آزادی از استودیوی «ماه عسل» / ۵۰۰ نفر آزاد شدند و ۲۰۰ نفر در آستانه آزادیاند
«ماه عسل» چندی است که طرح کمک به آزادسازی زندانیان را دنبال میکند و شب گذشته چهار مهمان از زندان به استودیوی برنامه آورده بود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، بیست و دومین روز ماه مبارک رمضان در سال 1438 هجری قمری که سومین شب قدر هم میشد، شاید بهترین زمان برای دم زدن از راهی نو و فرصتی دوباره در زندگی آدمیزادگان بود.
شنبه 27 خرداد 1396، برنامه «ماه عسل» در انتخابی درست، چند زندانی را به استودیوی این برنامه آورد تا از اوضاعشان برای مخاطبان بگویند. این زندانیان جرمشان مالی بود و به پرداخت مبالغی نهچندان زیاد به بدهکارانشان محکوم شده بودند. خانمی برای پرداخت حدود 13 میلیون تومان بدهی و آقایی بهخاطر 18 میلیون تومان بدهی به زندان افتاده بودند و هر کدام، چند و حتی چندین سال از حبسشان میگذشت. دو خانم و دو آقا مهمان برنامه «ماه عسل» بودند.
این خانمها و آقایان ماجرا و اوضاعشان را اینگونه روایت کردند:
خانم (اول): حکمم غیابی آمد. ورشکسته شدم. دونه دونه چکهایم را گرفتم. برای 13 میلیون و 700 هزار تومان الآن در زندان هستم. بچههایم هم خانه دخترم هستند. هر زنی یک مثلث خوشبختی دارد؛ خانواده، آبرو و اعتبار. یک زن وقتی وارد زندان میشود این مثلث را از دست میدهد. وقتی وارد زندان شدم فهمیدم که چقدر بیکس و بیپناهم. الآن شش ماه است که زندانم. مگر چه گناهی کردم؟ فقط برای تأمین خانواده و برای به دست آوردن نان حلال تلاش کردم که برایم این مشکل پیش آمد. یک زمینخورده و یک شکستخوردهام. آرزویم این است که خداوند به من کمک کند.
خیلی خوشحال شدم که میدیدم زندانیان دیگر با همین طرح کمک به زندانیان از زندان آزاد شدند.
علیخانی: در پرونده شما در این شش ماه حتی یک ملاقاتی هم نداشتهاید. نمیشد واقعاً کسی برایتان کاری کند؟
خانم (اول): هیچ کس برایم کاری نکرد. روز به روز فهمیدم که چقدر بیپناهم. من سرپرست بچههایم بودم و آنها هم نتوانستند کاری برایم بکنند.
علیخانی: نمیشد وامی بگیرند یا اینکه با وثیقه قرار دادن سندی، از بانک وامی بگیرید و بدهیتان را تصفیه کنید؟
خانم (اول): اگر سندی داشتم که میشد وامی از بیرون بگیرم حتماً میتوانستم اوضاع را تغییر دهم. در این شش ماهی که زندانم همه چیزم را از دست دادهام. روزنه امیدی که داشتم سرپناهم بود که همین را هم از دست دادم. منزلی اجاره کرده بودم با 2 میلیون ودیعه و 300 هزار تومان اجاره ماهیانه در ماهدشت کرج. در این شش ماهی که زندانی بودم خانه و پول ودیعهام هم رفت.
علیخانی: متأسفانه این یک واقعیت است که هستند آدمیزادگانی که برای یک میلیون تومان بدهی، 10 سال است که در زندانند.
خانم (دوم) ــ (این خانم نمیخواست تصویرش از تلویزیون پخش شود و فقط صدای او پخش میشد): وقتی کسی برای یک میلیون تومان وارد زندان میشود، کل خانواده تحت تأثیر قرار میگیرند و این تنها یک نفر نیست که درگیر این ماجرا میشود. در حالت خیلی خوشبینانه کسانی هستند که با مبالغ خیلی کم شرایطشان را تحمل میکنند.
علیخانی: یک نفر در زندان حبس میشود اما آسیبی که اطرافیانش در بیرون میبینند بسیار است.
خانم (دوم): از هر کسی سؤال کنید، پدر و مادر و خواهر و برادر از همه چیز برایش مهمتر است. بچه را از شما میگیرند و به بهزیستی میدهند. من وقتی در زندان بودم مادرم و سه نفر از نزدیکانم را از دست دادم و درگذشتند. تا ابد این داغ بر دل من میماند. این جریان برای خانمهایی که در زندان هستند دارد رخ میدهد، خانمهایی که سرپرست خانواده هستند. مرد یا زن جرمی انجام میدهد اما بچهها که گناهی ندارند. بچههایی که معلوم نیست با زندانی شدن پدر یا مادرشان چه بر سرشان میآید.
علیخانی: گاهی ما درباره کسی حرف میزنیم که کلاهبردار حرفهای است؛ که البته در آن صورت ماجرا متفاوت است. اما در اینجا کسانی هستند که برای نخستین بار دچار اشتباه شدهاند. خیلی از این مشکلات بهخاطر عدم اطلاع از قانون به وجود آمده است. آدمهایی که آبرو دارند اما بر اثر بیاطلاعی برایشان مشکل ایجاد شده است.
زن (اول): خانمی هست که هفت میلیون بدهکار است و دختر جوانی هم دارد و الآن هفت ماه از حبسش میگذرد.
زن دوم: این خانمها کسانی هستند که سرپرست خانواده بودهاند و هدفشان تأمین هزینه خانوادههایشان بوده است اما دچار مشکل شدهاند و اکنون در زندانند. از خانوادهها و مردم خوب ایران میخواهم که بهحق این شبهای عزیز به بچههای این خانمها کمک کنند، در شرایط سختی هستند.
علیخانی: کسی هست در زندان که شما ترجیح دهید او زودتر از شما آزاد شود؟
زن (دوم): بله. کسانی هستند که بچه دارند. دختری هست که به ملاقات مادرش میآید و کرایه ماشین ندارد. مسئولان زندان لطف میکنند و هزینه رفت و آمد این دختر را پرداخت میکنند. این بچه باید خیلی اعتقادات محکمی داشته باشد که خلاف نکند. در زندان خودمان مادرانی داریم که با بچه زندانند، مهدکودک هست. اما بچه همیشه در این محدودیتها قرار دارد.
زن (اول): من راضی بودم مرگ را بهچشم ببینم و این صحنه را نبینم؛ پسربچه هفتسالهای که کنار مادرش در زندان است، دستش را بالا برده بود و دعا میکرد که "ای خدا، همه ما را از اینجا نجات بده". با اینکه خودم هزار مشکل دارم اما آرزو دارم که مادر این بچه هرچه زودتر از زندان آزاد شود. آزادی این مادر و کودکش برایم مهمتر از هر چیزی است. من ناامیدم. حکمم محکومیت مالی است. این محکومیت نه مرخصی دارد و نه بخشش.
در ادامه دو مرد که آنها هم از زندانیان مالی هستند به استودیو «ماه عسل» آمدند؛ یکی مرد جوانی است و دیگری موهایش سفید شده و گَرد پیری بر چهرهاش نشسته است. مرد جوان نمیخواهد که چهرهاش پخش شود اما پیرمرد آسودهخاطر مینشیند و با آرامش سخن میگوید.
پیرمرد: اتفاقاً دوست دارم چهرهام پخش شود تا شاید سرگذشت من برای همه درس عبرتی شود.
علیخانی: مهمانان عزیز ما تحت نظر مأموران زندان، به استودیو آمدهاند و باز هم بعد از اتمام برنامه تحت مراقبت به زندان بازمیگردند.
پیرمرد: نزدیک به 11 سال است که زندانم. با یکی از دوستانم سر یک ضمانت و حساب کتاب مشکلاتی برایمان پیش آمد و ایشان هم شکایت کرد و حق هم داشت و در نهایت من به زندان افتادم. برای 18 میلیون و پانصد هزار تومان در زندان اصفهانم. بچههایم کوچک بودند و خانم هم راهی تهران شد و دیگر من را طَرد کردند، نه ملاقات، نه واریزی و نه هیچ چیز دیگری. در این 11 سال حتی مرخصی هم نرفتم، چند ماه فقط برای درمان به بیمارستان رفتم.
مرد جوان: از سال 1386 در زندانم. ندانستن قانون باعث شد که بر سر یک ماجرای مالی به زندان بیفتم. اشتباهی که کردم تخلف بود. هستند کسانی که بهخاطر 3 یا 4 میلیون، الآن 13 سال است که در زندان است. چهار شاکی در پرونده من وجود دارد. کسانی مانند من دیگر فکر آزادی از سرمان بیرون میرود. با تلاشهایی که شما (اشاره به علیخانی و برنامه «ماه عسل» داشت) و قوه قضاییه برای آزادی زندانیان انجام میدهید، الآن امیدوار به آزادی هستم. در جامعه زندانی مالی مثل بیمار است. همه او را طرد میکنند و از او فرار میکنند، در حالی که فرق بین من و دیگران که آزادند در حد یک برگ چک است.
علیخانی: گاهی تفاوت من و کسی که جرمش قتل است، 4 یا 5 ثانیه است. هیچوقت یادم نمیرود، روزی که برای دیدار با زندانیان به یکی از زندانها رفته بودیم؛ خانمی استاد دانشگاه بود اما زندانی شده بود، آن هم بهجرم قتل. مشاجرهای لفظی میان او و عروسش شکل میگیرد و عروسش را هُل میدهد و زمین میخورد و سرش به آهن در میخورد و میمیرد. این خانم قاتل بود و حکم قصاص برایش آمده بود. حتی این خانم استاد دانشگاه هم برای چند ثانیه کنترلش را از دست داده بود و این اتفاق برایش رخ داده بود.
زن اول: چک یک کاغذ خالی نیست. چک یک تعهد است که من میدهم تا مال دیگری را در اختیار داشته باشم. ما انتظار بخشش از کسی که مالش را به ما داده، نداریم، اما انتظار داریم که زمینهای فراهم شود تا ما بتوانیم فرصت جبران داشته باشیم. من وقتی بیرون بودم در هتلی کار میکردم و ظرف میشستم و 2 میلیون تومان هر ماه حقوق میگرفتم، اما اکنون که در زندانم، هیچ کاری از دستم برنمیآید و هیچ کسی را هم ندارم که بدهی من را بپردازد.
علیخانی: یعنی شاکی شما پس از این چندین سال منتظر است که شما 18 میلیون به او پول بدهید؟
پیرمرد: من اذیتش کردم و میخواهم از او حلالیت بطلبم. علی علیه السلام میراثدار این ماه عزیز است. مردم عزیزمان هم بهدرستی میراثدار این بزرگوارند. خانمم که قهر کرده و الآن 6 سالی هست که ملاقاتم نیامده است. من نه پدر خوبی برای بچههایم و نه همسر خوبی برای خانمم بودم. خون را با خون نمیشود شست، ما اشتباه کردیم. وقتی من زندان رفتم کوچک بودند.
علیخانی: شما هفت سال است زندانید و علتش هم امضاهایی بود که در یک شرکت کردید. فوقلیسانس مدیریت هم هستید، چه باید کرد؟
زن دوم: شاکی خسارت دیده است. اما زندان طولانیمدت هیچ دردی را دوا نمیکند. بهترین راه این است که فرد زندانی بیرون بیاید و کار کند و بدهیاش را جبران کند. زندان طولانیمدت برای هر جرمی درست نیست. زنی که پس از 10 سال از زندان بیرون میآید بهنظرتان سرپناهی دارد؟ در این حبس 10ساله آیا چیزی از خانواده باقی میماند؟
علیخانی (خطاب به مخاطبان برنامه «ماه عسل» و کسانی که در طرح کمک برای آزادسازی زندانیان کمک مالی کردهاند): 3 میلیارد و 500 میلیون تومان شما کمک کردید تا زندانیان آزاد شوند. 500 نفر تا همین الآن آزاد شدهاند، 200 نفر دیگر هم شرایطش در حال آماده شدن است تا آزاد شوند.
زن دوم: زیباترین حادثه را ملت ایران شکل دادند. مادری که پس از سالها کنار خانوادهاش برمیگردد و سر سفره کنار فرزندش میماند، ارزشمند است. دست ملت ایران را میبوسم و از شما هم سپاسگزارم. بدانید که اگر میگوییم از آزادی دیگران خوشحالیم، واقعاً خوشحالیم. من بهنمایندگی از طرف 200 نفر آمدهام که با هم در زندان هستیم. برای همهشان آرزوی آزادی میکنیم.
پیرمرد: کرم مولا علی، هرموقع که این خیّرین عزیز بتوانند کاری برایمان بکنند، ما هم خوشحال میشویم. افرادی در زندان ما هستند که زنش روانی است و در بیمارستان است و بچهاش نزد همسایه است.
زن اول: مبلغ بدهی من 140 میلیون بود و کار کردم و 110 میلیونش را پس دادم. تنها آرزویی که دارم این که درِ زندان باز شود و آزاد شوم و بار دیگر کنار خانوادهام قرار گیرم.
علیخانی: فقط خواست دل مردم است و اتفاقی است که مردم رقم زدهاند. مفتخرم که بگویم نامه آزادی شما دست من است. شما بعد از برنامه به زندان برنمیگردید و میتوانید به منزلتان برگردید. دو عزیز دیگر هم پشت صحنه هستند که نشد در خدمتشان باشیم اما این دو نفر هم آزاد میشوند.
انتهای پیام/*