ترامپ، بازنده معامله با عربستان در بحران قطر/ خاورمیانه در آتش جاهطلبیهای شاهزادگان سعودی
عربستان و امارات متحده عربی، برای جنگ با ایران حتماً به کمکهای آمریکا نیاز دارند. و اگر این اتفاق بیفتد آمریکا تمامی ذخایر و طلاهای عربستان و امارات را خواهد بلعید.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، فردا؛ نوشت: «شیرین هانتر» استاد ایرانی-آمریکایی دانشگاه جورجتاون در مقالهای که در وبسایت لوبلاگ منتشر شده، کوشیده است ریشه التهابات منطقه را تبیین کند. از نظر این پژوهشگر مسائل سیاسی و تاریخی، ترس سعودیها از دموکراسی و جاهطلبیهای شاهزادههای عربستان سبب شده نسخهای از اسلام در خاورمیانه و شمال آفریقا گسترش یابد که هیچ نسبتی با آن اسلام اصیل ندارد.
حوزه خلیج فارس، بیثباتتر از همیشه
عربستان بار دیگر تحرکات خود را به اطراف خلیج فارس معطوف کرده است. اقداماتی که تا حدودی در راستای سیاستهای منطقهای دولت ترامپ ارزیابی میشود. این اقدامات ابتدا با برخورد و مواجهه با دولت قطر شروع شد و ظاهراً به بهانه حمایت این دولت از تروریسم، به خصوص گروه اخوانالمسلمین و حماس صورت پذیرفت. چند کشور از حوزه خلیج فارس و کشورهای عربی خاورمیانه روابط خود را با قطر قطع کردند و مصداق کامل «دیگ به دیگ میگه روت سیاه» را به نمایش گذاردند.
این جنجال با حمله تروریستی داعش به تهران در مجلس شورای اسلامی و حرم [امام] خمینی (ره) ادامه یافت. زمانبندی این حملات بسیار جالب است. دقیقاً پس از اظهارات شاهزاده محمد بن سلمان مبنی بر اینکه جنگ را به داخل مرزهای ایران خواهد کشاند و همچنین گفته عادل الجبیر، وزیر امور خارجه عربستان که ایران را به سبب حمایت از تروریسم مجازات خواهد کرد.
بیشتر بخوانید: 5 دلیل برای نگرانی آلمانها از بحران قطر
این تحولات ثبات خلیج فارس را به شدت تهدید میکند و حتی احتمال جنگی تمام عیار در این منطقه را تقویت میکند که مطمئناً بسیار فراتر از محدوده خلیج فارس را دربر خواهد گرفت و در این صورت بیشک مسئولیت اصلی این رخدادها عربستان خواهد بود.
این کارها چیز جدیدی در رفتارهای سران عربستان نیست. بیش از چهار دهه است که پادشاهی عربستان از رشد سیاسی کشورهای خلیج فارس جلوگیری کرده است و آن را چشمانداز ثبات منطقه مینامد. ریاض همواره رشد دموکراسی و شورا را در کشورهای حوزه خلیج فارس مختل کرده و هرگونه تلاش در این زمینه را سرکوب میکند.
در دهههای ١97 و ١98 تلاش کشورهای بحرین و کویت برای رسیدن به پادشاهی مشروط را به سبب ترس از سرایت این نوع حکومتداری به داخل خاک عربستان مختل کرد. واکنشهای ترسناک عربستان به بهار عربی نیز اثباتکننده این رویکرد است.
رد پای دخالتهای وهابیت در تمامی کشورهای عربی
این کشور در زمینه عقیدتی نیز با تمام توان به انتشار و گسترش نسخه خود از اسلام وهابی پرداخته است و با این اقدامات کوشیده است تا نوعی هموزنی فرقهای و عقیدتی در کشورهای اقماری خود در حوزه خلیج فارس ایجاد کند. به عنوان مثال، از نظر تاریخی در کویت، میان جمعیت شیعه و سنی روابط خوبی برقرار بوده است؛ اما به دلیل این نگرش، نوعی بیثباتی و عدم سازش در میان فرقهها به وجود آمده است. عربستان سعی کرده تا جای ممکن به آن صلح تاریخی خدشه وارد کند و با استفاده از نسخه وهابیت کویت، امارات متحده عربی نیز را تحت فشار قرار دهد تا از این روش پیروی کنند و رویکردهایی شبیه و همراستا را مخصوصاً درباره ایران در پیش بگیرد. این فعالیتها به کشورهای دورتر و شمال آفریقا مانند مصر و مراکش نیز کشانده شد؛ چنان که چهره وهابیت سلفی در این کشورها موجب تشدید تنشها میان اسلام سنی واپسگرا و دیگر مسلمانان و مسیحیان گردید.
این ناشکیبایی و هراس عربستان در مورد نفوذ دموکراسی، حتی سران سعودی را به تقابل نظامی و دخالتهای امنیتی در بحرین و یمن واداشته است. این اقدامات و رویکردهای عربستان سعودی مانند تاری خودبافته عربستان را در خود گرفتار کرده است و این کشور را به ایجاد نوعی قرنطینه در اطراف خود واداشته است. تلاش عربستان در مورد مواضع قطر را می توان برآمده از این نوع نگاه دانست. با این حال نمیتوان تنها عامل اقدامات شاهزادههای سعودی را ترس دانست. جاه طلبی و بزرگبینی، مطمئناً عامل و انگیزه مهم دیگری است برگرفته از تاریخچه رفتارهای آل سعود. آنها همواره در پیشبرد اهداف خود از قدرتهای بزرگ بهره جستهاند؛ مانند کمکخواهی از بریتانیا در دهه های ١92 تا ١95 و پس از آن تا کنون از آمریکا.
نفت برای سلطه
از دهه ١96 همراه با کشف و بهره برداری از نفت، عربستان سعودی شروع به گسترش ایدئولوژی خود در خاورمیانه و جنوب و جنوب شرقی آسیا، و البته در مناطق مختلف آفریقا و از سال ١99١ در آسیای مرکزی کرد. همچنین عربستان سعودی خود را برادر بزرگتر کشورهای منطقه خلیج فارس میداند و شورای همکاری خلیج فارس هرگز نقشی بیش از مشروعیتبخشی به سلطه عربستان را بر عهده نداشته است.
این رژیم از مالدیو و مالزی گرفته تا پاکستان و افغانستان، اقدام به انتشار نسخه وهابیت از اسلام کرده است و همین فعالیتها موجب تغییرات منفی بسیاری در ساختار فرهنگی منطقه شده است. سعودیها اسلامی که بر پایه تحمل اطرافیان و ملاطفت بنا شده است، به صورت سخت و بدون انعطاف معرفی میکنند که تمامی جنبههای زندگی اجتماعی و روابط عام و زندگی زنان را تحت سلطه خود درآورده است. کشتارهای دستهجمعی مسلمانان، و حمله به زیارتگاههای پاکستان و افغانستان نشانههای گسترش خشونت برگرفته از وهابیت است و همچنین میتوان نمونههای شورش در چچن فیلیپین نشانههایی از گستره فعالیت های رژیم آل سعود دانست.
آمریکا چه میدهد و چه میگیرد؟
در خلال تمامی این تحولات و فعالیتها، کشورهای غربی از جمله آمریکا با دریافت میلیاردها دلار چشمان خود را بر تمامی تحرکات سعودی بستهاند و هرگز عربستان سعودی را به سبب این همه فعالیتهای مخرب ملامت نمیکنند. حتی کار به آنجا رسیده که برخی کشورهای غربی و در صدر آنها آمریکا امیدار شدند که بتوانند با حمایتهای عربستان، فلسطین را به اسرائیل تحویل دهند و صلح اعراب و اسرائیل را رقم زنند. و این آخرین اقدام عربستان سعودی بسیار بیشتر از پیشینان خود آغوش اعراب را بر رژیم صهیونیستی باز کرده است، اقدامی که در بهترین حالت سرابی بیش نخواهد بود؛ چرا که هرگز این نشستها، توانایی و ظرفیت حل مناقشه اعراب و اسرائیل در مورد فلسطین را ندارد؛ حتی اگر بپذیریم که با همراهی آمریکا این کشور بتواند ابتدا مشکل ایران را در این رابطه حل کند و جدا از ایران به موضوع فلسطین بپردازد.
حال عربستان چگونه میتواند شکاف میان یکی از مهمترین متحدانش در خلیج فارس و آمریکا را مرتفع کند. شکافی که ممکن است به جنگی پرهزینه و مخرب بینجامد. هرگز این موضوع را از یاد نبرید که عربستان و امارات متحده عربی، برای جنگ با ایران حتماً به کمکهای آمریکا نیاز دارند. و اگر این اتفاق بیفتد آمریکا تمامی ذخایر و طلاهای عربستان و امارات را خواهد بلعید. با توجه به نکات بالا، کشورهای غربی باید از خود بپرسند که چه چیزهایی را به رژیم عربستان میدهند؟ اقدامات و پشتیبانیهایی که آثار مخربش با هیچ طلا و ارزی قابل جبران نخواهد بود؟
انتهای پیام/
خبرگزاری تسنیم: انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر میشود.