مثلث ترور «آمریکا، سعودی، داعش»
حادثه تروریستی ۱۷ خرداد ۱۳۹۶ بیانگر واقعیت سیاست منطقهای تهاجمی شده علیه انقلاب ایران است. در این فرآیند زمینههای جدیدی از کنش تروریستی در مقابله با دولت ایران در دستور کار قرار گرفت.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، حادثه تروریستی 17 خرداد 1396 بیانگر واقعیت سیاست منطقهای تهاجمی شده علیه انقلاب ایران است. در این فرآیند زمینههای جدیدی از کنش تروریستی در مقابله با دولت ایران در دستور کار قرار گرفت. در گذشته گروههایی همانند داعش و سایر نیروهایی که به ساختار امنیتی عربستان متصل بودند، عملیات علیه ایران را در کشورهای منطقه یعنی عراق، سوریه، لبنان و یمن به انجام میرساندند. عملیات علیه مراکز ساختاری ایران نشانهای از اقدام تروریستی محسوب شده که انجام آن بهگونهای اجتنابناپذیر بدون مشارکت سرویسهای امنیتی منطقهای و بینالمللی امکانپذیر نبود.
چگونگی واکنش به عملیات تروریستی داعش در داخل خاک ایران مبتنی بر نشانههای تضاد و رویارویی امنیتی محسوب میشود. اقدام در تهران نشان داد تروریسم فاقد ابعاد مکانی است و به تمام حوزههای جغرافیایی منتقل میشود. نکته جالب توجه آن است که برخی از گروههای فرو ملی همانند سازمان منافقین به همراه کشورهای منطقهای و قدرتهای بزرگ در برابر عملیات انجام شده واکنش نشان دادند؛ واکنشی که نشانههایی از دوگانگی ادراک و عمل را منعکس میساخت. الگوی رفتاری ایالات متحده نیز ماهیت مبهم داشت. برخی از سناتورها همانند برنی سندرز، احساس همدردی کامل و رویکرد خود را تبدیل به سیاست کردند، حتی سندرز تلاش داشت تا از رایگیری سنا درباره تشدید تحریمهای اقتصادی علیه ایران جلوگیری کند. رویکرد سندرز در برابر رویکرد برخی دیگر از اعضای مجلس نمایندگان، دولت آمریکا و ترامپ متمایز بود. دولت آمریکا تمام تلاش خود را به کار بست تا موضوع موازنه وحشت را در فضای سیاست منطقهای ایران به حوزه اقدامات تروریستی نیز منتقل کند. گویی چنین اقدامی در آمریکا شکل گرفته یا کارگزار آن الهام گرفته از ایران است که دولت ترامپ واژههای تهدیدگونه را در فضایی بهکار میگیرد که ایران قربانی اقدامات تروریستی شده است. صحنه مشترکی از کارگزاران ترور و جنگ کثیف منطقهای بعد از حادثه 17 خرداد ظهور یافت که محوریت آن را ترامپ، مریم رجوی و عادل الجبیر تشکیل میدهند. آنانی که دستور فرار به جلو را در دستور کار قرار دادهاند. سیاست رسمی افراد و مجموعههای سازمانی آنان نشانهای از نفرت و تهدید را منعکس میساخت. بازتولید نفرت در ادبیات هریک از افراد یادشده موج میزد. به همین دلیل است که واقعیت ترور در پیامهای ارسالی بیشتر مشخص شد. جهان امروز با پدیدهای روبهرو است که قربانی ترور در جایگاه متهم قرار میگیرد و برنامهریزان ترور خود را از واقعیت تراژیک آن بهدور میدارند. الگوی رفتاری کشورهای اروپایی مبتنی بر درک دقیقی از ترور و پیامدهای اقدام تروریستی محسوب میشود. شهردار پاریس همدردی با جامعه ایران را به نقطه اوج رساند. چراغهای برج ایفل به نشانه همدردی با ملت ایران خاموش شد. چنین نشانهای بیانگر آن است که اروپا نیز قربانی سیاست مشترک آمریکا و عربستان برای گسترش بحران و ترور شده است. بسیاری از حوادث تروریستی در پاریس، بروکسل، منچستر، لندن و نیوکاسل نشان میدهد نفرتافکنان حامی اقداماتی بودهاند که نهتنها آشوب اجتماعی را اجتنابناپذیر میسازد، بلکه بحران و ترور را در حوزههای مختلف جغرافیایی بازتولید خواهد کرد.
مواضع کشورها در روزهای بعد از حادثه تروریستی نسبت آنان با کارگزاران و برنامهریزان ترور را منعکس میسازد. ترامپ ادبیاتی بهکار گرفت که نشانهای از تهدید و انتقام بود. ترامپ از مفاهیمی استفاده کرد که واقعیت سیاست آمریکا در برخورد با تحولات منطقهای را بهتر آشکار میسازد. هر بازیگری نشان داد که چه نسبتی با اندیشه ترور، اقدامات تروریستی و الگوی رفتاری بازیگران رقیب خواهد داشت. واقعیت آن است که سیاست ترور، وحشت و گسترش نفرت از سوی مثلث ترامپ، جبیر و مریم رجوی ادامه دارد. در چنین شرایطی صرفا قدرت و مقاومت میتواند نقش بازدارنده در برابر ترور را ایفا کند.
استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران
انتهای پیام/