلسطینی تشکیل شود. جریان های صهیونیسم و غیره بر خلاف آنها دیدگاه یک دولت را دارند که یک دولت فلسطینی کامل یا یک دولت یهودی تشکیل شود. بحث طرح صلح، بحث های مختلفی که در مورد صلح یا سازش مطرح است. در رابطه با کرانه باختری و نوار غزه. درباره اینکه چه مقدار و بخش هایی از کرانه باختری را به فلسطینی ها بدهند برای تشکیل آن دولتی که در طرح دو دولت مد نظر است. چه مقدار از این زمین ها را مبادله کنند مثلا بخش هایی از صحرای نقب را بدهند و بخش هایی از مثل الجلیل را بگیرند و به صهیونیست ها بدهند. از این دست مباحث بسیار است و اگر بخواهم بگویم آنقدر جزئی می شود. در دوره ها و سال های مختلف بحث های مفصل و دامنه دار وجود داشته است. همایش ها و کنفرانس های متعدد در این زمینه ها برگزار شده است.
مسئله و سؤال اصلی چیست؟
آیا به راستی اصل قضیه واقعا همین است؟ آیا مسئله و مشکل یا بحران اصلی منطقه این مسئله است ؟ یا اینکه اینها بحث های فرعی و جانبی اند؟ مطرح کردن این بحث های فرعی و جانبی به نفع چه جریانی است؟ جریانی که می خواهد رژیم صهیونیستی به سمت اضمحلال و نابودی برود یا جریانی که می خواهد رژیم صهیونیستی را در منطقه تثبیت کند؟ اگر بتوانیم درک درستی از این بحث داشته باشیم که این به نفع کدام جریان است آنگاه می توانیم مقداری عمیق تر شویم و ببینیم دامن زدن به این مباحث را کدام یک از این جریان ها تعقیب می کنند؟ در مورد این موضوع می توان جزئی بحث کرد.
زمانی در حدود 10-15 سال قبل در خود ایران این بحث مطرح بود که ما به جای آنکه شعار نابودی رژیم صهیونیستی را بدهیم بیاییم این رژیم را نقد حقوقی کنیم. مثلا بگوییم این رژیم حقوق بشر را رعایت نمی کند. در سازمان ملل بحث کنیم و رژیم صهیونیستی را محکوم کنیم که به قطعنامه های بین المللی عمل نمی کند و در زندانهایش مثلا فلان اقدام را انجام می دهند.
یک دیدگاه انحرافی
نگاهی که در این بخش وجود دارد، نگاه پذیرش موجودیت اصل رژیم صهیونیستی در منطقه است. آنگاه پس از پذیرش باید بیاییم و در مورد نحوه رفتار این رژیم بحث کنیم. زیرا رفتار این رژیم آن طور که باید انسانی نیست. چرا بین شهروندانش تفاوت قائل می شود؟ یک نهضت بین المللی در خصوص این مباحث هست. در خصوص بحث تحریم یا آپارتاید یا همین اعلامیه بالفور که الآن در سراسر دنیا تمام سازمان های غیردولتی تلاش می کنند که این موضوع را برجسته و بزرگ کنند آیا ما هم باید به این نهضت بپیوندیم و ما هم آتشی که برافروخته شده را شعله ور کنیم. یا اینکه باید اقدام دیگری انجام دهیم؟
دیپلماسی اشغالگری
به نظر من کسی که روی رفتارهای رژیم صهیونیستی کار کرده باشد ، رگه های این رفتار را در سیاست های رژیم صهیونیستی در می یابد. به عبارتی رژیم صهیونیستی در اقداماتی که در سال های مختلف انجام داده است مثلا عملیاتی انجام شده و بخشی از یک زمین را اشغال کرده (مثل اقدامی که در سال 1948 و 1967 انجام داد) پس از آن با اقداماتی که انجام داده ، آن اشغالگری را تثبیت کرده است. مثلا مسئله را به مذاکره و گفتگو برده و اشغالگری خود را با این کار تثبیت کرده است. دوباره اقدام جدیدی را آغاز کرده و به همین نحو تثبیت کرده است. می توان این را دیپلماسی اشغال نامید. که طی این فرآیند تلاش می کند به اشغالگری خود جنبه قانونی و مشروعیت حقوقی و بین المللی بدهد.
اگر این نگاه را در خصوص سایر اقدامات رژیم صهیونیستی داشته باشیم، یعنی اینکه صهیونیست ها برای اینکه بتوانند اذهان عمومی جهان را از اصل قضیه یعنی موضوع اشغال و غصبی که رخ داده و هنوز پابرجاست دور کنند و افکار عمومی را به مسیر های فرعی ببرند اینگونه اقدامات فرعی را شکل می دهند. مثل این می ماند زمانی که سیل می آید ما این جریان سیلاب را به جوی های مختلف هدایت کنیم در این کار فشار اصلی آن سیلاب کنترل خواهد شد. اگر ما خودمان را جای سیاستمداران و استراتژیست های رژیم صهیونیستی بگذاریم که چگونه با این سیل بنیان کنی که علیه رژیم صهیونیستی وجود دارد باید مقابله کرد؟ قطعا اینگونه برنامه ریزی می کنیم که فشارهای زیادی را که در عرصه بین المللی وجود دارد باید بین فشارهای کوچک تر تقسیم کنیم تا بتوان در مقابل آن مقاومت کرد.
اگر همه ی این جریان ها بروند به این سمت که صهیونیست ها در تمام دنیا عامل فساد هستند عامل تمام مشکلات اقتصادی کشورهای مختلف هستند و ما طبیعتا با آنها برخورد کنیم طبیعتا آنگاه تمام توجهات روی یک موضوع متمرکز خواهد شد.
رژیم صهیونیستی دارد اینگونه اقدام می کند و تمام اقداماتی که از این دست هستند اگر نگوییم با مدیریت اصلی آنها است می توان گفت آنها خودشان به بسیاری از این مسائل دامن می زنند که چنین اقداماتی صورت بگیرد.
وظیفه ما چیست؟
آنچه مهم است پاسخ به این سؤال است که ما بگوییم اگر هفته آپارتاید به وجود آمده، ما نباید شرکت نکنیم ؟ یا در مورد تحریم رژیم صهیونیستی و کالاهای این رژیم، بایکوت را دنبال نکنیم؟ یا الآن بحث اعلامیه بالفور است و عده ای دنبال این هستند که انگلستان از فلسطین عذرخواهی کند ، جمهوری اسلامی و سازمان های غیردولتی در این جریان شرکت نکنند؟ یا جریان مقاومت به طور کلی در این مسیر شرکت نکند؟
این منطقی نیست که ما از فرصت هایی که برای افشای آن موضوع اصلی استفاده نکنیم، فراهم است. یعنی ما باید در این جریان ها همراهی و همکاری کنیم و در نهضتی که الآن در سال 2017 علیه بحث اعلامیه بالفور است حضور پیدا کنیم. در تلاشی که می خواهد انگلستان عذرخواهی کند باید شرکت کنیم اما در همه ی این مراحل توجه و موضوع اصلی قضیه و جریان هایی را که در آن فعالیت می کنند، به سمت موضوع اصلی که موضوع اشغال است متوجه کنیم. یعنی بگوییم مشکل اصلی منطقه اشغالگری است. این اعلامیه برای 100 سال پیش است هر اتفاقی افتاده و هر وعده ای داده شده ، همه ی اینها باید محکوم شود اما حواسمان باشد تا موقعی که رژیم صهیونیستی دارد وضعیت موجود در منطقه را مدیریت می کند و به دنبال تثبیت وضعیت موجود منطقه است، اتفاقاتی که در منطقه در حال وقوع است و شاهد آن هستیم و همه ی اینها تحت مدیریت صهیونیست ها است. تا موقعی که چنین وضعیتی وجود دارد جریان مقاومت باید به دنبال تغییر وضع موجود باشد. تغییر از وضعیتی که برای رژیم صهیونیستی مطلوب است به سمت وضعیتی که برای جریان مقاومت مطلوب است. اگر ما بتوانیم این موضوع را برای عرصه بین الملل جا بیندازیم و اسیر این جریان های انحرافی نشویم و تنها با آنها همراهی کنیم و به سمت موضوع اصلی اشغال برویم فکر می کنم موفق شده ایم. در غیر اینصورت اگر مثلا به مسئله تبلیغات ، آپارتاید، وعده بالفور و ... بپردازیم و در اینها متوقف شویم اشتباه کرده ایم و تحت مدیریت و بازی صهیونیست ها قرار گرفته ایم.
انتهای پیام/