اجتهاد "در اندیشه" یا اجتهاد "براساس اندیشه" امام(ره)؟
"اما گونه دوم، اجتهاد در خود مبانی و اصول امام است که واقعیت آن، نوعی تجدیدنظر در مبانی و اصول امام(ره) میباشد،اگر صریحتر بخواهیم این تعبیر را کالبدشکافی کنیم، "اجتهاد در اندیشه امام خمینی" با "اجتهاد براساس اندیشه امام خمینی" فرسنگها فاصله دارد."
حجتالاسلام علی ذوعلم عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی طی یادداشتی در خبرگزاری تسنیم با عنوان "اجتهاد در اندیشة امام خمینی(ره)" یا "اجتهاد براساس اندیشه امام خمینی(ره)" ؟ نوشت:
اسلام بمثابه مکتبی جامع و توانمند برای تعالی و پیشرفت همهجانبۀ فرد و جامعه بشری، و با تکیه بر دو منبع عقل و نقل، دارای ظرفیتی عمیق و پایانناپذیر برای ارائه مسیر و نقشه راه تحقق آرمانهای انسانی است: عدالتخواهی، آزادیطلبی، رشد اندیشه و تفکر و عقلانیت، تعالی معنویت و اخلاق فاضله، نظام اجتماعیِ کارآمد، تأمین رفاه عمومی، امنیّت پایدار و جامع، هویتیابی متعالی و رسیدن به "حیات طیبه" و زندگی مطلوبِ تراز انسانیت انسان، جز از راه تمسک به دین حقّ الهی ـ یعنی اسلام ناب ـ حاصل نخواهد شد. در این میان عاملی که این ظرفیت و توانمندی را به فعلیّت میرساند، مکانیسم اجتهاد است که موتور محرکة اسلام بوده و پاسخگویی اسلام را در زمینههای مختلف، ممکن میسازد. بویژه در مکتب اهلبیت علیهمالسلام و سنّت ریشهدار حوزههای علمیۀ ما، "اجتهاد" دارای نقش اساسی برای تحقق عینی اسلام شمرده میشود که همواره براساس قواعد و چهار چوب علمی شناختهشده و اثباتشده میتواند راهحلّ مسائل زندگی انسانها را در سطوح مختلف ارائه دهد. اجتهاد مقولهای تعطیلناپذیر است و همواره باید در چارچوب علمی و ضابطهمند خود، برای پیشرفت جامعه و در مسیر دستیابی به تحقق کاملِ اسلام در عرصههای گوناگون زندگی مورد بهرهبرداری قرارگیرد. تعطیل یا تضعیف اجتهاد، جامعۀ اسلامی را یا دچار سردرگمی و تحیّر خواهد کرد یا زمینه را برای التقاط و فاصله گرفتن از احکام و معیارهای اسلامی فراهم میکند و یا موجب تحجّر و ایستایی خواهد شد. بنابراین تأکید بر باز بودن باب اجتهاد و ضرورت فعّال بودن و روزآمدی آن تأکیدی بجا است، همانگونه که اصل دوم قانون اساسی نیز به صراحت آن را بیان کرده است.
- "انقلاب اسلامی" پدیدهای نو و بیسابقه بود. انقلاب 1789 فرانسه مبتنی بر اندیشههای اومانیستی و لیبرالیستی شکل گرفت و انقلابهای رایج و مشهور در قرن بیستم نیز، عمدتاً بر اندیشة چپ مارکسیستی تکیه داشت. این پدیدة نو و بیسابقه، در بستر اندیشة زلال و اصیلی متولد شد که از ریشههای استوار فلسفی و اعتقادی برخوردار بود و تداوم راه انبیاء الهی تلقی میشد. اسلام ناب و راستین، در ذاتِ مبانی و ارزشهای خود دارای آموزهها و انگیزههای انقلابی است و در دوران معاصر ما، اگرچه مصلحان و عالمانی از قبیل سید جمال اسد آبادی، میرزای شیرازی، شیخ فضل الله نوری، سید حسن مدرس، سید ابوالقاسم کاشانی و ... باتکیه بر این مبانی و آموزهها، تحولات اجتماعی ارزشمندی را پایهگذاری و راهبری کردند، ولی ظرفیت حقیقی اسلام ناب و ترسیم افقهای بلند تحول و انقلاب در نهضت امام خمینی (ره) و سپس در انقلاب اسلامیِ 1357 به فعلیت رسید. بیتردید اندیشة انقلاب اسلامی محصولِ اجتهاد عمیق، پویا و اصیل حضرت امام خمینی قدسسره بود که با موقیعتشناسی تاریخی و با همراهی و فداکاری امّت توانست به پیروزی برسد و نقطه عطف سرنوشتسازی را فراتر از ایران و جهان اسلام ـ که در سطح جهانی و در مقابله با گفتمان نظام سلطه ـ ایجاد کند. بنابراین اجتهاد علمی و عملی حضرت امام نقش محوری در شکلگیری انقلاب اسلامی داشت. علاوه بر اینکه حضرت امام (ره) براساس روحیة آزاداندیشی و بستر سازی برای شکوفایی عقلانیت و بصیرت در جامعه، مدافع اجتهاد بود و اختلافنظرهای اجتهادی را امری طبیعی قلمداد میکرد، و البته این، یکی از اقتضائات عقلانی بودن انقلاب اسلامی است.
- اجتهاد همواره به دو رکن اساسی نیاز دارد تا بتواند به نتیجهای معتبر و قابل قبول بیانجامد. بدون رعایت این دورکن اساسی، در ذیل عنوانِ اجتهاد، به اغتشاش فکری، تحریف حقایق، بدعت در دین و کشمکشهای بیحاصل دچار خواهیم شد. این دو رکن اساسی عبارت است از: منابع اجتهاد و روش اجتهاد. به بیان دیگر، اجتهاد بهعنوان یک "روش"، یک فرایند علمی و سامانیافته است که در کنار تکیه بر"منابعِ" پذیرفتهشده و معتبر میتواند نتیجهبخش باشد، وگرنه بدون تکیه به "منابع"، اجتهادِ صحیح و معتبر تحقق نخواهد یافت. همانگونه که در مباحث تخصصیِ اجتهاد هنگامیکه از کتاب و سنت و عقل و اجماع بهعنوان منابع استنباط احکام شرعی بحث میشود، بر روی این نکته تأکید میگردد که این منابع، ادلّه استنباطهای یک مجتهد را شکل میدهد و در حقیقت اجتهاد صحیح بر اساس این منابع اعتبار مییابد و آنچه متعلَّق اجتهاد و استنباط است، احکام و گزارههای وضعی یا تکلیفیای است که از این منابع حاصل میشود لذا هر اجتهادی به تبیین و مشخص کردن "منبع" آن هم نیاز دارد. البته روشن است که برای منبع بودن این منابع هم نیاز به پژوهش و کار علمی و استدلالی است، اما این یک نیاز پیشینی است که در کنار "اجتهاد" بهعنوان یک "روش" باید تعیین و تبیین شود و اجتهاد در خود این منابع، برای رسیدن به احکام و گزارههای تکلیفی و وضعی موضوعیت نخواهد داشت.
- هنگامی که سخن از اجتهاد در اندیشة امام بهمیان میآید باید این نکتة دقیق و مهم را بیان کنیم که آیا اندیشة امام، "منبع" این اجتهاد است یا "متعلَّق" اجتهاد؟ در حقیقت باید بین دو گونه اجتهاد تمایز و تفکیک قایل باشیم و آن را به صراحت و درستی تبیین کنیم: یکی اجتهاد "براساس" مبانی و اصول محکم اندیشة امام برای دستیابی به تکلیف امروزمان برای تداوم راه امام و اندیشة امام، و دیگری اجتهاد "در خود" مبانی و اصول اندیشة حضرت امام (ره). گونة نخست، اجتهاد براساس مبانی و اصول اندیشة حضرت امام است. بدین معنی است که "اندیشة حضرت امام" برای ما " منبعِ" استنباط و اجتهاد در مسائل روزمره جامعه خواهد بود. امتداد اندیشة امام در جامعه قطعاً نیازمند اجتهاد نو به نو در مواجهه با مسائل جدید است، و بدون اجتهاد روشمند و مستند به مبانی و اصولِ حضرت امام خمینی(ره) نمیتوان اندیشة امام را تحقق بخشید.
اما گونه دوم، اجتهاد در خود مبانی و اصول امام است که واقعیت آن، نوعی تجدیدنظر در مبانی و اصول امام(ره) میباشد و نه امتداد اندیشه حضرت امام(ره). اگر صریحتر بخواهیم این تعبیر را کالبدشکافی کنیم، "اجتهاد در اندیشه امام خمینی" با "اجتهاد براساس اندیشة امام خمینی" فرسنگها فاصله دارد، همانگونه که "اجتهاد براساس کتاب و سنت" با "اجتهاد در کتاب و سنت" فرسنگها فاصله دارد!اجتهاد در اندیشة امام خمینی بدین معنی است که در اصول و مبانی امام خمینی بازنگری کنیم و چهبسا به اصول و مبانی دیگری ـ که جایگزین اصول و مبانی امام است ـ برسیم! درحالیکه مبانی و اصول اندیشهای حضرت امام(ره) از محکمات نظری و درحقیقت زیرساخت فکری و هویتبخش انقلاب است که طبعاً اجتهاد در آن بدینمعنی قابلقبول نیست.
- ممکن است کسی امروز قائل به اینگونه اجتهاد در اندیشة امام نباشد، ولی هنگامی که این عبارت تأکید و تکرار میشود، قطعاً نیاز به تنقیح و توضیح خواهد داشت. البته دو نکته مهم باقی میماند: یکی اینکه دربارة مبانی و اصول حضرت امام(ره) نیز باید بحث و گفتوگو شود و منطق آن امام حکیم و پشتوانة استدلالی مبانی و اصول ایشان بصورت مستمر بخصوص برای نسل جوان و فرهیخته تبیین شود، امّا عنوان این حرکت علمی، "اجتهاد در اندیشة امام" نخواهد بود، بلکه تبیین و استدلالی و توضیح اندیشه حضرت امام است که نهتنها مذموم نیست، بلکه از ضرورتهای فرهنگی و فکری ما است که متأسفانه نهادهای پژوهشی، رسانهای، آموزشی و تبلیغی و نیز نخبگان جامعة ما چندان بدان نپرداختهاند. مبانی و اصول اندیشة حضرت امام عبارت است از پایبندی به اسلام ناب محمدی(ص)، عدالتخواهی، آزادی و استقلال، مردمسالاری دینی، سلطهستیزی و مبارزه با ظلم، خودسازی معنوی و اخلاقی، مقابله با اشرافیت و زیادهطلبی و استکبار، دفاع از عزّت و سربلندی و نجات جهان اسلام از شرّ مستکبران، ... که از بیانات و سیره سیاسی و اجتماعی آن بزرگوار آشکار میشود. این مبانی و اصول البته همان اصول و مبانی برگرفته از اسلام ناب محمدی(ص) است که کسی اگر بخواهد اصول و مبانی اسلام را تبیین کند، همان است که امام(ره) بیان کردهاند. در حقیقت اندیشة حضرت امام(ره) چیزی نیست جز بیانِ حقایق اسلام ناب در واقعیت امروز جهان و ناظر به نیازها و اولویتهای امت اسلامی، و آنچه نیاز قطعی ما است، تلاش اجتهادی برای جهتدهی به سیاستها و برنامهریزیها براساس این مبانی و اصول است، که امتداد اندیشة امام را در عینیّت زندگی ما رقم بزند.
نکتة دوم که باید تأکید کنیم اینکه اجتهاد معتبر و برخوردار از حجیّت بخصوص برای مسئولان و مدیران نظام جمهوری اسلامی ایران، جز اجتهاد ولیّفقیه نمیتواند باشد، چراکه در غیراینصورت اولاً با یکی از مهمترین اصول و مبانی اندیشهای امام(ره) که ولایت فقیه است تعارض دارد و ثانیاً اجتهادهای متکثر و برداشتهای گوناگون حتی اگر براساس مبانی و اصولِ امام باشد، موجب تشتّت و سردرگمی جامعه خواهد شد. البته مبانی و اصول امام(ره) آنقدر صریح و شفاف هست که بتوان در مواجهههای علمی و کارشناسی به میزان استناد و درستی برداشتها دست یافت، و این خود یکی از عرصههای مورد نیاز در مباحثات اندیشهای است که متأسفانه بدان پرداخته نمیشود.
نکات و دقایق دیگری هم در این مبحث وجود دارد که خارج از حوصلة این یادداشت است، اما محققان و فرهیختگان بهعنوان یک رسالت علمی و انقلابی باید تأملات بیشتری در این باب داشته باشند تا راهی برای سوءبرداشت مخاطبان یا سوءاستفادة تحریف گرانِ شخصیت و اندیشة حضرت امام خمینی قدسسره باز نشود. والسلام علی من اتبع الهدی.
انتهای پیام/