زمینهها و عبرتهای حادثه تروریستی تهران
حادثه تروریستی تهران نشان داد که عربستان به عنوان مادر تروریستها در منطقه برای انجام چنین اقدام کوچکی در ایران باید چه هزینه بزرگی بپردازد که فقط بخشی از این هزینه بزرگ مبلغی بیش از ۵۰۰ میلیارد دلار بود که سعودیها در اجلاس ریاض تقدیم ترامپ کردند.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، حادثه تروریستی چهارشنبه تهران شاید مهمترین نتیجه و هدف نشست اسلام آمریکایی در ریاض به ابتکار ترامپ بود. هرچند این حادثه حقارتآمیز و مزبوحانه از نگاه کارشناسی و امنیتی بسیار کم اهمیت و در حد یک ترقه بازی ارزیابی میشود اما اولا نشان داد به وجود آورندگان تروریستها در منطقه چقدر در برابر سیاست اصولی جمهوری اسلامی و محور مقاومت درمانده و از هرگونه اقدام تاثیرگذار بر ملت و نظام ایران عاجزند که ناگزیر، برای تحتالشعاع قرار دادن شکستهای متعدد خود دست به چنین اقدامات کم اهمیتی میزنند. با وجود اینکه جمهوری اسلامی توانسته در خارج از مرزهای خود با تروریسم مبارزه کند و تروریستها را به شکست بکشاند، ادعای کشاندن تروریسم به داخل ایران که سران جوان و خام سعودی در سر میپرورانند، خیلی ابلهانه و آرزویی تعبیر نشدنی برای آمریکا به نظر میرسد. ثانیا این اقدام خباثتآمیز یک شکست دیگر برای آمریکا، رژیم صهیونیستی و آلسعود بعنوان سرکردگان اصلی تروریسم بینالمللی، دولتی و منطقهای و یک پیروزی دیگر برای جمهوری اسلامی و محور مقاومت رقم زد. چرا که براساس اطلاعات منتشر شده هدف آنها عملیات تروریستی همزمان در 50 نقطه کشور بود و قصد داشتند مرقد امام عزیر ملت ایران را منفجر و با ورود به صحن علنی مجلس شورای اسلامی اقدام به انتحار و انفجار کنند، اما با آمادگی و اشراف اطلاعاتی و جانفشانی و اقدام به موقع تیم حفاظت و اطلاعات سپاه و ناجا در اهداف خود ناکام ماندند و شکست خوردند و در عرض چند ساعت با کشته شدن و دستگیری تروریستها همه چیز پایان یافت و زندگی در تهران روال عادی داشت.
ثالثا حادثه تروریستی چهارشنبه تهران بار دیگر سیاست اصولی جمهوری اسلامی را به اثبات رساند که لازمه مبارزه با تروریسم، مبارزه با داعشهای اصلی یعنی آمریکا (داعش بینالمللی)، رژیم صهیونیستی(داعش دولتی) و آلسعود (داعش منطقهای) است.
رابعا برای ملت ایران و چه بسا برای دنیا، باردیگر آشکار شد که پدیدآوردندگان تروریستها که خود مهد و مروج و حامی مالی- رسانهای جریانهای افراطگرایی در جهان هستند، نمیتوانند با جنگ روانی و انحراف افکار عمومی و فضاسازیهای رسانهای از یک سو ادعای مبارزه با تروریسم تحت عناوین فریبندهای همچون ائتلاف بینالمللی به اصطلاح ضد داعش و نشست اسلام آمریکایی و ایجاد مرکز جهانی به اصطلاح مبارزه با افراطگرایی داشته باشند و از سوی دیگر جمهوری اسلامی ایران به عنوان کانون مبارزه با تروریسم و محور مقاومت در مقابل افراطیگری و حامی ملتها در برابر تروریستها را متهم به حمایت از تروریسم کنند. لذا با توجه به این نکته طنزآمیز که در اجلاس ریاض هم تصمیم گرفتند ایران را هدف حملات تروریستی قرار دهند و هم تلاش کردند ایران را متهم به حمایت از تروریسم کنند، آلسعود و رئیسجمهور آمریکا باید پاسخ دهند چه کسانی حامی تروریسم هستند و در اموردیگر کشورها دخالت میکنند؟!.
خامسا از ارتباط و همکاری منافقین با داعش نیز نباید غافل بود. تروریستی بودن و مورد حمایت آلسعود بودن این دو گروهک وجه مشترک آنهاست. حمایتهای مالی – تبلیغاتی چند سال اخیر سعودیها و حمایت گسترده کابینه ترامپ از منافقین موید این امر است. مهمتر اینکه رئیسجمهور آمریکا اعلام کرده ناتان سیلز وکیل منافقین را بعنوان هماهنگکننده خود در امور مبارزه با تروریسم معرفی میکند.
سادسا حادثه تروریستی نیم روز تهران نشان داد که عربستان به عنوان مادر تروریستها در منطقه برای انجام چنین اقدام کوچکی در ایران باید چه هزینه بزرگی بپردازد و که فقط بخشی از این هزینه بزرگ مبلغی بیش از 500 میلیارد دلار بود که سعودیها در اجلاس ریاض تقدیم ترامپ کردند. لذا وقتی دشمنان ملت ایران چنین هزینهای بزرگ برای چنین حرکتی کوچک و فاقد ارزش امنیتی پرداخت میکنند، خود به خوبی میدانند هرگونه اقدام تاثیرگذار احتمالی علیه ملت ایران که مستظهر به اقتدار نیروهای مسلحی هوشیار و آماده جانفشانی هستند، چه هزینهها و پیامدهای جبران ناپذیری برای آنها در پی خواهد داشت. چنان که هفته گذشته سوزان مالونی کارشناس برجسته موسسه بروکینگز و از همکاران سابق وزارت خارجه آمریکا اذعان کرد «ما توانمندیهای جدی برای برخورد با ایران و براندازی جمهوری اسلامی نداریم و حمایت از چنین اقدامی برای منافع آمریکا خطرناک است»، هرچند عدهای در داخل برای رسیدن به قدرت و مطامع سیاسی خود به دروغ مردم را از سایه جنگ بترسانند و در مواضعی متناقض اقتدار نیروهای مسلح را زیرسؤال ببرند!. لذا این حادثه بار دیگر دشمنی دشمنان ملت ایران را آشکارتر کرد و نشان داد دشمنان جمهوری اسلامی در ضربه زدن به ملت ایران از هیچ اقدامی ولو کوچک دریغ نخواهند کرد و اگر تاکنون اقدامی درخور توجه علیه ملت ایران انجام ندادهاند، به دلیل این است که نتوانستهاند نه اینکه نخواستهاند.
سابعا هرگونه اقدام خصمانهای علیه ملت ایران نیازمند زمینهها و ارسال پیامهایی از داخل است تا دشمن را امیدوار به آن حرکت خصمانه کند. القاء «سایه جنگ» و «زیرسؤال بردن اقتدار دفاعی کشور» در کنار اصرار بر «نتوانستن و نشدن» و «انکار و اظهار ناتوانی در حل مشکلات اقتصادی مردم» و «مواضع مبهم و دوپهلو و احساس اعتماد به دشمنان در مواضع برخی مسئولان» قطعا پیامهایی بود که عدهای از داخل برای دشمنان ملت ایران ارسال کردند، همانهایی که قبلا «گرای تحریمها» را به وزارت خزانهداری آمریکا و اتحادیه اروپا داده بودند و با «خالی خواندن خزانه کشور» برجام را بر ملت ایران تحمیل کردند.
2- یکی دیگر از نتایج نشست اسلام آمریکایی در ریاض حملات علیه قطر است. هرچند قطر در حمایت از تروریستها همدست عربستان بوده و این حملات اهداف و علل متعددی دارد اما اولا یکی از جرمهای شیخ تمیم حمد آل ثانی تاکید وی برگفتوگو با ایران به عنوان یکی از قدرتهای تاثیرگذار در منطقه و شکست هرگونه تقابل با جمهوری اسلامی است. حال که گفتوگو با ایران بعنوان یک جرم در نگاه آمریکا و اروپاییها و عوامل منطقهای آنها تلقی میشود، چگونه کسانی ادعا میکنند با گفتوگو و همکاری با آمریکا و عربستان میتوانیم مشکلات کشور و منطقه را حل کنیم؟!. چنان که وزیر خارجه عربستان در گفتوگو با شبکه خبری فرانس 24 در دلایل اقدامات مخرب این کشور تاکید کرده بود «هرگونه روابط با تهران و نزدیک شدن به ایران پیامدهای بسیار منفی خواهد داشت». همانگونه که در فضای پسابرجام نیز هرکشوری که قصد گفتوگو و معاملات تجاری – اقتصادی با ایران را داشت، با تحریمها و مجازات آمریکا روبرو شد. این جماعت باید درک کرده باشند اصولا آمریکا اجازه حل مشکلات از طریق گفتوگو را نمیدهد. چراکه اگر آمریکا به دنبال حل مشکلات منطقه از طریق گفتوگو بود قطعاً بازنگری در سیاستهای خود در خصوص منطقه را با فروش دهها میلیارد دلار سلاح به عربستان کلید نمیزد. تاجاییکه بعد از هشدار صدراعظم آلمان، وزیر امورخارجه این کشور نیز هشدار داد «ترامپی کردن روابط در منطقه غرب آسیا با قراردادهای نظامی، خطرناک و موجب افزایش و تشدید تنشها در کل منطقه خواهد شد».
ثانیا نکته جالب و البته عبرتآموز این است که حملات علیه قطر با تأیید ترامپ در حالی صورت میگیرد که دوحه از متحدان اصلی واشنگتن در منطقه و یکی از بزرگترین پایگاههای نظامی آمریکا در قطر مستقر است. این موضوع نیز نشان میدهد به آمریکا و روابط با این کشور نمیشود اعتماد کرد و نشان داد آمریکا هرگاه منافعش ایجاب کند حتی به نزدیکترین متحدین خود که بیشترین خدمت را هم کرده باشند، از پشت خنجر خواهد زد و از این موضوع ابایی هم ندارد، چنان که باصدام چنین کرد. لذا درک این موضوع که آمریکا در حالی که مشغول مذاکره هستهای با ایران بود همزمان نیز مشغول طراحی عملیات تروریستی در ایران بوده، خیلی سخت و عجیب نیست! چنانکه تصویب تحریمهای جدید درسنای آمریکا همزمان با حادثه تروریستی تهران علیرغم مذاکرات هستهای و امضاء برجام خنجری از پشت به ادعای اعتمادسازی برخی داخلیها بود. پس جریانهای سیاسی و سران آنها باید قدر امنیت خود و تامینکنندگان امنیت مردم را بدانند و امنیت ملی کشور را بازیچه بداخلاقیهای سیاسی نکنند.
اما در پایان بیان یک نکته تاسفبار ضروری است و آن اینکه عدهای در داخل برای تطهیر چهره خبیث و تروریستی آمریکا، حتی در حادثه جنایت بار تروریستی تهران دست به تحلیلهای عوام فریبانه زدند تا جایی که روزنامه دولتی ایران در یکی از مطالب خود در شماره 22 خرداد با نادیده گرفتن خون شهدای حادثه تروریستی و تالمات خانوادههای شهدا و مجروحین، از افشای دستهای نه چندان پنهان آمریکا و عربستان در حادثه تروریستی تهران ابراز نگرانی میکند و این اقدام را ناشی از تفکر «توهم توطئه» و «سوءاستفاده سیاسی» میخواند! لذا نباید خیلی تعجب کرد که این جماعت پیشنهاد گفتوگو با تروریستها را میدهند و خواستار اعدام نکردن تروریستها به بهانه مصلحت میشوند!. که در این خصوص تنها سخنی که میتوان گفت این است که «عقل سیاسی هم خوب چیزی است!»
منبع:کیهان
انتهای پیام/