حراجیگردی فرهنگی با علی مرادخانی
علی مرادخانی در حالی چندی پیش از واگذاری تئاتر شهر به بخش خصوصی گفت که این روزها وضعیت تئاتر شهر کرمانشاه را میتوان اسفناک توصیف کرد.
باشگاه خبرنگاران پویا - احسان زیورعالم
پرسش: در چند کشور دنیا فرهنگ خصوصی است، به عبارتی در چند کشور دنیا عرصههای فرهنگی را بخش خصوصی مدیریت میکند؟
پاسخ بسیار ساده است: چند کشور آنگلوساکسون همانند آمریکا و انگلستان و استرالیا و مابقی کشورهای از سیستمهای حکومتی برای مدیریت فرهنگ استفاده میکنند. در این میان باید پرسید ایران در کدام جرعه میگنجد، آنگلوساکسونها یا مابقی ماجرا. گویا ایران در زمره آنگلوساکسونهاست و این نعمت بزرگی است که از صدق سر تصمیمات علی مرادخانی به دست آوردهایم. او کسی است که به محض ورود به عرصه معاونت امور هنری مفهوم قدیمی اقتصاد هنر را وارد ادبیات مدیریتی خود کرد و از آن به بعد به یکی از پرحاشیهترین مدیران فرهنگی چهل سال اخیر ایران بدل شد.
علی مرادخانی بدون در نظر گرفتن نظر دیگران به سمتی میرود که به زعم خودشان همپا شدن با جهانی مدرنتر و پویاتر از ایران کنونی است. شاید جایی در غرب اروپا. البته باید گفت در غرب اروپا فرهنگ خصوصی نیست.
ابتدا به این خبر که توسط خبرنگار استانی یکی از خبرگزاریها تهیه شده است دقت کنید:
واگذاری «تئاتر شهر» کرمانشاه به بخش خصوصی
رئیس انجمن هنرهای نمایشی استان کرمانشاه گفته تئاتر شهر کرمانشاه به بخش خصوصی واگذار شده است. به گفته محمدرضا درند این مجموعه محل درآمد اهالی تئاتر این استان بود که حالا به استناد یک بخشنامه به بخش خصوصی واگذار شده است.
او گفته در این بخشنامه اشاره شده بود که مراکز مازاد به بخش خصوصی واگذار شود و نه مراکزی که در حال استفاده برای هنرمندان هستند و رونق کاری خودشان را دارند. درند اضافه کرده وقتی این مجموعه را از تئاتریها گرفتند گفته شد که درآمد حاصل از این واگذاری برای حمایت از تئاتریهای استان و انجمن نمایش هزینه میشود که بازم این اتفاق رخ نداد.
به گفته او بزرگترین خواسته هنرمندان تئاتر استان را پس از مجموعه تئاتر شهر، بحث اختصاص ردیف بودجه برای هنر نمایش استان در بودجه سالانه استانداری است؛ چرا که اگر این اتفاق بیفتد، قطعاً حوزه تئاتر دیگر نیازمند کمکهای جانبی نیست.
در حالیکه رئیس انجمن هنرهای نمایشی استان کرمانشاه میگوید این مجموعه 180میلیون از مجموعه فرهنگی استان مطالبه دارد، مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کرمانشاه گفته طلبی که هنرمندان حوزه تئاتر استان از فرهنگ و ارشاد استان دارند بسیار جزئی و شاید در حدود 4 تا 5 میلیون تومان است.
درند خاطرنشان کرده است: «در سال 95 که باید به حوزه نمایش کمک میشد، کل واریزی برای ما رقمی بالغ بر 20 میلیون تومان بوده که 10 میلیون تومان آن نیز برای جشنواره تئاتر استان باید هزینه میشد و 10 میلیون تومان آن بابت مطالبات گذشته که مطالبات سنگینی بود و این جزئی از آن محسوب میشد، پرداخت شد.»
از آن سو حجتالاسلام رحیم جعفری، مدیرکل ارشاد کرمانشاه گفته است «این مجموعه طبق قانون واگذاری به بخش خصوصی واگذار شده است و مجددا مناقصه آن برگزار خواهد شد، که انجمن نمایش هم میتواند در این مناقصه شرکت کند.»
امان از این انگلوساکسونهای فرهنگنشناس
در واقع آنچه در گزارش خبرگزاری مهر میخوانید پیشلرزههای سخنانی است که علی مرادخانی با خبرنگار ایلنا داشته است و از تمایل درونی خود مبنی بر واگذاری تئاتر شهر به بخش خصوصی گفته است، بدون آنکه او تعریفی از بخش خصوصی ارائه دهد. اگر ملاک چیزی شبیه برادوی در نیویورک است که باید گفت در نیویورک و برادوی چیزی جز موسیقی و تئاتر وجود ندارد. اما از هماکنون شنیدهها حاکی است که مراسم ختنهسوران فرزند فلان مسئول استانی نیز در تئاترشهر کرمانشاه برگزار میشود و شاید آن را به مثابه نظریه ریچارد شکنر در نظر گرفتهاند که هر امر اجتماعی میتواند به یک نمایش بدل شود.
این مهم زمانی حاد میشود که طبق تعاریف دستگاه مالیشده - به جای فرهنگیشده - مرادخانی شما میتوانید با کمتر از 10 میلیون تومان برای ساعاتی در تالار وحدت عروسی برگزار کنید؛ چرا که برای دستگاه نظارتی و اجرایی وحدت ملاک صرفاً میزان پول شماست و لاغیر. حتی میتوانید در لابی عظیم این سالن به شکل سلفسرویس به مهمانان خود غذا دهید - همانند همایشهای دولتی بسیاری که ناهار و شامشان بدین گونه عرضه شده است - یا آنکه از فضای مشجر و پر درخت به عنوان محل برگزاری مراسم در فضای باز بهره ببرید.
حال شما به یاد دارید در یکی از چهل سالن برادوی چیزی جز تئاتر برگزار شود؟ نگارنده که چیزی به یاد نمیآورد؛ اما اگر مدیریت برادوی را به مرادخانی سپارند، بیصبرانه منتظر چنین روزی خواهم بود. او موفق میشود. بماند که او دو سال پیش سفری به آمریکا داشته و شاید مذاکراتی برای تحویل برادوی و تبدیلش به مجتمعهای عروسی داشته است، همانند همانهایی که در خیابان دماوند تهران هست و روبهرویشان تئاتر آزاد اجرا میشود.
اما مشخص نیست چرا آقای مرادخانی نگاه اقتصادیش به هنر همانند آن مابقی غیرانگلوساکسون نیست. کشورهایی که فضای هنری - فرهنگیشان در اختیار شهرداری است و چیزی جز تئاتر در سالنهای تئاترشان برپا نمیشود. مثلاً در پاریس، در جایی همانند سازه تئاتر شهر، آیا خودروسازی رنو رونمایی از مدل 2017 خود را برگزار میکند؟ پاسخ خیر است؛ اما اگر رایزنیها برای صادر کردن تفکر اقتصاد هنر مرادخانی به فرانسه صورت گیرد، بنده روی این مسئله شرط میبندم که چنین میشود.
آقای مرادخانی هیچ تعریف مفصل و دقیقی از بخش خصوصی ندارد. از دید او بخش خصوصی کسی است که پول دارد، نه کسی که در حوزه فرهنگ فعالیت داشته است و دارای سابقه اجرایی و مدیریتی است. مهمتر آنکه این بخش خصوصی برآمده از انتخاب دیگران است. ابتدا آنکه در آن جهان ایدئال مرادخانی شهردارها توسط مردم برگزیده میشود؛ پس ملاک انتخاب شهردار و تصمیماتش، در واقع برآمده از انتخاب عمومی و اعتمادی است که آنان به وی داشتهاند. در حوزه مدیریتی نیز مدیر از طریق اجماع نظر هنرمندان روی کار میآید و به شکل انتصابی و به واسطه داشتن پول بیشتر و بردن در مزایده روی کار نمیآید. برای مثالها میتوان به سمینارهایی که دستگاه تحت نظر آقای مرادخانی برگزار کردهاند رجوع کرد.
در کرمانشاه چه خبر است
در کرمانشاه تصمیم به عهده مدیری است که انتصاب شده است و او توسط کسی منصوب است که خود انتصابی است. یعنی در انتخاب این زنجیره بیپایان هنرمندان هیچ نقشی نداشتهاند. آنان با باد انتخاباتی میآیند و با باد بعدی میروند. در مورد جعفری قضیه زمانی بدتر میشود که او سال گذشته یک تجربه ناموفق مدیریتی در حوزه دبیری جشنواره دهم تئاتر خیابانی مریوان داشته است. در حالی که مریوان و جشنوارهاش را هنرمندان بدون حاشیهای برگزار میکردند و به نوعی نظر عمومی رو دبیری هنرمندان مریوانی بود، ناگهان دوره دهم در مشت جعفری اسیر شد. فرد انتصابی خودش را به عنوان دبیر جشنواره منصوب میکند و در این میان از حمایت مرادخانی نیز بهره میبرد. نتیجه کار آن است که تنها دستاورد جشنواره حضور وزیر سابق ارشاد در اختتامیه است، بدون آنکه وزیر تئاتری از میان دهها تئاتر جشنواره را دیده باشد.
فاجعه مریوان قدرت را به دست منتقدان جعفری میدهد و مهدی شفیعی را در موقعیتی مناسب قرار میدهد تا بار دیگر فاتح بادپروا را مسئول برگزاری جشنواره مریوان قرار دهد. اعتماد به هنرمندی که نه قدرت حکومتی دارد و نه ثروت مرادخانیپسند، به یک برنامهریزی خوب و طبق روال عادی پیش رفتن جشنواره منتهی میشود. دیگر صدای اختلافنظر و انتقادها بلند نمیشود و در نهایت هنرمند با هنرمند امور را میگذراند. حتی همانند دوره نهم هنرمند بخش خصوصی در حوزه صنعت را به عنوان حامی مالی با خود همراه میکند.
حال در این بزنگاه، مسئولیت واگذاری یک سالن هنری به کسی سپرده میشود که مشروعیتش در حوزه تئاتر از دست داده است. او منصوب هنرمندان تئاتر نیست. او به هیچ عنوان هنرمند نیست. او صرفاً محصول انتصابهای دولتی است و از خود و در خود دیدگاه و نظری در حوزه مدیریت فرهنگی ندارد. او با هر بادی از جایی به جای دیگر میرود تا اصل بقای مدیریت فرهنگی این سالها را ثابت کند. نتیجه کاسبی از یک سالن مخصوص تئاتر است، جایی که اسم تئاتر شهر کرمانشاه است و شاید در آینده نزدیک به تالار عروسی استاد فلان تغییر نام دهد.
باید گفت رفتارهای پولدوستانه علی مرادخانی بیشتر ذهن نگارنده را به مفهوم واقعی عبارت آتش به اختیار میاندازد. به نظر میرسد آنکه این روزها آتش به اختیار، آتش به داشتههای هنرمندان زده است کسی نیست جز علی مرادخانی، مردی که پرونده مدیریتیش مملو از حفرههای پر نشده است. از موزه هنرهای معاصر تا نقاشیهای خارج شده از دفتر خیابان شهریار، از نمایشگاه باکو تا سفر آمریکا.
انتهای پیام/