۱۱۰۰ دانشآموز بیجاری در دامان پُر مِهر «ثریا» / معلمی با عطر مادری
نخستین بار، مادری یکی از دانشآموزانش که «سارا» نام داشت را پذیرفت و بعد از کمک به درمانش، امسال مادر نزدیک به ۱۱۰۰ «بچه» است که ۲۷۰ نفر آنها بیمارند و بقیه تحت پوشش مؤسسه خیریه او قرار دارند.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، هزار و صد «بچه» دارد، «بچهها» طنین اندازترین و پررنگترین واژهای است که با نهایت احساس از «ثریا مطهرنیا» میشنوم. وقتی از «بچه هایش» حرف میزند هیجان و درد و بغض در صدایش موج میزند. خودش و کارهایش را هیچ میداند و بزرگترین دغدغهاش «بچه هایش» هستند.
خودش را اینگونه معرفی میکند: «ثریا مطهرنیا هستم، امسال، بیست و پنجمین سال خدمتم در آموزش و پرورش است. در چند رشته از جمله مدیریت دولتی و مدیریت برنامه ریزی درس خواندهام و اکنون هم دانشجوی دکترای مدیریت برنامهریزی هستم».
مطهرنیا معلم فداکار بیجاری به واسطه شناسایی و حمایت از 90 دانشآموز و تأمین هزینه درمان آنان، شناسایی 220 دانشآموز بیبضاعت و پرداخت 60 مورد کمک هزینه، پیگیری 42 مورد جراحی فوق تخصصی برای دانشآموزان تا انجام کامل درمان و تحت پوشش قرار دادن دانشآموزان نیازمند جراحیهای ترمیمی استان کردستان، در سال 94 موفق به کسب عنوان برتر دومین جشنواره جلوههای معلمی شد و از آن زمان تا امروز با ارادهای آهنین توانسته است دامنه کارهایش را گسترش دهد.
نخستین بار، مادری یکی از دانشآموزانش که سارا نام داشت را پذیرفت و بعد از کمک به درمانش، امسال مادر نزدیک به 1100 «بچه» است که 270 نفر آنها بیمارند و بقیه از طریق پشتیبانیهای مالی تحت پوشش موسسه خیریه او قرار دارند.
مطهرنیا در شرح اولین سال تدریس و کارهایش در آن سال میگوید: «از اولین سال خدمتم، در روستا بودم، آن زمان مجرد بودم و سه ماه تابستان را هم در مدرسه گذراندم؛ برطرف کردن کمبودها دغدغهام بود مثلا اگر نمازخانه نبود، نمازخانه میساختیم همان سال اول برای مدرسهای که در آن تدریس میکردم سرویس بهداشتی و سه کلاس ساختیم، در روستا زمینی خریدیم و یک مدرسه راهنمایی هم برای روستا تأسیس کردیم».
مطهرنیا ادامه میدهد: «وجدان و وظیفه انسانی برایم خیلی مهم است و در حد خودم برای رفع محرومیت این منطقه تلاش میکنم، مشاغل مختلف و پردرآمد و بورس تحصیلی خارج از کشور در کنار بسیاری موقعیتهای دیگر برایم ایجاد شد ولی ترجیح دادم خودم را وقف دانشآموزان محروم بیجار و گروس کنم، میتوانستم جای بهتری باشم اما افراد مهم و باارزشی در این شهر به من احتیاج دارند که بعد از خدا کسی را ندارند و مهم این است که اینجا مفیدتر هستم».
از او درباره زندگی شخصیاش میپرسم و اینکه «آیا کارش، زندگی شخصی او و دو فرزندش را مختل نکرده است؟»، پاسخ میدهد: «دو بچه دارم که گاهی از نبودن من و درگیریهایم شاکی میشوند اما من آنها را هم با کارم درگیر میکنم، وقتی درگیر میشوند و شرایط «بچه ها» را میبینند، خودشان هم مشتاق کمک به آنها میشوند».
خانم معلم ایثارگر، مادر و برادرش را بر اثر ابتلا به سرطان از دست داده و اکنون خواهر دیگرش نیز سرطان گرفته است؛ از شرایط بد امکانات تشخیصی در بیجار و شیوع بیماریهای نادر و سرطان ناراحت است، در این باره توضیح میدهد: «بچههای سرطانی من وضع خیلی بدی دارند و من چند دانشآموز خیلی بدحال دارم؛ تعداد فرزندانم با بیماری نادر هم خیلی زیاد شده است. آمار ابتلای دانشآموزان به بیماری نادر در استان کردستان قبلا یک مورد بود اما الان متاسفانه تعدادشان خیلی زیاد شده است، به نظرم فراگیر شدن این گونه بیماریها به واردات آزاد بذرها و کشت مواد تراریخته و گسترش استفاده از کودهای شیمیایی وارداتی مربوط میشود؛ مثلا گندمهای این منطقه آنقدر کود خوردهاند که اصلا زردی گندم معلوم نیست».
روحیه مقاوم و پیگیر خانم مطهرنیا برایم عجیب است و تازگی دارد، درباره روحیه ایثار در معلمان و دغدغههایش در مورد جامعه معلمان میپرسم که معتقد است: «روحیه ایثار در معلمان روستا بسیار قوی است خصوصا اگر معلم مقطع ابتدایی باشند چون این معلمان در مدرسه همهکاره هستند و دیگر فقط معلم نیستند».
وی ادامه میدهد: «متأسفانه جایگاه واقعی معلمان در جامعه شناخته نشده و حتی برخی مسئولین ما به آموزش و پرورش به چشم یک ارگان مصرفی نگاه میکنند، آموزش و پرورش جزء اولویتهای مسئولین ما نیست و الان چند سال است که سرانه به مدارس داده نمیشود و ما دست گدایی جلوی والدینی دراز میکنیم که خودشان به نان شب محتاج هستند».
معلم سرافراز بیجاری برای رفع فقر از شهرش تلاش زیادی کرده و با بسیاری از مسئولان در این رابطه صحبت کرده اما زمانی که موفق نشده و تلاشش به جایی نرسیده است، خودش دست به کار شده و شروع به کارآفرینی کرده است مثلاً در اقدامی بذر زعفران بین خانواده دانشآموزان پخش کرده و تلاش کرده است تا مهارتآموزی عملی را به دانشآموزان آموزش دهد به گونهای که این قبیل فعالیتها به کار آموزش آسیبی نرساند.
بعد از مطرح شدنش در رسانهها، گستره کارش را افزایش داده است و چندین مستند از او و «بچهها» و فعالیتهایش تهیه شده است، او میگوید: «بچهها گاهی با هیجان پیش من میآیند و از اینکه مثلا شب گذشته خودشان را در تلویزیون دیدهاند، ابراز شادمانی میکنند. شادی آنها مرا هم خوشحال میکند و علاوه بر آن، بهبودی کودکان مریضم خیلی خوشحالم میکند؛ مثلا سال گذشته بهترین هدیه روز معلمم، موفقیتآمیز بودن عمل چندتا از «بچههایم» بود».
ثریا به عنوان یک معلم، همواره دغدغه افزایش کیفیت آموزشی مدارس را داشته است و از مقایسه کیفیت آموزشی ایران و برخی کشورهایی که به آن سفر مطالعاتی داشته، ناراحت است، او توضیح میدهد: «برای رشد کیفیت آموزشی در کشور خیلی ایدهها دارم؛ به نظرم معضل مدیر خوب مسئله مهمی است، مدیریت دل دریایی میخواهد و انعطافپذیری لازمه آن است. پس از مسئله مدیریت، ایجاد عدالت آموزشی و محیطی همراه با رقابت آموزشی بین دبیران بسیار مهم است، معلمان از منزلت و شرایط معیشتی خود راضی نیستند و لازم است در محیطی گرم و صمیمی به دور از استرس، زندگی و کار کنند. من در برخی کشورها دیدهام که دانشآموزان در مدرسه نه فقط درس میخواندند بلکه در مدرسه زندگی میکردند، برای تحقق این مهم لازم است که ما زمینههای افزایش نشاط را در مدرسه افزایش دهیم و برای بالا بردن بهداشت و نظم مدارس از خود دانشآموزان استفاده کنیم».
وقتش را زیاد گرفتهام، باید به ارباب رجوعهایش رسیدگی کند. در توصیف ثریا مطهرنیا و معلمانی شبیه او که جلوه ایثارند کلمه کم میآورم، قلم، دچار عجز میشود و واژهها، زانوی تواضع میزنند. معلمی که عشق به رشد و رفاه و حال خوب دانشآموزان یا همان «بچههایش» بزرگترین دغدغه، آرزو و اهتمام اوست، فقط معلم نیست، انسان عاشقی است که دلش به وسعت اقیانوس شده است؛ این موضوع مرا به همان جمله معروف میرساند که معلمی شغل نیست، عشق است. به زندگی او که فکر کردم، به یاد آوردم که چه خوب گفتهاند معلمی، نه یک شغل، بلکه یک رسالت انسانی و معنوی است و کم نیستند امثال ثریا مطهرنیا در این کشور که با جان و دل و با وجود تمام محرومیتهای معلمی، با عشق این جایگاه مقدس و معنوی را انتخاب کرده و در کسوت آن خدمت میکنند.
منبع:فارس
انتهای پیام/