برخاستههای مردانه از یک زن
«کافه پولشری» با تمام قدرت بازیگری پاوهنژاد، مسیر جعلی زنانه ساختن را هموار میکند و از دلش مخاطبانی بیرون میروند که میخواهند همانند پولشری وجود موزونی داشته باشند یا چشمشان در پی زنان پر جنب و جوشی چون اوست و این قائله را پایانی نیست.
باشگاه خبرنگاران پویا - احسان زیورعالم
اجرای «کافه پولشری» با بازیگری و کارگردانی الهام پاوهنژاد در کافه تئاتر شهر با یک حاشیه زنانه آغاز شد تا اضلاع زنانه متن آلن ویتز کامل و کاملتر شود. در حالی که اصغر نوری اجازه اجرای متن ترجمه خود را به پاوهنژاد داده بود، مانع اجرای زودهنگام آن توسط مریم جعفری در اداره تئاتر شد. فارغ از اینکه چرا چنین رویدادی رخ داده است، اکنون با پاوهنژاد و اثر او مواجهیم، اثری که به نظر میخواهد ویژگیهای محیطی اجرای خود را برجسته کند.
متن و اجرا این گونه ظاهر میشود که مخاطب قرار است نگاهی به درون و برون یک زن داشته باشد. زنی که از جامعه کوچک خود بریده تا در جنگل متروپولیسی پاریس زندگی پرهیجانی را تجربه کند و نتیجه آن یک کافه است. در ظاهر رویه نمایش روانکاوانه است؛ اما به شدت سطحی است و اجرا نیز در سطح میماند. پاوهنژاد تلاش نمیکند شخصیتی عمیق خلق کند. پولشری بیپیرایه است. او تصور مردانهای از یک زن است، تصوری دمدستی.
قصه همان زن سختی کشیده و مقاومی است که روی پای خود ایستاده و کماکان در انتظار شاهزاده رویایی است که با کلامش او را مبهوت خود سازد. او را به سرزمین خیالی ببرد و در یک بهشت خودمتصور، آرام گیرد و جز اشعار عاشقانه چیزی میانشان رد و بدل نشود. زبان ظاهراً شاعرانه زن، آنگاه که از مردان شاعرمسلک سخن میگوید یا سولولوگهایی که برآمده از حالات دماغی شبهشاعرانه هستند گواه بر این وضعیت است. چیزی است شبیه دفترچه خاطرات دخترانه با جلد صورتی که همواره از جانب پسرها حقیر و خوار شمرده میشود.
در نتیجه ما زنی را میبینیم که تفکری ساده دارد. همه مصائب بشر را مرتبط با خوردن و آشامیدن میداند و البته ضعف عصبی خود را نیز با خوردن «ماست رژیمی» برطرف میکند. او میخورد؛ ولی برایش «رژیم» مطلوب است. این همان چیزی است که میخواهیم مدام از زنها و خواستههایشان برشماریم. همان چیزهایی که در سطح میماند. چون پولشری زنی شهرستانی است. او در ابتدای کار به مخاطبانش شیرینی تعارف میکند تا تداعیگر آمدنش از یک فضای صمیمی و جامعهای مهربان و ساده بگوید. او به قول عوام «شهرستانبازی» درمیآورد و برای همین است که راحت تمامی حرفهایش، حتی زندگی خصوصیش را با گرمی در میان میگذارد.
پاوهنژاد در دو ساحت این تصویر را تشدید میکند. نخست در مرحله فیزیک است. فیزیک الهام پاوهنژاد این بیرون بودن از جامعه شهری، همان جامعهای که بالای کافه تئاتر شهر در رفت و آمد است را نشان میدهد. دستان قوی و مچهای محکم او، در مقام یک کافهچی، نشان از یک زن قوی میدهد که در عین حال صورتی استخوانی دارد. این همان تصویر از زنی است که بچهاش را خوب نگاه میدارد و در عین حال صورتی زنانه دارد.
دومین مرحله بیان است. پاوهنژاد مدام جیغ میزند. فریاد میزند. همانند مردم روستا که عادت کردهاند در فضاهای باز و فواصل دور، برای آگاه کردن یک دیگر فریاد زنند.
البته ویتز سادگی و کمی خنگی پولشری را در آن اشعار شبهرومانتیک جا داده است. همانی که ضعف نمایشنامه نیز به حساب میآید. یک تصویر جعلی از زن، زنهایی که بدون مردها تعریف نمیشوند و البته بدون مرد هم که پیشرفتی کردهاند، مدام از مردها حرف میزنند. همان مردهایی که مست میکنند و کبدشان به باد رفته است. پولشری کماکان در انتظار مردهاست. او به دنبال تأیید مردان است تا شعرهایش را مشروع بدانند. او ساده است تا مردها از آن لذت ببرند. او صریح است تا مردها را به خود جذب کند. او جز پاوهنژاد بودن جذابیتی برای زنان نخواهد داشت؛ مگر آنکه مخاطب زن هم با این تصور پرورش یافته است که زن یعنی رومانتیک بودن جعلی و این بیشک چیزی است برساخته.
در نتیجه نمایش «کافه پولشری» با تمام قدرت بازیگری پاوهنژاد، مسیر جعلی زنانه ساختن را هموار میکند و از دلش مخاطبانی بیرون میروند که میخواهند همانند پولشری وجود موزونی داشته باشند یا چشمشان در پی زنان پر جنب و جوشی چون اوست و این قائله را پایانی نیست.
================================
عکس از سید ضیا الدین صفویان
انتهای پیام/