شکلگیری فتنه ۱۸ تیر بدون حمایت جریان مدیریتی دانشگاه غیرممکن بود / رئیسجمهور مانع نفوذ عاملان فتنه ۷۸ در وزارت علوم شود
دبیر اسبق اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل گفت: ضلعی که در شکلگیری فتنه کوی دانشگاه موثر بود و خطرش دوباره احساس میشود، ضلع حلقه مدیریتی دانشگاهها است؛ اعتقاد دارم که اگر این جریان نبود، شاید حوادث کوی دانشگاه اتفاق نمیافتاد.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، فتنه 18 تیر 78 یکی دیگر از برگ های سیاه کارنامه اصلاحات است که با گذشت سالها از این واقعه لکه ننگ این واقعه به سادگی از دامن اصلاح طلبان پاک نمی شود.
مهدی بلوکات دبیر اسبق اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل از شاهدان عینی حوادث 18 تیر 87 در کوی دانشگاه تهران بوده که به مناسبت فرا رسیدن سالروز این فتنه در خصوص چرایی و چگونگی شکل گیری آن گفت و گویی با او انجام داده ایم که مشروح آن را در ادامه می خوانیم:
چه عواملی دست به دست هم داد تا فتنه 18 تیر سال 78 شکل بگیرد؟
ما نمیتوانیم فضای دانشگاه را در سالهای بین خصوصاً سالهای 75 به بعد یعنی قبل از پیروزی دولت اصلاحات در انتخابات دوم خرداد سال 76 بدون انجام تحلیل و بررسی و پژوهشی در زمینه جریان اصلاح طلبی تحلیل و بررسی کنیم. بر این اساس می توان گفت که جریان اصلاحات چند ضلع دارد که یکی از اضلاع بسیار تأثیرگذار و مهم آن ضلع تحولات معرفتی در این جریان است که مشخصاً عبدالکریم سروش و تا حدی هم حسین بشیریه این تحولات را انجام میدهند.
اینکه محور این تحولات و محتوای آنها چیست قطعاً در بحث ما نمیگنجد ولی به هر حال خروجی این تحولات این بود که در یک سری از مبانی باورهای نیروهای جریان موسوم به چپ آن موقع همچون باور به قانون اساسی و چارچوب های حاکمیتی نظام و فراتر از آن در بعضی از باورهای دینی این افراد متاثر از کتاب های بسط تجربه نبوی و قبض و بسط تئوریک شریعت تردید ایجاد شد.
در واقع با طرح مسائلی همچون تاریخی بودن تجربه پیامبر (ص) و این که وحی از مسائلی است که متصل به شخص پیامبر(ص) است و قابل تعمیم به زمانها و مکانهای دیگر نیست توسط سروش اساساً یک نحله جدید در کشور شکل گرفت که قبل از آن با انقلاب فرهنگی در دانشگاه تا حد خیلی زیادی این نحلهها یا کم رنگ و یا خاموش شده بودند و جالب این است که دبیر ستاد انقلاب فرهنگی و یکی از کسانی که نقش جدی در تصفیه اساتید سکولار یا مخالف باورهای دینی داشت خود سروش بود ولی این بار ایشان آمدند و مسائل جدیدی را مطرح کردند و البته خودشان هم اذعان دارند که تحت تاثیر کوپر و دیگر فیلسوفان غربی دچار تغییر دیدگاه شده اند.
به هر حال سروش از یک سو جزو نیروهای انقلاب به حساب میآمد به گونه ای که در مناظراتی که طی سالهای ابتدایی انقلاب با جریانات مارکسیستی انجام می شد او در کنار روشنفکران دینی مثل مرحوم شهید بهشتی یا آیت الله مصباح یزدی قرار داشت و از سوی دیگر جایگاه و نفوذ سروش در ستاد انقلاب فرهنگی موجب تاثیرپذیری جریان دانشگاه به ویژه در جریان دفتر تحکیم وحدت از او شد با این وجود می توان گفت که تغییر دیدگاههای سروش تغییر جدی در رویکرد انجمنهای اسلامی به وجود آورد البته این تغییر رویکرد در انجمنهای اسلامی عضو دفتر تحکیم وحدت در دانشگاههای مختلف متفاوت بود. در واقع شاید بیشترین تاثیر از این تغییر رویکرد را بخشی از انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیرکبیر و یک بخشی از انجمن اسلامی دانشگاه تهران و دانشگاه علوم پزشکی تهران پذیرفتند.
یکی دیگر از اضلاع جریان اصلاحات ضلعی بود که ساماندهی تشکیلات سیاسی را برای پیاده شدن تعاریف و مفاهیم ارائه شده در ضلع حلقه معرفتی انجام می داد و البته این ضلع نیز برای بدنه دانشجویی بیشتر قابل فهم و قابل لمس بود و ارتباط عمیق و تنگاتنگ تری با این بدنه داشتند.
ضلع ساماندهی تشکیلاتی اصلی ترین ابزار برای تحولات سیاسی و اجتماعی مد نظر خود را بدنه دانشجویی قرار داده بود و علت هم این بوده که ما هیچ وقت احزاب جدی و فعالی نداشتیم به همین دلیل همواره همه تحولات در سطح دانشگاه رقم می خورد و البته این یک ایراد است چون با این وضعیت جریان دانشجویی ما یک کارکرد حزبی دارد و البته هنوز هم این اتفاق می افتد.
در این ضلع هم افرادی مثل سعید حجاریان و بهزاد نبوی و تا حدودی بعضی از افراد مجموعه روحانیون مبارز مثل موسوی خوئینیها کار ساماندهی را انجام می دادند. این ضلع نیز ویژگی های خاص خود را دارا بود مثلا حجاریان تجربه فضای دانشجویی را داشت و به همین دلیل او و بهزاد نبوی که نایب رئیس مجلس بود نقش نخ تسبیح را در ارتباط با جریان دانشجویی ایفاء می کرند و ارتباط تنگاتگی با دانشجویان داشتند و در نشست های آنها شرکت می کردند. همچنین کسانی مثل عباس عبدی و ابراهیم اصغرزاده نیز بودند اما هر کدام از این افراد مدل هایشان با هم کمی متفاوت بود.
رسانه های این ضلع آتش تهیه رسانهای را به طور کامل برای جریانات دانشجویی چپ و مشخصاً دفتر تحکیم وحدت طراحی می کرد و سایر کارهایی را که برای حمایت و پشتیبانی از یک جریان لازم است را انجام میداند. حجاریان آن زمان چند بحث قابل تامل را مطرح کرد که یکی از آنها فتح سنگر به سنگر است که بر اساس آن می گفت که ما الان دولت را گرفته ایم و اگر بخواهیم این سلسله پیروزی ها را برای تحقق تحولات سیاسی که از آنها به عنوان توسعه سیاسی یاد می شد ادامه دهیم باید سنگرهای دیگر را هم فتح کنیم که در این رابطه بحث اولشان مجلس بود که بر اساس این استراتژی مجلس ششم با آن مقتضیات شکل گرفت. همچنین حجاریان معتقد بود که برای پیشبرد استراتژی فتح سنگر به سنگر هم وزارت اطلاعات و هم نیروی انتظامی دو مانع جدی هستند به همین دلیل برای ضربه زدن به وزارت اطلاعات پروژه قتل های زنجیره ای و برای ضربه زدن به نیروی انتظامی مشخصا وقایع کوی دانشگاه در 18 تیر 78 مطرح شدند.
اما ضلع سومی که در شکل گیری فتنه کوی دانشگاه موثر بود و البته الان به به نظر من قدری ملموس تر است و خطرش دوباره احساس می شود ضلع حلقه مدیریتی دانشگاهها است. شخصاً اعتقاد دارم که اگر این ضلع سوم نبود شاید دو ضلع دیگر یعنی ضلع تحولات معرفتی و ساماندهی تشکیلاتی نمیتوانستند کارایی خاص خود را در فضای دانشگاه طی آن سالها داشته باشند.
بدون شک دانشگاه فضایی است که دارای مدیریت، قوانین و ساز و کارمشخص برای انتشار نشریات، فعالیت تشکل های دانشجویی و برگزاری میتینگها و نشستهای سیاسی و فرهنگی است. واقعیت این است که مدیریت وقت دانشگاه در آن زمان ارتباط تنگاتنگی با هر دو ضلع تحولات معرفتی و ساماندهی تشکیلاتی داشت و اساساً با شکل گیری حلقه مدیران رئیس دولت اصلاحات و تشکیل حزب مشارکت و قبل از آن حزب سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیروهایی که نزدیک به این جریان و بعضاً عضو آن بودند توانستند با همکاری انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها که اگر اشتباه نکنم آن زمان ریاست آن بر عهده دکتر نجف قلی حبیبی بود مدیریت دانشگاهها و وزارت علوم را بیشتر در دست داشته باشند که در راس آنها هم دکتر معین بودند.
اسناد و تحلیل های متفاوتی وجود دارد مبنی بر اینکه در شکل گیری فضای کوی دانشگاه بعضی جاها سکوت، بعضی جاها همراهی و بعضی جاها حمایت جریان مدیریتی دانشگاه اثرگذار بوده است. در واقع در آن زمان تیمی که مدیریت عرصه فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم را بر عهده داشتند هادی خانیکی و غلامرضا ظریفیان بودند که این جریان با همراهی مدیران دانشگاهها و به خصوص دو سه دانشگاه اصلی تهران زمینه و بستر را در خوشبینانه ترین حالت برای حوادث کوی دانشگاه رقم زدند البته من اعتقادی به ناخواسته بودن این اتفاقات ندارم.
بالاخره دفتر تحکیم وحدت و انجمنهای اسلامی تشکلهای بی شناسنامهای نیستند و شناسنامه آنها هم مرام نامه و اساسنامه شان است بنابراین هر گونه تخطی از مرام نامه و اساسنامه توسط هر تشکلی که اتفاق بیفتد باید با آن برخورد شود البته این برخورد به معنای زد و بند و دستگیری نیست بلکه برخورد به این معنا که باید بیایند و تکلیف خود را مشخص کنند. مثلا در اساسنامه اتحادیه تحکیم وحدت و یا تشکل انجمن اسلامی فلان دانشگاه بر پایبندی به اسلام فقاهتی که از دل آن نظریه ولایت فقیه بیرون آمده تاکید شده است و با این حال اگر این اتحادیه و یا تشکل زاویه پیدا کرد باید سوال شود که آیا اساسنامه خود را قبول دارند یا ندارند و اگر قبول ندارند آن اساسنامه را که قبول دارند را ارائه کنند ضمن اینکه اگر اساسنامه خود را قبول ندارند دیگر آن تشکل نیستند و یک تشکل دیگری محسوب می شوند و البته هیچ رد و هیچ سند و جلسه ای از تشکیل هیات نظارت های بر تشکل های دانشجویی دانشگاهها و یا هیات مربوط در وزارت علوم را نمی بینیم که این سوال را از دفتر تحکیم وقت پرسیده باشند.
در انتهای مرام نامه دفتر تحکیم وحدت وقت آمده که ما این سند را به تعدادی از فقها که یکی از آنها آیت الله جوادی آملی بوده ارائه داده ایم و در حقیقت نظر آنها را گرفته ایم و با این حال سندی که تا این حد مبنای فقاهتی و اسلامی دارد چگونه می تواند شناسنامه تشکلی باشد که آمده و منویات فکری معرفتی سروش را پیگیری می کند.
اهمال مدیریت دانشگاه در جریان حوادث کوی دانشگاه یک بحث است اما بحث دیگر این است که در رابطه با اتفاقاتی که در فضای تجمعات و برخی اتفاقات در بین سال 76 و 78 میافتد دانشگاه هیچ واکنشی از خودش نشان نمیدهد مبنی بر اینکه آیا این تجمع مجوز قانونی داشته است یا نه؟ و اگر مجوز قانونی داشته این مجوز برای چه بوده است؟ مثلا آن زمان تجمعی را برای موضوعات صنفی برگزار می کردند اما در آن به پایهها و ارکان انقلاب اسلامی حمله میکردند و این در حالی بود که تشکل های دانشجویی برای برگزاری تجمعات قانونی باید فرمی را پر می کردند و در آن متعهد می شدند که تجمع را در راستای همان موضوعی که تعیین شده برگزار شود.
اساسا خیلی از تجمعات آن زمان به هیچ عنوان مجوزی نداشتند و یا پای افرادی به دانشگاهها باز شده بود که در کلام امام به صراحت از آنها به عنوان کسانی که پدر معنوی منافقین هستند و اساسا اعتقادی به جمهوری اسلامی ندارند یاد شده بود. در واقع امام این اعتقاد را داشت که این افراد صلاحیت حضور در هیچ فضایی را ندارند اما شاهد بودیم که آن موقع اعضای نهضت آزادی به راحتی در سطج دانشگاهها تردد و جلسه برگزار می کردند و البته مشخص هم نبود که چه کسی مجوز این جلسات را صادر کرده است.
با این تفاسیر وقتی که فضای دانشگاههای اصلی تهران در آن برهه را بررسی می کنیم متوجه خواهیم شد که مدیریت وزارت علوم بیشتر و وزارت بهداشت کمتر یک ضلع جدی در مسیر تحولات سیاسی فرهنگی دانشگاهها را رقم زدند. در واقع این سه ضلعی که در مورد آنها بحث شد از زمانی که رئیس دولت اصلاحت سکان مدیریت اجرایی کشور را در دست گرفت خیلی هماهنگ و مشخص و با استفاده از ارتباطات خود با تشکل های دانشجویی مسیری را طی کردند که به حوادث 18 تیر 78 منجر شد.
در حوادث 18 تیر 78 شاهد یک توطئه برنامه ریزی شده بودیم که توقیف روزنامه سلام بهانهای برای رسیدن به اهداف این توطئه بوده است. سوال این است که در آن ایام چه شرایطی بر فضای دانشگاه حاکم شده بود که پای دانشجویان به صحنه اعتراضات کشیده شد؟
اینکه چه فضایی بر دانشگاه حاکم بوده خیلی مهم است با این وجود آن زمان فضایی که بر دانشگاه حاکم بود فضای امتحانات و کنکور بوده بالاخره در آن ایام عده ای مشغول درس خواندن و جمع و جور کردن کارها برای پایان ترم بوده اند که یک شوک مانند حوادث 18 تیر که اصلی ترین مولفه آن ابهام است به دانشگاه وارد می شود. بنابراین در این شرایط کسی نمیداند که چه اتفاقی افتاده و کسانی هم که باید بیایند و رفع کنند نه تنها رفع ابهام نمی کنند بلکه بر ابهامات هم می افزایند. مشخصا وزیر علوم، معاون دانشجویی وزارت علوم، مسئول کوی دانشگاه و معاون دانشجویی وقت دانشگاه تهران هر کدام به نحوی به جای اینکه ابهامات دانشجویان را برطرف کنند خودشان به ابهامات دامن می زدند و به آتش تهیه کن رسانه های بیگانه تبدیل شده بودند.
واقعیت این است که حوادث کوی دانشگاه از یک مرحله ای به بعد دیگر اعتراضات دانشجویی نبوده و همانگونه که رئیس دولت اصلاحات نیز هر چند دیگر هنگام اعلام کرده بود این اعتراضات با حضور افرادی غیر دانشجو به بلوا و شورش و آسیب رساندن به امنیت و اموال عمومی مردم تبدیل شده بوده بودند.
یک دانشجو کشور خود را دوست دارد و به انقلاب علاقمند و به ارزشها نیز پایبند است البته ممکن است که مانند افراد دیگر دلخوری ها، گلایه ها و انتقاداتی نیز داشته باشد اما اینها هیچ وقت موجب نمی شود که به خیابان بیاید وعلیه ارزشها شعار بدهد و به اموال عمومی آسیب برساند.
در هر حال در حوادث کوی دانشگاه دانشجویان در شرایطی گرفتار شده بودند که خوابگاه و محل اسکان شان توسط عده ای که هویت آنها مشخص نبود مورد هجمه قرار گرفته بود و رهبر معظم انقلاب نیز فرمودند که این حادثه قلب من را جریحه دار کرده است. بالاخره دانشجویی که خوابگاهش به هم ریخته، امتحاناتش لغو شده، امکان بازگشت به خانه را ندارد و در محوطه خوابگاه محل اسکانش هم تجمع صورت گرفته حداقل کاری که می تواند اتجام دهد این است که برای تماشا کردن هم که شده در محل اعتراضات حضور پیدا کند و با این حال همین مسئله باعث شده بود که رسانه ها و متاسفانه برخی از مسئولین و حتی کسانی که برای پیدا کردن پاسخ سوالاتشان در برخی از جمع ها حاضر می شدند دانشجویان تماشاچی را نیز به عنوان جریان معترض معرفی می کردند و با استفاده از حربه های رسانه ای تلاش می کردند که عدد و آمار را بالا ببرند که همین مسئله باعث شد که رهبر معظم انقلاب نیز به نیروهای حزب اللهی تذکر بدهند و بگویند که اگر دیدید فضایی غبار آلود است در این فضاها وارد نشوید.
اینکه بخواهیم بگوییم که در جریان حوادث کوی دانشگاه هیچ یک از معترضین دانشجو نبوده اند این همان چشم بستن بر روی حقیقت است اما می توانیم بگوییم که دانشجویانی که به عنوان دانشجوی دانشگاه تهران در این اعتراضات شرکت می کردند یک کسر حداقلی بودند چون قاطبه و اکثریت دانشجویان با این اعتراضات همراه نبودند. در هر حال اگر اکثریت قابل توجهی از دانشجویان در اعتراضات شرکت می کردند قطعا به هیچ عنوان آن اتفاقات تمامی نداشت و هزینه های بیشتری را به نظام تحمیل می کردند.
واقعیت این است که با روشنگری های رهبر معظم انقلاب در پیامی که 22 تیر ماه سال 78 صادر کردند دانشجویان خط و راه خود را از آشوب طلبان جدا کردند و در آن تجمع مردمی که 23 تیر 78 برگزار شد حضور پیدا کردند و همه چیز ختم به خیر شد البته با عبرت هایی که از آن حوادث بر جای مانده است.
فتنه 18 تیر سال 78 با چه اهدافی اجرا شد آیا هدف فقط گرفتن چند امتیاز از نظام بود و یا اهداف بزرگ تری وجود داشت؟
با توجه به حمایت های سیاسی و رسانه ای و اتفاقاتی که در 18 تیر 78 رخ داد به شخصه یقین دارم که هدف این فتنه براندازی نظام بوده است. به نظر من آمریکاییها و کسانی که در داخل کشور وابستگان دستگاههای امنیتی بودند حتما به دنبال این بودند که دامنه تجمعات به سراسر کشور کشیده شود و به زم خودشان هم مراکز حکومتی به اشغال معترضین درآید و در این شکی نیست چون اساسا اگر قرار نبود که این اتفاقات نیفتد و ضربه جدی به نظام وارد نشود پس نیاز نبوده که آن همه هزینه و پشتیابی سیاسی و رسانه ای و موضع گیری صورت بگیرد. اما اینکه بخواهیم بگوییم آن کسانی که در دفتر تحکیم وحدت بودند و یا در تجمعات میدانی حضور داشتند تک تک شان با اعتقاد، نیت و باور براندازی وارد صحنه شده بودند من این را نمی توانم بگویم. اما با مدیریت و راهبری که در خارج از مرزها صورت می گرفت بخشی از دانشجویان را پله به پله به سمت پرتگاه نزدیک می کردند.
به نظر شما در جریان حوادث فتنه 18 تیر 78 نیروهای خودسر تا چه میزان به جریان انقلابی ضربه زدند؟
معتقدم که حمله صورت گرفته به کوی دانشگاه یک قطعه از پازل توطئه است چون اگر این قطعه نبود اساسا آن توطپه شکل نمی گرفت بنابراین من به هیچ وجه اعتقاد ندارم که در جریان حوادث کوی دانشگاه جریانی از بچه های انقلابی هیجانی شده و بنابر احساس تکلیف به کویحمله کرده باشند چون اساسا این اقدامات با سابقه بچه های انقلابی همخوانی ندارد و هیچ تکلیفی هم نمی گوید که اگر به چیزی معترض هستید به صورت ناجوانمردانه و شبانه بروید به اتاقی حمله کنید که در آن یک جانبازی ساکن است و یا کسی در حال اقامه نماز است. در واقع من این مسائل را نمی پذیرم.
من معتقدم که نیروهای طرفدار گفتمان انقلاب اسلامی و کسانی که نقدهایی به کشور و وضعیت حاکمیت و نظام دارند ممکن است که بنا به اقتضاء جوانی دست به یک سری اقدامات رادیکال بزنند اما اینکه حرکات نیروهای جوان انقلابی که انتقاداتی دارند به حرکاتی خشونت بار تبدیل شوند من در آن تردید دارم در واقع من اعتقاد ندارم که اتفاقی مانند کوی دانشگاه و یا اتفاقاتی که در فتنه 88 رخ دادند یک سری اتفاقات معمولی و تصادفی بوده اند که متاثر از هیجانات یک آدم معمولی شکل گرفته باشند.
در هر حال من اعتقاد ندارم که آن افرادی که به کوی دانشگاه حمله کردند کسانی بودند که دغدغه انقلابی گری داشته اند و از شعارهای مطرح شده در دانشگاهها ناراحت شده و غیرت انقلابیشان به جوش آمده و در نتیجه دست به آن اقدام زدند البته نتایج تحقیقات هم ظاهرا چنین چیزی را نشان نمی دهد.
اساسا بچه های انقلابی که دارای سابقه جنگ و شرکت در دفاع مقدس هستند و می روند جان خود را برای مردمی که ممکن است خیلی از آنها هم همفکرشان نباشند فدا می کنند هیچ گاه نمی آیند اقدامی مانند حمله به کوی دانشگاه را انجام دهند.
با توجه به نقش جریان مدیریت دانشگاهی در شکل گیری فتنه 88 در حال حاضر این جریان در سیاست گذاری های وزارت علوم دارای چه موقعیت و جایگاهی هستند؟
نکتهای که وجود دارد این است که آن جریانی که در حوادث سال 78 در سکوت و یا همراهی و یا میدان دادن به جریان دفتر تحکیم وحدت و کسانی که آن اقدامات را انجام دادند میدان دار بودند در دولت یازدهم تا حدی مدیریت دانشگاهها را به دست گرفته بودند و در دولت دوازدهم نیز آنگونه که شواهد نشان می دهد می خواهند بیشتر، دانشگاهها را در دست بگیرند و این یک آلارم است. در هر حال من هیچ وقت احساس خوبی نداشتم که بگویند فرجی دانا و جعفر توفیقی بهترین گزینه برای وزارت علوم هستند. در واقع وقتی قرار است که افرادی مانند فرجی دانا، توفیقی و یا عبدالله نوری میدان دار باشند احساس می کنم که باز هم می خواهد پروژه های رادیکال خطرناکی اتفاق بیفتد چون تمام گذشته این افراد حاکی از این است که هر وقت اینها مدیریت دانشگاهها را بر عهده گرفته اند یک مسئله جدی برای کشور به وجود آمده است.
من به عنوان کسی که در دوران تحصیل خود در مقطع کارشناسی حوادث کوی دانشگاه و التهابات حاکم بر دانشگاهها را دیده ام از رپیس جمهور به عنوان کسی که سخنران اجتماع مردمی در 23 تیر 78 بودند انتظار داریم
در کنار نقدهایی که از رئیس جمهور داریم اما سخنرانی او در اجتماع مردمی 23 تیر 78 یکی از برگ های درخشان تاریخ حیات سیاسی شان است. در واقع در آن روز رپیس دولت اصلاحات که رپیس شورای عالی امنیت ملی نیز بود نپذیرفت که در آن جمع سخنرانی کند اما روحانی در آن برهه به عنوان بخشی از جریان انقلابی و مردمی در اجتماع مردم به ایراد سخنرانی پرداخت.
با این وجود من خیلی غمگین می شوم که اگر به آن روزها برگردم و فکر کنم که آن کسی که الان داریم در مورد سخنرانی اش در اجتماع مردمی روز 23 تیر 78 لذت می بریم و به خودمان می بالیم یک روزی همین فرد به مجرای نفوذی برای بازگشت دوباره همان جریانی که قائله حوادث تیرماه سال 78 را به راه انداختند به صحن دانشگاه تبدیل شود.
در سالروز 18 تیر 78 این خواهش را از رپیس جمهور دارم که همانگونه که در 23 تیر 78 با همراهی جریان انقلابی و در کنار آحاد ملت آمدند و از کیان انقلاب در مقابل جریانی که در مدیریت دانشگاه نفوذ کرده بودند و زمینه ساز قائله کوی دانشگاه شده بودند ایستادگی کردند و جلوی نفوذ را گرفتند امروز هم اجازه نفوذ به این جریان را ندهند و اجازه ندهند که برگردند. و فکر می کنم که این یک خواسته منطقی است.
در واقع اگر آقای روحانی در 23 تیر 78 در آن مقام نبود و آن سخنرانی را انجام نمی داد شاید خیلی دل آدم نمیسوخت ولی داریم احساس میکنیم که یک دستاوردی آن موقع به دست آمده و الآن توسط همان فردی که یکی از دستاندرکار اصلی بود که اجازه نداد اتفاقات ناگوار ادامه پیدا کند در حال از بین رفتن است و این به نظر من خیلی دردناک است.
منبع:دانشجو
انتهای پیام/