رفتار امام صادق(ع) در مواجهه با فتنه مهدویتِ دروغین چگونه بود؟
قدیریان با اشاره به تلاش امام صادق(ع) برای پاسخگویی به شبهات فکری و آشنایی مردم با نور قرآن گفت: این رفتار باعث شد تفکر اسلامِ اموی، جای خود را به اسلام راستین دهد. امام(ع) به ما آموخت که بهترین راه برای عبور از فتنههای فکری، اشاعه معارف صحیح است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، چند سال پیش خبر نگارش فیلمنامهای تاریخی درباره امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) در 30 قسمت از سوی عبدالحمید قدیریان مدیر مطالعات راهبردی حوزه هنری مطرح شد، به گفته وی در آن زمان فرصتی ایجاد شد تا خود را در فضای تاریخی امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) قرار دهد و از همنشینی با آن امامان بسیار بهره ببرد. به همین بهانه به سراغ ایشان رفتیم تا از تجربیات علمی و معرفتی که در زمان نگارش و تحقیقات این فیلمنامه به دست آورده است، آگاه شویم.
وی در این گفتوگو با اشاره به یکی از امتیازات نگارش فیلمنامه تاریخی گفت: یکی از امتیازات نگارش فیلمنامه تاریخی این است که فیلمنامهنویس تلاش میکند با تحقیق و مطالعه در اتفاقات ذکر شده در متن کتب تاریخی، آن مقطع تاریخی را به صورت یک پیکره واحد ببیند و به تصویر بکشد. این نوع نگاه باعث میشود نویسنده به لایههای پنهان وقایع تاریخی پی برده و با آشکار کردن آن لایهها، مخاطب را با ابعاد عمیقتر آن دوران و شخصیتِ تاریخی مدنظر خود آشنا کند، البته این امر زمانی محقق میشود که نویسنده از مختصر بینش صحیح نسبت به عالم و انسان برخوردار باشد و قصدش این نباشد که صرفاً تاریخ را بیان کند، بلکه قصدش کشف ابعاد پنهان تاریخ باشد.
* در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید:
* تسنیم: آیا نوشتن فیلمنامه به هنرمندان و فیلمنامهنویسها میتواند در کسب نکات و درک بهتر معارف دینی کمک کند؟
قدیریان: بله؛ در زمان نگارش و در مسیر تحقیقات تاریخی توانستم ظرایف زیادی از نکات رفتاری و معرفتی امام(ع) را درک کنم و این امر به خاطر روش تحقیقی است که در نگارش یک فیلمنامه لحاظ میشود. در این روش به نکاتی پی بردم که در حالت عادی و با تحقیقات متداول تاریخی بعید میدانم انسان بتواند این حجم از برداشت را داشته باشد، چراکه برای نوشتن یک فیلمنامه، نویسنده تلاش میکند نکات و مفاهیم موجود در تحقیقات تاریخی را به گونهای به هم ارتباط دهد تا شخصیت تاریخی مدنظر، درست و واقعی جلوه کند، به همین دلیل نویسنده در تحقیقات تاریخی به صفحات نانوشته زیادی بر میخورد؛ که این یک امر طبیعی است. هیچگاه تاریخدانان و تاریخنویسان قصد نداشتند به تجسم دادن یک شخصیت تاریخی بپردازند و بلکه ایشان صرفاً ثبت وقایع کردند، اما یک فیلمنامهنویس به قصد شکل دادن به شخصیت مورد نظر خود، شروع به نوشتن میکند.
شکلگیری 2 فتنه در دوران امامت امام صادق(ع)
مقطع تاریخی که برای نوشتن این سناریو مدنظر بود، از بسیاری از جوانب شباهتهای زیادی با دورانی داشت که در آن هستیم. در سالهای آخر امامتِ امام صادق(ع) 2 فتنه آشنا دیده میشود. زمانه، زمانهای است که اسلامِ مسلمانان به جای اینکه نبوی و علوی باشد، اسلامی اموی است و سالهاست که با تفکر اموی به قهقرای ذلّت و پستی رفتهاند (مشابه رفتاری که گروهک داعش در این زمان دارد)، تا آن حد که فرزند رسولالله (ص) را در روز عاشورا و در کربلا، «قربة الیالله» شهید کردهاند. کمی بعد، امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) حرکتی را شروع کردهاند. در چنین زمانی اولین فتنه پدیدار میشود که همانا شروع دوران نهضت ترجمه به همّت و پیگیری منصور دوانیقی است.
* تسنیم: به نظر شما هدف منصور دوانقی از راهاندازی فتنه «نهضت ترجمه» چه بوده است؟
قدیریان: منصور دوانقی ملعون وقتی با دوران تجدّد اسلام مواجه میشود و از یک سو مشاهده میکند که به برکت وجود امام باقر و امام صادق(ع) تفکر اصیل اسلامی پس از سالها، دوباره در شُرُف احیاء شدن و شکلگیری است و از سوی دیگر با مشاهده شاگردان بسیار در جوار این دو امام بزرگوار(ع) و به خصوص شکلگیری مدارس دینی در زمان امام صادق(ع)، احساس خطر کرده و برای مبارزه با این حرکت، فعالیتی را آغاز میکند. او تلاش میکند تا قبل از اینکه تفکر شیعی از سوی امامان(ع) در میان مسلمانان شکل بگیرد و فکر و اعتقادات ایشان ساختاری منطبق با قرآن پیدا کند، اختلالی در این حرکت ایجاد کند، لذا به این نتیجه میرسد که باید انواع و اقسام تفکرات دیگر را در معرض مسلمانانِ آن زمان قرار دهد تا مسلمانانی که تازه وارد دبستانهای دینی شدهاند و دارند از ابتدا با دین و تفکر اسلامی آشنا میشوند، در معرض یک هجوم فرهنگی قرار گیرند و فرصت پرداختن به مطالب ناب از ایشان سلب شود و به این ترتیب، این مطالب انبوه، ذهن ایشان را از پرداختن به اسلام اصیل باز دارد.
* تسنیم: منظورتان این است که او یک هجوم فرهنگی را در پیش گرفته بود؟
قدیریان:بله، او خوب میدانست که اگر امام (ع) فرصت پیدا کند و ساختار فکری شیعیان را شکل دهد دیگر اضمحلال تفکری آنان کار دشواری خواهد بود، به همین جهت هجوم فکری را شروع کرد. در زمان ما هم، تنوع کالا و اجناس مربوط به تفکرات و فرهنگهای مختلف، انسانها را از هویتشان دور میکند و اصالتهای رفتاری و ارزشهای الهی و فطری نزدشان کمرنگ میشود. منصور دوانقی و سپس فرزندان او با ماجرای نهضت ترجمه (که البته با راهنمایی طبیبی غیر مسلمان بود)، راه ورود مطالب سایر متفکران الهی و غیر الهی از کشورها و ادیان مختلف را به درون جامعه مسلمین هموار کردند و آن مطالب را در معرض متفکران نوپای اسلامی قرار دادند و به این ترتیب آنها را به میدانی کشاندند که خود ایجاد کرده بودند، برای همین ما در آن دوران شاهد ترجمه انواع کتب هستیم که به دستور خلیفه انجام شده است، از کتب منطق یا فلسفه غرب و یونان و ریاضات و عرفانها گرفته تا حتی کتب ضاله که کلیسا نیز انتشار آن را ممنوع کرده بود. بسیاری از اوقات با خود فکر میکنم که مستقل از صحیح یا غلط بودن یا قوی و ضعیف بودن این کتابهای ترجمه شده، اگر این راه باز نمیشد و مسلمانان تا چندین سال فقط در معرض مطالب ناب الهی قرار میگرفتند و فقط شاگردی اهلبیت(ع) را میکردند و مطالبی را میآموختند که توسط اهلبیت بیان میشد، بسیاری از حقایق عالم بر ایشان آشکار میشد و راه رشد را پیدا میکردند و به سرعت به درجات بالای رشد دست یافته و به فهم من به سرعت آسمانی میشدند.
فتنه دیگری که عباسیان در آن دوران ایجاد کردند، فتنه مهدویتِ دروغین بود که بسیار خطرناکتر از فتنه نهضت ترجمه بود و میتوانست مسیر آینده و نگاه شیعه را منحرف کند و به مسأله مهدویت ضربه سنگینی وارد کند. وجود پربرکت امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) باعث شد به راحتی و به بهترین صورت، این فتنه جمع شود و دسیسه شیطان به سرانجام نرسد. البته تبیین این دو فتنه قطعاً کاری نیست که از عهده فردی مثل من برآید و برداشت من از این موضوع در خور فهم و درک خودم از ماجراست و تبیین این مسائل فکری و اساسی بر عهده علما و حافظان دین است و باید از سوی اهل تفکر و اندیشمندان مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد و گمان من این است که یقیناً بحث درباره این دو فتنه بسیار گسترده و آموزنده خواهد بود که در این مجال نمیگنجد.
بهترین راه برای برونرفت از فتنههای فکری، اشاعه معارف صحیح است
* تسنیم: لطفا کمی درباره نحوه رفتار امام صادق و امام کاظم (علیهماالسلام) در از بین بردن این دو فتنه توضیح دهید؟
قدیریان:رفتار امام صادق(ع) و امام کاظم (علیهاالسلام) در مواجهه با این دو فتنه به نحوی بود که شایسته است امروزه با الگو قرار دادن آن رفتارها، تلاش کنیم از اضمحلال فرهنگی که دچارش شدهایم بیرون بیاییم. وقتی تاریخ را مرور میکنیم، میبینیم که به واسطه تحولات اجتماعی، فرصت آن ایجاد میشود تا امام صادق(ع) خود را در معرض همه مومنان قرار دهند. شاید هم از دیدگاه توحیدی و درستتر این باشد که بگوییم خداوند برنامهاش را به گونهای پیش برد که در آن دوران، امام صادق(ع) به این صورت عمل کنند. ایشان با ایجاد مجالس متعدد، از همه مسلمین و از همه فِرَق اسلامی دعوت کردند تا آنها را با معارف ناب اسلامی آشنا کنند. امام صادق(ع) تلاش کردند تا جایی که ممکن است به شبهات تفکری جامعه جواب دهند و آنها را با نور معارف قرآنی آشنا کنند. این نوع رفتار ایشان باعث شد تفکر اسلامِ اموی، جای خود را به اسلام راستین دهد و نسبت به توجه و عنایت افراد، فِرَق اسلامی پدیدار شود، همانطور که بزرگان فِرَق اسلامی در مذاهب اهل سنت، همگی بیواسطه و یا با یک واسطه، شاگرد امام صادق(ع) هستند، پس از آن، دیگر به ندرت رفتار اسلامِ اموی را در میان مسلمانان مشاهده میکنیم، رفتاری که تماماً وحشیگری است و در اسلام نبوی و علوی جایگاهی ندارد. امام صادق(ع) با این نوع رفتارشان به ما درس میدهند و به عبارت دیگر، اینگونه به ما میآموزند که بهترین راه برای برونرفت از فتنههای فکری، تکفیر افراد نیست، بلکه اشاعه معارف صحیح در بین مردم است.
* تسنیم: لطفا در این باره بیشتر توضیح دهید.
قدیریان: مطلبی که ذکر شد، مطلب جدیدی نیست و بسیاری از متفکران به آن اذعان دارند، اما مطلبی که در ادامه مطرح میشود، درباره اشتباه ظریفی است که ما مرتکب میشویم و در این قصه مغفول مانده است. آن اشتباه این است که تفاوت عمدهای میان خود و امام(ع) متصور نیستیم، برای همین دچار اشتباهی راهبردی میشویم. به دنبال این اشتباه، فکر میکنیم اگر برای حل مشکلات و شبهات، ظاهر رفتارمان شبیه ظاهر رفتار اهلبیت(ع) باشد، همه چیز حل میشود، غافل از اینکه رفتار امام (ع) باطنی هم دارد. ما غافل از تفاوت ارتفاعی هستیم که میان ما و اهلبیت(ع) وجود دارد و دل خوش از آنیم که شیعه امام(ع) هستیم. به قول خداوند «یَعْلَمُونَظاهِرًا مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ اْلآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ؛ از زندگی دنیا، ظاهری را میشناسند و حال آنکه از آخرت غافلند». برای همین است که وقتی بر اثر ظهور تکنولوژی و تغییرات در فضای اجتماعی، جنس مشکلات و شبهات عوض میشود، در مییابیم که دیگر تقلیدِ صِرف از رفتار اهلبیت(ع) کافی و لازم نیست، زیرا با باطن اعمال ایشان آشنا نیستیم.
به عنوان مثال، یکی از موضوعاتی که در زمان نگارش برایم جلب توجه کرد، لقب امام صادق(ع) بود که از جانب رسولالله (ص) برای ایشان بیان شده است. چرا آن بزرگوار لقب امام(ع) را «صادق» ذکر کردند؟ معمولاً جوابهایی که در قبال این سوال بیان میشود، عظمتی در ذهن ایجاد نمیکند. معتقدم که معیار سنجش معارف اهلبیت(ع)، تناسب آن معارف با حق، داشتنِ عظمت، وسعت و زیبایی است. این عبارت که «امام صادق(ع) در دادن پاسخ شبهات و برخورد با افراد مختلف، «صادق» بودند»، در حدّ لقبی نیست که رسولالله (ص) مطرح کردند. اینکه ما صداقت را در مقابل دروغگویی مطرح کنیم، مفهومی عظیم و در خورِ امام(ع) نیست. خیلی از افراد دروغگو نیستند، اما لقب صادق برازنده آنان نیست، پس صادق بودن امام (ع) صرفاً به معنای راستگو بودن ایشان نیست، اما اگر تعریف لقب «صادق» را با درنظر گرفتن جایگاه امام (ع) بررسی کنیم، مفهومی عظیم پدید میآید.
اگر امام(ع) را امامِ عالم بدانیم و از زاویه سوره قدر به ایشان بنگریم، یعنی ایشان را فردی بدانیم که در شب قدر، «ملائک و الروح» بر ایشان نازل میشوند تا امور را به پیشگاه ایشان بیاورند و ایشان از جانب خداوند امور را مقدّر فرمایند، واژه «صادق» را بسیار قویتر معنا میکنیم، در این صورت امام صادق(ع) کسی هستند که کلامشان بر اساس حق بوده و بسیار منطبق با نظام خداوندی که در قرآن تصویر شده، است. ایشان فردی هستند که مطابق با حقیقت و آنچه باید تحقق یابد، سخن میگوید و این معنای صادق بودن ایشان است. امام(ع) ثقل جدا نشدنی از قرآن و بلکه قرآن ناطق هستند و بر تمام قرآن و همه اشیاء عالم اشراف دارند و اگر در شرایطی، رفتاری انجام میدهند و یا کلامی میگویند، دقیقاً منطبق با قوانین قرآن است. امام(ع) به خاطر اشراف بر عالم و مقولات و قوانین آن، در ارتباط با یک مقوله، متناسب با شرایط، رفتاری انجام میدهند که شاید ظاهر آن رفتارها متفاوت باشند، اما باطن آنها یکی است. به قول هنرمندان و معماران، ایشان یک مفهوم را در قالب فرمهای مختلف در میآورند که شاید به ظاهر شبیه به یکدیکر نباشند، اما همگی حکایت از یک مفهوم واحد دارند و فقط اهلِ مفاهیم متوجه آن میشوند. امام صادق (ع)، «صادق» هستند و اگر یک متفکر بخواهد بهرهای از صادق بودن ایشان ببرد، باید بداند که لقب «صادق» بار مسئولیت بسیاری بر دوش او میگذارد، زیرا متفکر برای صادق بودن باید پیوسته این سؤال را از خود بپرسد که چه میزان از مطالبی که میگوید، با قوانین و نظم موجود در قرآن مطابقت دارد و منطبق بر نظام الهی است.
------------------------------
مصاحبه از امیرمحسن شیخان
------------------------------
انتهای پیام/