در خانه سیمین و جلال هنوز به روی میهمانانش بسته است
با وجود آنکه قریب به سه سال از واگذاری منزل جلال آل احمد و سیمین دانشور به شهرداری میگذرد، هنوز خبری مبنی بر آماده شدن این خانه به عنوان خانه ادبیات ایران اعلام نشده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، به فراموشی سپردن هویتهای تاریخی و فرهنگی و بی اعتنایی به سرمایه های نمادین کشور، موضوعی غیر عادی نیست؛ بارها و بارها در رسانهها از این موضوع سخن رفته و دیگر دارد تبدیل به تکرار مکررات میشود. همین چند وقت اخیر بود که خبر ناگوار تخریب خانه استاد بنان منتشر شد و یا خبری تلختر از بلاتکلیفی خانه پروین در همین تهران. اما اینها فقط مختص به تهران نیست، در دیگر شهرهایی که پیشینه فرهنگی بیشتری نسبت به پایتخت دارند نیز وضع به همین منوال است. مثالش هم آرامگاه صائب در اصفهان است که حالا آرامگاه معتادان! شهر شده یا خانه سعدی در شیراز که با بلاتکلیفی روزگارش را میگذراند.
گویا خانه جلال آل احمد و سیمین دانشور هم کمکم دارد به این فهرست اضافه میشود. قریب به شش سال پس از درگذشت سیمین دانشور و سه سال پس از ماجرای فروش منزل مسکونی وی توسط خواهرش به شهرداری تهران، این خانه که قرار بود پس از تعمیرات جزئی سه ماهه به "خانه- موزه جلال و سیمین" و "خانه ادبیات ایران" تبدیل شود، هنوز بلاتکلیف و به امان خدا رها شده است و بیم آن میرود که در اثر اینگونه بی مبالاتی ها و عدم احساس مسوولیت ها، این خانه هم در معرض آسیبهای جدی قرار گیرد و ضربه ای دیگر بر پیکره لرزان بنیادهای فرهنگی کشور وارد آید. محمدحسین دانایی، خواهرزاده جلال آل احمد، در سالروز 96 سالگی دانشور در یادداشتی نگاهی دوباره انداخته بر روند بازسازی خانه سیمین و جلال که به این شرح است:
چه رازی در تاریخ نهفته است؟ چرا حضور در اماکن تاریخی و در فضاهایی که با بخشهایی از حافظه تاریخیمان پیوند دارند، باعث تحریک احساسات و هیجانزدگی میشود و ما را به سفری دور و دراز در دهلیزهای خاطره دعوت میکند؟ این امر مخصوصاٌ در زمان حضور در خانه مشاهیر و بزرگان قابل درک است؛ دیدن اشیا و لوازم زندگی آنان، نشستن روی صندلی یا پشت میز کارشان و نفس کشیدن در فضایی که آکنده از یاد و خاطرات آنهاست، معمولاً خیالانگیز و الهامبخش است و به همین دلیل هم اکثر مردم این خانهها را جزو سرمایههای نمادین جامعه و محله خودشان بشمار میآورند، آنها را دوست دارند، به آنها افتخار میکنند و میکوشند تا در حد امکان سری به آنها بزنند و از برکاتشان بهره ببرند.
یکی از این خانهها، خانه دو تن از نویسندگان نامدار معاصر، یعنی سیمین دانشور و جلال آل احمد است، خانهای که توسط جلال آل احمد ساخته شد و از سال 1332 مورد بهره برداری او و همسرش قرار گرفت و سیمین دانشور هم تا پایان عمر در سال 1390 در آنجا سکونت داشت. اما از آن تاریخ به بعد سرنوشت این خانه که زمانی مرکز توجه و کانون رفت و آمد شخصیتهای فرهنگی و اجتماعی کشور بود، به گونهای دیگر رقم خورد و حوادثی بر آن گذشت که سندی است برای اثبات بی مهریهای برخی از مسئولان و سهلانگاری در حفظ و حراست از مواریث فرهنگی این زاد و بوم.
سه سال است که صدها نفر از اعضای خانواده و بازماندگان و دوستداران این دو نویسنده نامدار چشمشان به درب این خانه دوخته شده و منتظر بازشدن این درب هستند، منتظر انجام تعمیراتی که قرار بود جزئی باشد و سه ماهه به پایان برسد.
سابقه موضوع دقیقاً به سه سال پیش باز میگردد، یعنی روز هشتم اردیبهشت 1393 که آخرین جشن تولد بانو سیمین دانشور را در این خانه برگزار کردیم و بعد بلافاصله شهرداری منطقه یک تهران وارد صحنه شد و با وعده و وعیدهای زیاد این خانه را از ورثه تحویل گرفت و بعد هم با تبلیغات زیاد اعلام کرد که این خانه را پس از یک سری تعمیرات جزئی سه ماهه توسط شرکت توسعه فضاهای فرهنگی- وابسته به شهرداری تهران- به یک مرکز فرهنگی عام المنفعه به نام "خانه- موزه جلال آل احمد و سیمین دانشور" یا "خانه ادبیات ایران" تبدیل خواهد کرد، وعدهای که هنوز بعد از سه سال عملی نشده و با توجه به سابقه منفی و عملکرد ضعیف مسئولان در مورد این پروژه، به نظر میرسد که فعلاً هم هرگونه خوشبینی نسبت به آینده آن، تنها نوعی ساده لوحی و خوش خیالی است.
خانه سیمین و جلال که در سال 1383 به عنوان یک اثر فرهنگی- تاریخی با شماره 11466 در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده، در دزاشیب شمیران واقع است: خیابان نیاوران- خیابان رمضانی- کوچه رهبری- سه راه پسندیده- بن بست ارض- پلاک یک. زمین این خانه که وقفی است، 420 مترمربع وسعت دارد و مساحت زیربنای آن هم 220 مترمربع است، با ساختمانی یک و نیم طبقه، نمای آجر بهمنی قرمز، سقف شیروانی، درب چوبی سبزرنگ و حیاطی مشجر و آجرفرش با آجرهای معروف به قزاقی و یک حوض کاشی آبی رنگ در وسطش که البته ماهیهای قرمزش سالهاست که پرکشیدهاند و رفتهاند.
لانهای در همسایگی نیما
زندهیاد جلال آل احمد در مقاله "پیرمرد چشم ما بود" که در سال 1340 در رثای نیمایوشیج نوشته بود، به انگیزه ساخت این خانه اشاراتی دارد و از جمله می نویسد: «همان نزدیکیهای خانه آنها (نیما و همسرش) تکه زمینی وقفی از وزارت فرهنگ گرفته بودیم و خیال داشتیم لانهای بسازیم. راستش اگر او در آن همسایگی نبود، آن لانه ساخته نمیشد و ما خانه فعلی را نداشتیم...».
با ساخته شدن این خانه که اولین و آخرین خانه ملکی جلال آلاحمد است، دوره اجارهنشینی وی و همسرش به پایان رسید و آنان توانستند در شهریور سال 1332 در آنجا مستقر شوند. موقعیت اجتماعی و جایگاه فرهنگی این دو شخصیت ادبی، مخصوصاً در دو دهه 30 و 40 شمسی که آل احمد در قید حیات بود، این خانه را عملاً به محل رفت و آمد و مرکز اجتماع اصحاب قلم و اندیشه و فعالان حوزههای سیاسی، فرهنگی و ادبی کشور تبدیل کرده بود و همین رفت و آمدها باعث شده بود که این خانه شاهد بسیاری از رویدادهای فرهنگی و اجتماعی دهههای سی و چهل شمسی باشد. یکی از این قبیل رویدادهای تاریخی، تشکیل جلسهای بود در عصر روز اول اردیبهشت 1347 با حضور عده زیادی از نویسندگان، مترجمان، ویراستاران و روزنامهنگاران کشور با انواع علایق و سلایق و انواع گرایشهای فکری و سیاسی. در این جلسه شلوغ و پرهیاهو پس از بحث و جدل های فراوان، سرانجام مرامنامه و اساسنامه اولین تشکل صنفی اهل قلم ایران، یعنی "کانون نویسندگان ایران" به تصویب رسید و این نهاد مدنی کارش را عملاً از آن خانه آغاز کرد.
بنابراین، خانه سیمین و جلال، جزئی از تاریخ ادبی و هنری و خاستگاه بخشی از جریانات روشنفکری کشور در دوره معاصر است و اثری است تاریخی و هویتساز، خانهای که مخزن رازهای فراوانی است از بزرگان حوزه ادب و هنر و فرهنگ کشور و به همین علت نیز باید جزئی از داراییهای معنوی ملت ایران به حساب بیاید و شایستهترین تصمیم در باره این اثر فرهنگی ارزشمند هم این است که به یک نهاد فرهنگی عمومی آبرومند تبدیل بشود و طبیعی است که تحقق این امر هم نیازمند بهرهگیری از خرد جمعی نخبگان و کارشناسان ذیصلاح و استفاده از مدیران شایسته برای اجرای یک برنامه دقیق و علمی و امروزی است، اما متأسفانه در سه سال گذشته آنچه شاهد بودهایم، بی توجهی، سهلانگاری و بی برنامگی مسئولان امر بوده و همه تلاشها و مکاتبات و رفت و آمدهای فراوان سالیان گذشته از سوی بازماندگان و علاقمندان به این دو نویسنده و حتی مکاتبات بزرگان دنیای ادب و فرهنگ کشور با مقامات بالای شهرداری و شورای اسلامی شهر تهران و مسئولان سازمان میراث فرهنگی و تأکیدهای مکرر درباره اهمیت این پروژه و لزوم پیگیری و تسریع در اجرای آن، به جایی نرسیده و ارابه بوروکراسی شهرداری تهران همچنان در میان گل و لای ناشی از رابطه بازی و تشریفات زاید و بهانههایی همچون تنگنای مالی و نداشتن اعتبار و نداشتن اولویت و ... گرفتار مانده است و تنها چیزی که در این میان نصیب ما شده، مشتی وعدههای پوچ و توخالی بوده است و لاغیر.
نمونه بی بدیل و تمام عیار
بررسی سوابق امر در مورد این خانه تاریخی نشان میدهد که طبق نظر کارشناسی متخصصان میراث فرهنگی و کسانی که در مورد خانه مزبور مطالعات علمی تخصصی کردهاند، خانه جلال و سیمین نمونه ای بی بدیل و تمام عیار از یک خانه- موزه کامل با تمام ویژگیهای مورد انتظار است و در نتیجه، باید طبق ضوابط علمی، مخصوصاً از لحاظ حفظ هویت اصلی این مکان به عنوان محل زندگی دو نویسنده معاصر و بدون ایجاد اختلال در وضعیت اصلی خانه، نسبت به تعمیر آن اقدام شود. در ابتدای امر هم کارهای مطالعاتی پروژه بر اساس همین معیارها شروع شده و سناریوی مرمت و احیای "خانه- موزه جلال و سیمین" نیز تدوین و آماده اجرا شده است، اما وقتی که نوبت به اقدام و عمل رسیده، همه تذکرات و توصیههای کارشناسانه به فراموشی سپرده شدهاند و آنچه در عمل و در عالم واقع روی داده، هم از لحاظ کمی و کیفی و هم از لحاظ زمان بندی اجرایی عملیات بسیار دور از انتظارات و وعدهها و شایستگی ذاتی این پروژه بوده است.
چند سؤال از مسئولان
با توجه به جمیع جهات مزبور جا دارد از مسئولان بپرسیم:
1) اگر فقدان اعتبار دلیلی واقعی برای کندی عملیات و تأخیر در اجرای کار است، چرا مدیران محترم شهرداری تهران بدون توجه به تکالیف مقرر در قانون برنامه و بودجه و قانون محاسبات عمومی و بر خلاف رویه معمول در مدیریت پروژههای عمرانی، پروژهای را که فاقد اعتبار است، آغاز کردهاند؟
2) چرا در شرایط تنگنای مالی و اعتباری که معمولاً مورد ادعای مدیران شهرداری تهران است، اقدام به خرید این خانه کردهاند و در نتیجه، بخشی از منابع به قول خودشان کمیاب این نهاد خدماتی را در پروژهای درگیر کردهاند که نه تاریخ بهره برداریاش معلوم است و نه نرخ بازدهیاش؟
3) اگر شهرداری تهران فاقد منابع مالی لازم برای اتمام پروژه است، پس چرا از همکاری سایر نهادهای دولتی یا غیردولتی علاقمند به حضور در این پروژه استقبال نمیکند و اجازه نمیدهد که از امکانات نهادهای دیگر برای رفع موانع ادعایی استفاده شود؟
4) چه کسی مسئول و جوابگوی بلااستفاده ماندن منابع ملی و عدم النفع سرمایههای مادی و معنوی تلف شده در اثر اجرای ناقص یا تأخیر در اجرای این پروژه است؟
5) اسباب و لوازم منزل و کتاب ها و اسناد و مدارک و تابلوهای متعلق به خانه سیمین و جلال که در زمان تحویل و تحول خانه در سال 1393 توسط شهرداری منطقه یک به یکی از انبارهایش منتقل شده، در حال حاضر، در اختیار یا در تحویل چه کسی است و چه کسی ضامن و جوابگوی خرابیها و آسیبهای احتمالی وارده به آنهاست، آن هم با توجه به اینکه شرایط نگهداری کتب و لوازم مزبور نامعلوم است؟
6) چرا کارشناسان سازمان میراث فرهنگی بر عملیات مرمت این خانه تاریخی نظارت ندارند؟
7) با توجه به اینکه این خانه به طور طبیعی فرسودگیهایی دارد و بخشی از کارهای مربوط به مقاوم سازی بنا نیز به طور نیمه کاره و ناقص انجام شده و ادامه عملیات هم به علت مسائل مالی و مدیریتی به کندی پیش می رود، چه کسی پاسخگوی خرابیهای احتمالی بعدی خانه و واردآمدن خسارت های غیر قابل جبران بعدی خواهد بود؟
انتهای پیام/