ویلاییها؛ روایتی دور از شعار برای دلهرههای زنانهی جنگ
ویلاییها داستان گمنامی زنان در جنگ است. زنانی که در سختترین مقاطع تاریخ ایران مقاومت و پایداری کردند و سرافراز در تاریخ خوش درخشیدند و ماندگار شدند.
خبرگزاری تسنیم - ویلاییها، نخستین ساخته منیر قیدی است که برای نخستین بار در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و در هشت رشته نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد و دراین بین موفق شد در رشته بهترین بازیگر نقش مکمل زن(ثریا قاسمی)، بهترین جلوههای ویژه بصری(محمدقاسمی) و استعداد درخشان بهترین فیلم اولی(منیر قیدی) جایزه کسب کند. ویلاییها، به کارگردانی منیر قیدی و تهیهکنندگی سعید ملکان، نویسندگی منیر قیدی و ارسلان امیری، آهنگسازی ستار اورکی و با بازی ثریا قاسمی(عزیز)، پریناز ایزدیار(خانم خیری)، طناز طباطبایی(عروس، سیما)، ناصر ابر(آقای خیری) و علی شادمان(الیاس) است.
داستان فیلم، روایت زندگی خانوادههای رزمندگان و زنان فعال در پشت جبهه است که در مکانی واقعی به نام ویلا اتفاق میافتد. فیلم با ورود خودرو هایس که دل جاده را میدرد و عزیز، زنی میانسال را همراه با دو نوهاش به ویلا میآورد، آغاز میشود.
عزیز(ثریا قاسمی)، مادر داود رزمندهای در خط مقدم است. غیبتهای طولانی داود موجب نارضایتی همسرش(طناز طباطبایی) شده است و او قصد دارد همراه با فرزندان خود به خارج از کشور مهاجرت کند. عزیز برای جلوگیری از این اقدام، دو نوه خود را به ویلا میآورد. عروس به ویلا میآید تا بچهها را با خود ببرد. اما عزیز پاسپورت او را برای داود به خط مقدم میفرستد و این آغازی برای یک کشمکش است. سرانجام، خانواده داود در ویلا اقامت میکنند تا با او ملاقات کنند. در روزهای اقامت آنها در ویلا اتفاقاتی میافتد که، زنانگیهای ناگفته جنگ را به تصویر میکشد. زنانی که شوهرانشان یکبهیک شهید میشوند و از ویلا میروند و زنانی دیگر بهجای آنها میآیند و در پایان این هایس است که آرامآرام، دل جاده را میشکافد و شاید باز خبر شهادت برای زنی دیگر بیاورد.
در ابتدا، فیلم از عنوان(ویلاییها) قابل قبولی برخوردار است و عنوان فیلم، از نام مکانی واقعی در جنگ به نام ویلا در جنوب کشور اقتباسشده است که خانواده رزمندگان در آنجا اقامت داشتند. همچنین، ویلاییها تلاشی جامعه شناختی از زندگی ساکنان ویلاست. از این منظر بین محتوای اصلی و عنوانش هماهنگی وجود دارد.
منیر قیدی، در این فیلم بهخوبی از عناصر بصری و فضاسازی بهره گرفته است. تصویربرداریهای مناسب، هلی شات ها و لانگشاتهای زیبا، در کنار کلوزآپها و تکنیک دوربین روی شانه(اور شولدر)و...، بهخوبی مخاطب را مجذوب فضای فیلم میکند. بهخصوص حسن سلیقه کارگردان در انتخاب قاب، نورپردازی و همچنین طراحی لباس و صحنه آنهم متناسب باحال و هوای دهه 60 و استفاده از برخی عناصر نشانه شناختی بر جذابیتهای بصری آن برای مخاطبان افزوده است. برای مثال، هایس، نمادی برای انتظار و دلهره است، و باغچهای که نماد حس زندگی و زنده بودن در فضای تیره و تاریک جنگ است. ازنظر موسیقی، فیلم تا حدی از موسیقی قابل قبولی برخوردار است و موسیقی با تصویر هماهنگ است، اما تیتراژ پایانی فیلم چندان بر دل نمینشیند و با محور اصلی فیلم که زنان است، همخوانی ندارد. ایکاش بهجای شعر یاران چه غریبانه که تداعیکننده روایت مردانه جنگ است یک شعر با روایت زنانه در تیتراژ پایانی استفاده میشد.
قیدی، در ویلاییها بهخوبی توانسته است، حال و هوای زنانه جنگ را به نمایش بگذارد. شوخیها و دیالوگهایی که دنیای زنان را به تصویر میکشد، کشمکش عروس و مادر شوهر بر سر تصاحب مردی و پیراهن آبیای که هر وقت مردی برای سرکشی به خانوادهاش میآید زنش آن را به تن میکند.
در ویلاییها، عناصر بصری و فضاسازیهای مناسب، بار برخی ضعفهای محتوایی را به دوش میکشد و به روایت داستان کمک میکند. برای مثال، در بخشهای میانی فیلم، زمانی که آژیر قرمز به صدا در میآید و همه به سمت پناهگاه فرار میکنند، زنانی که بر روی زمین خوابیدهاند و کودکان خود را زیر چادرشان پنهان کردهاند، استفاده از تکنیک هلی شات، در کنار لانگ شاتی که از زیر چادر سیما(طناز طباطبایی)، رفتن هواپیمای مهاجم را نشان میدهد، یکی از زیباترین صحنههای فیلم است. در این فیلم، بازیهای شایسته، ثریا قاسمی، پریناز ایزدیار، طناز طباطبایی و علی شادمان(الیاس راننده خودروی هایس) به کمک فیلمنامه و محتوا آمدهاند. همچنین، بهرهگیری از ریتم کُند و عنصر تعلیق براثرگذاری فیلم افزوده است. تعلیقهایی که در زمان آمدن هایس و رسیدن خبر شهادت کسی اتفاق میافتد، مخاطب را میخکوب میکند. به نظر میرسد فیلم، ازنظر شخصیتپردازی، تا حدی موفق بوده است. شخصیت عزیز(ثریا قاسمی)، زن میانسالی که سرشار از دلهرههای مادرانهی جنگ است. پیرزنی که در رختشورخانه کار میکند و نماینده زنان سختگیر، پرتلاش، سنتی با زبانی تندوتیز است و نادره شخصیتی سرسخت که نماینده دخترانههای جنگ و سردرگم در حال و هوای عاشقی است.
در ویلاییها، هرچند که طناز طباطبایی و پریناز ایزدیار بازیهای شایسته و قابل قبولی را از خود بهجای گذاشتهاند، بهخصوص در دو سکانس اثرگذار و تماشایی فیلم«وقتی احسان پسر داود بهانه دیدن پدرش را دارد و با گریه و فریاد مدام لگد به در شیشهای ویلا میزند، صبر مادر(طناز طباطبایی) لبریز میشود و حسابی احسان را به باد کتک میگیرد، و یا زمانی که خیری(صابر ابر) شهید میشود و همسرش(پریناز ایزدیار) خبر شهادت او را میشنود و دو دختر کوچک خود را دلداری میدهد.» اما، چهرهی طناز طباطبایی چندان با چهره زنان دهه 60 هماهنگ نیست و پریناز ایزدیار وقتی در اولین سکانس ظاهر میشود، اکثر حاضران در سالن با دیدن شکل ظاهری او یکه میخورند و خنده اشان میگیرد و این یعنی کلیشههای ذهنی آنان از پریناز ایزدیار در نقش خانم خیری هماهنگ نیست و در تضاد است. هرچند که ویلاییها، از فیلمنامهای قوی برخوردار نیست. اما، حسن سلیقه نویسنده و کارگردان در انتخاب سوژه و فضاسازی متناسب با محتوای آن تا حد زیادی بار ضعفهای فیلمنامه را به دوش میکشد و مخاطب را راضی از سالن خارج میکند.
در ویلاییها، محور اصلی محتوای فیلم، تبیین نقش مکمل زنان در فعالیتهای پشت جبهه و پرداختن به مشکلات، مسائل و آسیبهایی است که خانوادههای رزمندگان در طول جنگ با آن مواجهه بودهاند. بر این اساس، کارگردان بهخوبی کلیشههای فیلمهای دفاع مقدس را میشکند و لایههای جامعهشناختیای از نقشهای فردی، خانوادگی و اجتماعی زنان را به تصویر میکشد و همزمان سه لایه از زندگی زنان یعنی نقش دختری، مادری و همسری را به نمایش میگذارد؛ از رقصهای کودکی گرفته تا عاشقانههای جوانی، شکیبایی بارداری و غرولندهای پیر زنانه.
کارگردان بهخوبی توانسته، دلهرهها و تشویشهای زنانه را در شنیدن خبر اسارت، جراحت، به سلامت باز آمدن یا شهید شدن همسرانشان، خدمات پشت جبهه آنان در قالب کار در ویلا و رختشورخانه، دلشورههای یافتن عزیزی در بیمارستان، اضطراب شناسایی شهیدی در سردخانه، چشمبهراهی و انتظار، سختی و درماندگی مادران در غمخواری فرزندان بهانهگیرِپدر، فرارها و اضطرابهای مادرانه و زنانه هنگام آژیر قرمز به سمت یک جای امن و حتی کشمکش و تضادهای درورنی زنان را به تصویر بکشد. قیدی در ویلاییها، اسطورهسازی نمیکند، شعار نمیدهد، فقط روایت میکند. به نظر میرسد از این منظر ویلاییها توانسته است با مخاطب خود ارتباط برقرار کند. شاهد ما سکانسی تماشایی در فیلم است، جایی که عزیز و عروسش در سردخانه بر سر جنازهای میگریند و این مخاطب است که در فضای سینما پا بهپای آنها اشک میریزد. از نظر محتوایی، فیلم از پایانبندی مناسبی برخوردار نبود و با شهادت خیری داستان فیلم بر خلاف خط روایی آن که حول خانواده داود بود به پایان میرسد.
در ویلاییها پیام اصلی فیلم، تبیین اهمیت و نقش صبورانه و ایثارگرانهی زنان در جنگ است و در این امر تا حد زیادی موفق بوده است و به نظر میرسد ویلاییها، آغازی برای بیان روایتهای ناگفته و پنهان زنانهی جنگ در سینمای ایران و بهخصوص سینمای دفاع مقدس باشد.
نویسنده: اعظم علیاصفهانی
/ انتهای پیام